نیاز جهان به راههای جدید برای مقابله با تاکتیکهای قدیمی-۲
بزرگترین ذینفعان بازگشت ترامپیناتور/ کدام کشورها بهتر میتوانند دونالد ترامپ را مدیریت کنند؟
اکوایران: ترامپ از زمانی که قدرت را ترک کرد، دیدگاههای خود را تغییر چندانی نداده است، اما محیط او، در داخل و خارج، تغییر کرده است. رهبران جهان، از کشورهای دوست گرفته تا دولتهای متخاصم با آمریکا و نظمی که رهبری میکند، در دوره گذشته ریاست جمهوری ترامپ، از چند ترفند برای مدیریت این مرد غیر قابل پیشبینی استفاده کردند. اما تصمیم آنها برای یک دوره دیگر چیست؟
به گزارش اکوایران، ترامپ از زمانی که قدرت را ترک کرد، دیدگاههای خود را تغییر چندانی نداده است، اما محیط او، در داخل و خارج، تغییر کرده است. رهبران جهان، از کشورهای دوست گرفته تا دولتهای متخاصم با آمریکا و نظمی که رهبری میکند، در دوره گذشته ریاست جمهوری ترامپ، از چند ترفند برای مدیریت این مرد غیر قابل پیشبینی استفاده کردند. اما تصمیم آنها برای یک دوره دیگر چیست؟
. فارنافرز در یادداشتی رویکرد احتمالی دونالد ترامپ در قبال سیاست خارجی به خصوص در رابطه با خاورمیانه و اروپا را پیشبینی کرده است و همچنین به بررسی راههایی پرداخته است که رهبران جهان برای بازگشت این مرد غیر قابل پیشبینی آماده میشوند پرداخته است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که اکوایران یادداشت فارنافرز در این باره را در دو بخش ترجمه کرده است که قسمت اول آن پیشتر منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی این یادداشت را میخوانید:
آغوش باز، مخفی شدن و ترفندهای دیگر
در طول اولین دولت ترامپ، بسیاری از رهبران خارجی «ترفندهای ترامپی» را برای مقابله با این رئیس جمهور غیرعادی توسعه دادند. اولین رویکرد شامل «مخفی شدن و محافظت کردن» بود، استراتژی که برای کشورهایی مانند فرانسه و آلمان که در صورت برچیدن نظم بینالمللی تحت رهبری آمریکا، بیشترین ضرر را میکردند، جذاب بود. بنابراین، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هر دو تلاش کردند نقاط اصطکاک با ترامپ را به حداقل برسانند و فاصلهشان را با واشنگتن حفظ کنند، اما در عین حال تلاش کردند خلاء رهبری در نهادهای فراآتلانتیک را پر کنند و نقش بیشتری را برای نهادهایی مانند اتحادیه اروپا تعریف کنند.. اگرچه آنها از یک بحران فراآتلانتیک جلوگیری کردند، اما نتوانستند ترامپ را از برانگیختن درگیریهای دیپلماتیک متعدد باز دارند. علاوه بر این، آن ها به سادگی فاقد طیف وسیعی از ابزارها-نظامی، سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک- برای جبران کناره گیری ترامپ از نقش رهبری سنتی آمریکا بودند.
رویکرد دوم برای برخورد با ترامپ شامل در آغوش گرفتن و شوخ طبعی بود، استراتژیای که برای رهبرانی با شخصیتهایی که به خوبی با ترامپ مطابقت داشتند جذاب بود. بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا، به تعریف از ترامپ و تغذیه منیّت او برای هموار کردن روابط پرداخت. به همین ترتیب، شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن، تلاشهای فوقالعادهای را برای رفاقت با ترامپ انجام داد و حتی پس از پیروزی انتخاباتیاش در نوامبر 2016، یک چوب گلف با روکش طلا به او هدیه داد. این تلاشها سود زیادی به همراه داشت: ژاپن در طول دوران ریاست جمهوری ترامپ، بهتر از سایر متحدان ایالات متحده در آسیا و اقیانوسیه عمل کرد. و ترامپ با جانسون رفتار بهتری نسبت به سلف او داشت. با این حال، تعداد کمی از رهبران خارجی دیگر ترکیبی از پررویی و حمایت داخلی لازم برای چنین رویکردی را داشتند.
رویکرد سوم شامل تقلید و همکاری بود. این تاکتیک برای رهبرانی جذاب بود که تمایلات اقتدارگرایانه ترامپ را داشتند و نیاز او به دستاوردهای به ظاهر بزرگ را درک میکردند: ویکتور اوربان مجارستان، رجب طیب اردوغان ترکیه، محمد بن سلمان از عربستان سعودی و حتی بنیامین نتانیاهو اسرائیل. مهمترین دستاورد دیپلماتیک ترامپ، توافق آبراهام، امکانات و محدودیتهای این رویکرد را نشان داد. نتانیاهو موفق شد دولت ترامپ را وادار به میانجیگری عادیسازی بین اسرائیل و چندین کشور عربی کند که مدتها به عنوان بخش مهمی از راهحل جامع صلح خاورمیانه تصور میشد، اما روش ترامپ شامل دادن هیچ امتیازی از سوی اسرائیل نمیشد، حتی برای تصدیق مسئله فلسطین. به نظر میرسید که این استراتژی بهتر از چیزی که هر کسی انتظارش را داشت کار کرد – تا اینکه حماس آن را با حمله 7 اکتبر خود زیر و رو کرد. (مسلماً، رویکرد تقلید و پاداش برای روسیه نیز وجود داشت، اگرچه در آن مورد، واضح بود که پوتین رهبر مورد تشویق و ترامپ بود که درخواستها را انجام میداد.)
