جنگ برای غرب-۱
پشت پرده تغییر وضعیت خط مقدم/ چرا روسها پوتین را به خاطر ناکامی در اوکراین سرزنش نمیکنند؟
ایوان کراستف و اسلاومیر سراکوفسکی در گفتگویی با عنوان «جنگ برای غرب» به بررسی درگیری اوکراین و چالشهایی میپردازند که دموکراسیهای غربی در دنیایی در حال تغییر با آن روبرویند.
به گزارش اکوایران، در حالی که ولادیمیر پوتین چشم به زوال حمایت دموکراسیهای غربی از اوکراین دوخته است، انتخابات امسال در کشورهای مختلف بیش از پیش اهمیت مییابد؛ از انتخابات پارلمان اروپا در ژوئن گرفته تا رقابتهای ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر. در حالی که همسویی جهانی اهمیت دارد، اما رهبری سیاسی آن متغیری است که باید تماشا کرد.
ایوان کراستف، پژوهشگر برجسته مسائل بینالملل و رئیس مرکز استراتژیهای لیبرال و اسلاومیر سراکوفسکی، بنیانگذار جنبش کریتیکا پالیتیزنای لهستان در گفتگویی با عنوان «جنگ برای غرب» که در وبگاه پراجکت سیندیکت منتشر شده، به بررسی درگیری در اوکراین و چالشهایی میپردازند که دموکراسیهای غربی در دنیایی در حال تغییر با آن روبرو هستند. این گفتگو توسط اکوایران در دو قسمت ترجمه شده و در اینجا قسمت اول آن تقدیم خوانندگان میگردد.
پذیرش روایت روسی در کشورهای غربی
اسلاومیر سراکوفسکی: با ورود جنگ اوکراین به سال سوم، حالا دیگر کمتر کسی باور دارد که میتوان روسیه را شکست داد. سرنوشت اوکراین را چگونه میبینید؟
ایوان کراستف: فکر میکنم سؤال شما بیش از حد ناامیدکننده است. رویدادهای دو سال گذشته شکست استراتژیک آشکار ولادیمیر پوتین را نشان داد. او زمانی که «عملیات ویژه» خود را آغاز کرد، تصور داشت که اوکراین ظرف سه روز سقوط میکند.
با این حال، پوتین موفق شد اکثر روسها را متقاعد سازد که در جنگی بیپایان علیه غرب قرار دارند، جنگی که روسیه آن را آغاز نکرده است.
سراکوفسکی: چرا این مسئله اهمیت دارد؟
کراستف: این بدان معناست که هیچکس در روسیه پوتین را به خاطر شکست سرزنش نمیکند. او با موفقیتش در عادیسازی جنگ در زندگی روزمره روسها، به طوری که سطح زندگی حداقل از نظر اقتصادی کاهش نیابد، توانسته برای بلندمدت برنامهریزی کند.
پوتین بر این باور است که زمان به نفع اوست. از آنجایی که حمایت غرب از اوکراین ضعیف خواهد شد و اوکراینیها خود را خسته خواهند کرد، روسیه نیازی به حمله مجدد ندارد. این موضوع مهم است؛ زیرا تلفات بیشتر روسها در یک حمله بزرگ دیگر میتواند برای او مشکلساز باشد. بنابراین، او منتظر میماند و در همین حال، زیرساختهای اوکراین را نابود میکند.
نکته دیگری که به نفع او تمام شده که دادههای نظرسنجی شورای روابط خارجی اروپا نیز آن را تأیید میکند، این است که اکثر مردم کشورهای غیرغربی (به جز کره جنوبی) بر این باورند که شاهد جنگی نیابتی بین ایالات متحده (و غرب) و روسیه هستند. این بدان معناست که روایت جنگی روسیه در بسیاری از نقاط جهان، از جمله در قدرتهای میانی جدید مهم مانند برزیل، هند و چین پذیرفته شده است. با در نظر گرفتن این شرایط، روسیه آنقدر منزوی نیست که بسیاری دوست دارند باور کنند.