در نهایت، رویکرد چهارمی که برخی از رهبران خارجی در پیش گرفتند این بود که موضع خصمانه خود را حفظ کنند و به ترامپ بگویند اگر جرأت دارد تهدیدات خود را عملی کند. کشورهایی که بیشترین دردسر را برای ترامپ ایجاد کردند (ایران، کره شمالی، ونزوئلا) همگی تا حدودی این خط را دنبال کردند. اگرچه هر یک از شدیدترین اشکال دیپلماسی اجباری ترامپ - در مورد ایران، از جمله ترور هدفمند سردار قاسم سلیمانی در ژانویه 2020 - همه آنها اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ را در موضع سرپیچی قویتری به پایان رساندند، بدون اینکه هیچ گونه امتیازی برای خواستههایش قائل شوند. مسلماً، این رویکردی بود که چین نیز به آن تکیه کرد، به ویژه زمانی که ترامپ شروع به تشدید جنگ تعرفهها کرد.
چه کسی سود کرد؟
چندین درس از این پیشینه بیرون می آید. در آغوش گرفتن، شوخ طبعی و تقلید میتواند تحقیرآمیز باشد زیرا رفتار نامنظم ترامپ مستلزم تغییر رویکردهای مکرر است. علاوه بر این، ممکن است در درازمدت کارساز نباشد: علیرغم روابط پرشور آبه با ترامپ، ژاپن با تقاضاهایی برای چهار برابر کردن مقدار پولی که برای هزینه میزبانی از نیروهای آمریکایی پرداخت میکرد، مواجه شد. پوشش دادن و مخفی شدن یک استراتژی قابل دوام فقط برای کشورهایی است که منافع آنها تحت تأثیر قدرت ایالات متحده قرار نگرفته است یا میتوانند به طور قابل قبولی عدم مشارکت ایالات متحده در ساختارهای اتحاد موجود را جبران کنند. در حال حاضر، تنها چین پتانسیل این را دارد که خلاء قدرتی را پر کند که ایالات متحده با عقب نشینی از ایفای نقش ژئوپلیتیک سنتی خود به عنوان نقطه کانونی اتحادها میکند، ، اما اقتصاد ایالات متحده برای شکوفایی چین بسیار مهم است تا یک استراتژی مخفی کاری و محافظت قابل اجرا داشته باشد.
از سوی دیگر، دولتهایی مانند چین که موضع سختی در مذاکره اتخاذ کردند، اغلب میتوانستند با ترامپ به نفع خود معامله کنند. دلیل این امر این بود که ترامپ آنقدر مشتاق معامله بود که اهرم چانه زنی خود را تضعیف میکرد: توافقی که ترامپ به شدت در تلاش بود در اوایل سال 2020 با چین نهایی کند، به جز افزایش کوتاه مدت صادرات سویا، سود کمی به همراه داشت. در نهایت، رهبرانی که آشکارا ترامپ را به چالش کشیدند، تنشهای زیادی را تحمل کردند، اما معمولاً به منافعی دست یافتند. این امر به ویژه در مورد کشورهایی صادق بود که در تحقیر نظم بین المللی لیبرال با ترامپ شریک بودند. حتی گروه تروریستی داعش نیز شاهد نتایج مثبتی بود: ترامپ به طور ناگهانی قبل از کسب پیروزی قاطع به نبرد ضد داعش پایان داد.
اجتناب از مسیر قبلی
برای متحدان ایالات متحده، دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود کنار آمدنشان با ترامپ در دوره دوم سختتر از دوره اول او باشد. مثلا، بسیار دشوارتر خواهد بود که ادعا کنیم ترامپ انحرافی از الگوی سنتی رهبری ایالات متحده است. از آنجایی که تعداد بسیار کمتری از جمهوریخواهان سنتی در پستهای کلیدی خدمت خواهند کرد، دولتهای خارجی حامیان و شرکای کمی در دولت خواهند داشت تا به آنها کمک کنند تا اقدامات ضد اتحادی ترامپ را خنثی کنند. این امر باعث میشود که بسیاری از متحدان لیبرال در تلاش برای حفظ هر چه بیشتر مزایای سیستم بینالمللی مبتنی بر قوانین قدیمی - بدون اینکه قدرت ایالات متحده آنها را تضمین کند - تلاش کنند. در نتیجه، ریاست جمهوری ترامپ دوم میتواند منطقهای شدن روابط را عمیقتر کند، از جمله، برای مثال، همکاری بیشتر دیپلماتیک و نظامی بین ژاپن و استرالیا یا بین بریتانیا و کشورهای اروپای شرقی – اما بدون ایالات متحده. فرانسه و آلمان ممکن است سعی کنند نسخهای از دیدگاه مکرون از سیستم امنیتی تحت رهبری اروپا را احیا کنند.
به طرز متناقضی، اگر تشخیص ترامپ از نظم بینالملل درست باشد - یعنی اگر متحدان دست از سواری گرفتن مجانی بردارند، میتوان تمام مزایای نظم تحت رهبری ایالات متحده را بدون رهبری ایالات متحده حفظ کرد - آنگاه عواقب بازگشت ترامپ قابل کنترل خواهد بود. این امکان وجود دارد که ترکیبی از دیگر قدرتهای میانی که به دنبال حفاظت محتاطانه هستند، برای حفظ نظم موجود کافی باشند. اما عقبنشینی ایالات متحده به رهبری ترامپ میتواند به سرعت با فروپاشی نظمی که برای نزدیک به ۸۰ سال بدون درگیری قدرتهای بزرگ، رونق نسبی جهانی را فراهم کرده است، به یک شکست تبدیل شود. این تا حد زیادی به این بستگی دارد که دشمنان سنتی مانند چین و روسیه به چه میزان و با چه سرعتی به دنبال کسب مزیت هستند.
بزرگترین ذینفعان
همانند اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ، بزرگترین ذینفعان دومین دوره احتمالاً دشمنان ایالات متحده خواهند بود زیرا فرصتهای جدیدی برای برهم زدن نظم موجود به آنها داده خواهد شد. چین ممکن است از این واقعیت سوء استفاده کند که ترامپ به دفاع از تایوان اهمیتی نمیدهد و اقدامات سریعی را برای بازپس گیری استان «سرکش» دنبال کند. شی جین پینگ، رهبر چین ممکن است عقب بنشیند و به ترامپ اجازه دهد تا به نفع چین، اتحادهای ایالات متحده در آسیا را از بین ببرد. پوتین ممکن است با توافق پیشنهادی ترامپ برای «صلح» در اوکراین به عنوان راهی برای وادار کردن غرب به تقدیس دستاوردهای او به هزینه اوکراین بازی کند. او همچنین میتواند به این امید که ترامپ کمکهای اوکراین را به کلی قطع کند و راه روسیه را برای لشکرکشی مجدد به کیف باز بگذارد، سنگ تمام بگذارد. صرف نظر از اینکه کدام مسیر را انتخاب میکنند، دشمنان احتمالاً میتوانند روی ترامپ بهعنوان ابزار مفیدی در تلاشهای خود برای تضعیف سیستم ائتلاف سنتی تحت رهبری ایالات متحده حساب کنند، که مدتها به عنوان محدودیت اصلی برای قدرت آنها عمل کرده است.
روی هم رفته، این واکنشهای مختلف به بازگشت ترامپ به کاخ سفید منجر به یک سیستم بینالمللی بسیار متزلزل میشود که با بیثباتی ژئوپلیتیکی خارقالعاده و خلاء قدرت در مرکز آن مشخص میشود. در بحبوحه عقب نشینی پر هرج و مرج ایالات متحده، متحدان و شرکای سنتی واشنگتن عمدتاً رویکردهای مناسبی برای مدیریت روابط خود ندارند. و دشمنان سنتی در معاملات خود با ایالات متحده از دست بالا برخوردار خواهند بود. یکی از پرسشهای جالبتر در روابط بینالملل معاصر این است که چقدر انعطافپذیری در نظم بینالمللی موجود ایجاد شده است و تا چه زمانی میتواند بدون مشارکت فعال و سازنده قویترین قدرت جهان به کار خود ادامه دهد. از سال 1945، پاسخ به این سوال ناشناخته بوده است. با این حال، اگر ترامپ در نوامبر برنده شود، جهان ممکن است به سرعت متوجه جواب شود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
پیش بینی بورس فردا 5 آذر ماه 1403/ شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران کمی بالاتر از سقف اردیبهشت ماه
-
شرق و غرب بار دیگر علیه برنامه هستهای ایران متحد میشوند؟
-
آمریکا آس رو کرد؛ 3 تصمیم حیاتی واشنگتن برای سبقت از اروپا/ چرا قاره سبز در بهرهوری از ایالات متحده جا ماند؟
-
دوچرخه در ایران سیاسی شده است؟
-
پیشبینی قیمت طلا جهانی در هفته آتی: همه خرسها به غار بازگشتند
-
حس بورس به مذاکرات هستهای
-
پرونده انتخاب استانداران در سکانس آخر؛ تکلیف سمنان، مازندران و قزوین هم مشخص شد
-
بازی بدون توپ علی لاریجانی: ضلع جدید دیپلماسی ایران
-
بمب خبرگزاری ژاپن در بازار دلار تهران