ریشههای ضعف اوکراین
سراکوفسکی: چرا نگرشها نسبت به چشمانداز نظامی اوکراین تا این حد تغییر کرده است؟
کراستف: ضعف فعلی اوکراین در درجه اول به دلیل کاهش حمایت غرب (از نظر مالی و تسلیحاتی) است. اما اوکراین همچنین مشکل جمعیتی دارد. میانگین سنی یک سرباز اوکراینی اکنون حدود ۴۳ سال تخمین زده میشود. به همین دلیل بوده که اکنون اوکراین رویکرد دفاعی در پیش گرفته است. به احتمال زیاد، اوکراینیها قادر به دفاع از مواضع خود خواهند بود، اما به دستاورد بیشتری نخواهند رسید.
مسئله دیگر، مذاکرات صلح است. من شک دارم که پوتین قبل از انتخابات آمریکا به دنبال مذاکره باشد، هرچند ممکن است به منظور تضعیف هرچه بیشتر حمایت غرب از اوکراین، سیگنال آمادگی برای مذاکرات را ارسال کند. تمایل غربیها برای پایان جنگ به این معنی است که آنها چنین تاکتیکهایی را به طور عینی ارزیابی نخواهند کرد. گاهی اوقات اینطور به نظر میرسد که رهبران اوکراین دشواریهایی که ایالات متحده و اروپا در تأمین پول و سلاح با آن مواجه هستند را دستکم میگیرند.
به هر حال، نتایج انتخابات پارلمان اروپا در ژوئن و انتخابات آمریکا در نوامبر برای آنچه اوکراین میتواند به دست آورد، حیاتی خواهد بود. اما وضعیت سیاسی داخل اوکراین نیز مهم است. تنشها بین نیروهای خط مقدم و سایر نقاط در حال افزایش است. گروههای مختلف، دیگران را برای وضعیت فعلی سرزنش میکنند که نشان میدهد حفظ وحدت سیاسی چالش اصلی بعدی اوکراین خواهد بود.
شطرنج پوتین
سراکوفسکی: هدف کلی پوتین چیست؟ آیا او هنوز به فتح کل اوکراین امیدوار بوده یا تنها به دنبال حفظ سرزمینهایی است که در حال حاضر در اختیار دارد؟ گفته زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا را به یاد دارم که گفت: «بدون اوکراین، امپراتوری روسیه وجود ندارد».
کراستف: نقشه پوتین از این منطق پیروی میکند: «آنچه میخواهید به این بستگی دارد که به چه چیزی میتوانید برسید». احتمالاً رهبران روسیه اکنون سناریوهای مختلفی را در نظر گرفتهاند. اگر به دلیل ضعف آشکار اوکراین و کشورهای غربی، فرصتی برای تصرف مکانهایی مانند اودسا یا میکولایو ببینند، این کار را انجام خواهند داد. اما در مورد تسخیر غرب اوکراین، تردید دارم؛ عمدتاً به این دلیل که نگه داشتن و کنترل تمام آن بخش آسان نخواهد بود.
پوتین مانند یک نوازنده جاز بداههنوازی میکند. او هر وقت ضعفی ببیند از آن سوءاستفاده میکند. این نکته را هنگام مذاکره باید به خاطر بسپارید. با این حال، مگر اینکه روسیه به طور کامل شکست بخورد، تنها صلحی که پوتین میتواند با آن موافقت کند، صلحی است که روسیه سرزمینهای اشغالی را نگه دارد.
سراکوفسکی: او تا کجا حاضر است از فرصتهای پیشآمده استفاده کند؟ آیا هنوز به تصرف کیف علاقهمند است؟
کراستف: این بستگی به ارزیابی او از وضعیت لحظهای دارد. زمانی بود که تصرف پایتخت اوکراین غیرواقعی به نظر نمیرسید. همچنین نباید فراموش کنیم که بسیاری از عناصر حیاتی اقتصاد اوکراین، از بنادر تا صنایع اصلی دفاعی در اطراف دنیپرو و خارکیف، در فاصله ۱۶۰ کیلومتری میدان نبرد قرار دارند. این حماقت است که فکر کنیم روسها در یافتن فرصتی، آنها را تصاحب نخواهند کرد.
سراکوفسکی: بله، اما محتملترین سناریو این است که پوتین یا به بنبست رسیده یا سرزمینهایی را که قبلاً تصرف کرده، نگه خواهد داشت. به نظر میرسد که غرب به تدریج این وضعیت را میپذیرد. اگر وضعیت موجود برای ماهها یا حتی سالهای بیشتری ادامه پیدا کند، چه معنایی برای کشورهای غربی خواهد داشت؟
کراستف: اکنون در جنگ هستیم. اما میتوان پرسید اگر غرب اجازه دهد روسیه بخشی از خاک اوکراین را کنترل کند، چه پیش میآید؟ شاید نظرسنجی اخیر مؤسسه شورای روابط خارجی اروپا سرنخهایی به ما بدهد. جالب است که اکثر اروپاییها و آمریکاییها فکر نمیکنند که کشور خودشان در جنگ با روسیه قرار دارد. در عوض، دیدگاه کلی این بوده که اگر اوکراین پیروز شود، پیروزی به ما تعلق داشته، اما اگر ببازد، شکست مال خودش است.
همان افرادی که فکر میکنند روسیه در جنگ پیروز میشود، همچنین اعتقاد دارند که اتحادیه اروپا ۲۰ سال دیگر وجود نخواهد داشت. بین معنای واقعی جنگ در اوکراین و نحوه درک آن توسط مردم در بسیاری از کشورها، تناقض بزرگی وجود دارد.
در مورد اوکراین، این کشور تنها در صورتی با از دست دادن سرزمینها موافقت میکند که تضمینهای امنیتی دریافت کند؛ مانند عضویت در ناتو یا توافق دوجانبه دیگری با کشورهایی مانند آمریکا و بریتانیا، به همراه اطمینان از پیوستن به اتحادیه اروپا. در غیر این صورت، این کشور هم از نظر اقتصادی و هم از نظر دفاعی به طور کامل بیثبات باقی خواهد ماند.
روزنه امید
سراکوفسکی: آیا خبرهای خوبی هم هست؟
کراستف: خبر خوب این بوده که وضعیت خط مقدم در حال تغییر است. وضعیت کلی همچنان چندان مطلوب نیست، اما بیایید فراموش نکنیم که یک هفته پس از حمله و زمانی که روسیه بخش بسیار بزرگتری از منطقه را کنترل میکرد، اوضاع چقدر وحشتناک به نظر میرسید. اوکراین ممکن است بتواند با تکیه بر تولیدات داخلی و کمکهای غرب به اندازه کافی سلاح به دست آورد تا بتواند به بسیج نیروها جهت بازپسگیری برخی از مناطق ازدسترفته اقدام کند. اگرچه رهبران نظامی نمیخواهند قبل از موعد این موضوع را اعلام کنند.
اما در حال حاضر، روسیه دست بالا را داشته و واقعبینی در این مورد مهم است. برای اروپاییها و آمریکاییها آسان است که وانمود کنند در جنگ نیستند؛ زیرا هنوز تحت تأثیر پیروزیهای پیدرپی سال ۲۰۲۰ اوکراین و تصویر ضعیفی که از روسیه ساخته شده، قرار دارند. در واقع، کرملین با موفقیت به سمت اقتصاد جنگی پیش رفته است. منافع تجاری، نه انگیزههای ملیگرایانه، زیربنای بسیج نیروهای روس را تشکیل میدهد. رهبران روسیه موفق شدند افراد مناسب را با پول بسیج کنند. علاوه بر این، کیفیت ارتش روسیه نسبت به ماههای اول جنگ بهبود یافته است.
اگر به نظر میرسد که اکنون ما غربیها بیش از حد بدبین هستیم، تا حدودی به این دلیل است که قبلاً بیش از حد خوشبین بودیم.
خوشخیالی اروپاییها
سراکوفسکی: ناتوانی ایالات متحده و اروپا در توافق بر سر بستههای کمکهای نظامی و تسلیحاتی در ماههای اخیر، برخی از ضعفهای غرب را آشکار ساخته است. چگونه باید به این موضوع بنگریم؟
کراستف: یکی از مهمترین چیزهایی شاهدش هستیم این بوده که تهدیدهای خارجی دیگر برای ایجاد وحدت ملی یا بسیج در دموکراسیهای غربی کافی نیستند. لهستان نمونه بارز آن است. اجماع عمومی گستردهای وجود دارد که جنگ روسیه در اوکراین تهدیدی برای لهستان به شمار میرود، اما سیاست لهستان همچنان درگیر مبارزه با رقبای داخلی است. همین مورد درباره ایالات متحده نیز صادق است. برای دونالد ترامپ و طرفدارانش، جو بایدن تهدیدی بسیار بزرگتر از پوتین تلقی میشود. در نتیجه، سیاستمداران مواضع سیاسی اتخاذ میکنند که به طور کامل برای پیروزی در انتخابات بعدی طراحی شده است؛ آنها به تأثیر جنگ اهمیت چندانی نمیدهند.
اینکه رهبران ارشد اوکراین بیشتر به جای اینکه به دنبال پیشرفتهترین فناوریهای نظامی باشند، تنها نگران تامین تسلیحات و مهمات اولیه هستند، خطرناک است. این نگرانیها باعث تنشهای سیاسی بیشتری خواهد شد که اخیراً با برکناری فرمانده ستاد مشترک ارتش شاهد آن بودیم. این همان چیزی است که اتفاق میافتد. وقتی گزینه دیگری ندارید، تنشها را تشدید میکنید. ماههای آینده بسیار مهم خواهند بود؛ زیرا هر چه به انتخابات آمریکا نزدیکتر شویم، بایدن گزینههای کمتری خواهد داشت. جمهوریخواهان نشان دادهاند که در هیچ موردی با او همکاری نخواهند کرد.
سراکوفسکی آیا نسبت به آینده اتحادیه اروپا و امریکا به طور کلی بدبین هستید؟
کراستف: من به خوشبینی زیاد معروف نیستیم، اما همچنین اعتقادی به از پیش معینبودن روند رویدادها ندارم. اگرچه روسیه از نظر داخلی نسبتاً باثبات به نظر میرسد، اما در درازمدت، با مشکلات جدی روبرو خواهد شد. سپس این سؤال مطرح میشود که آیا رهبری و دغدغه عمومی کافی برای درک وضعیتی که اروپا از دهه ۱۹۴۰ با آن روبرو نشده، وجود خواهد داشت؟ بحرانهای جهانی آنقدر زیاد است که جلب توجه و علاقه مردم به آنها دشوار است. تمرکز بر بازیهای سیاسی داخلی بسیار آسانتر است.
همچنین رسانههای اجتماعی چنان قطبیسازی سیاسی عمیقی در بسیاری از کشورها ایجاد کردهاند که مردم برداشتهای کاملاً متفاوتی از رویدادهای مشابه دارند. برخی بر این باورند که اتفاقات اوکراین هیچ تأثیری بر اروپا نخواهد گذاشت و برخی دیگر، مانند دولتهای مجارستان و اسلواکی فکر میکنند که این موضوع حتی نباید دغدغه اتحادیه اروپا باشد.
آنها میگویند نباید روسیه را خیلی مورد انتقاد قرار دهیم. بگذار اوکراین را فتح کند و به این ترتیب، با فرآیند بلعیدن و هضمکردن کشوری دیگر مشغول خواهد بود. اما بدیهی است که اینطور پیش نخواهد رفت. در عوض، بحرانی در کشورهای بالتیک و سایر کشورهای همسایه (احتمالاً به جز اسکاندیناوی) به وجود خواهد آمد و مدیریت امور اتحادیه اروپا را حتی دشوارتر خواهد ساخت.
سراکوفسکی: چرا جنگ اوکراین زنگ خطری برای تمام کشورهای اتحادیه اروپا نیست؟
کراستف: مشکل اینجاست که ممکن است کسی از خواب بیدار شده و از جایش بلند نشود. این همان کاری است که خیلی از اروپاییها انجام دادند. ما در شورای روابط خارجی اروپا به تازگی یک نظرسنجی انجام دادیم که نشان میدهد اروپاییها در مورد بزرگترین بحران اروپا به پنج گروه تقسیم شدهاند. در کشورهایی مثل لهستان و استونی، جنگ اوکراین به عنوان مهمترین بحران دیده میشود؛ اما در آلمان، مهاجرت؛ در ایتالیا، اقتصاد و در انگلیس، کرونا بزرگترین بحران به حساب میآید.
شکاف بایدن و پایگاه دموکراتها
سراکوفسکی: آیا دورنمای پیروزی مجدد بایدن به همان اندازه بد به نظر میرسد یا پویاییهایی در جریان است که ما و رسانهها از آن غافلیم؟
کراستف: ما دو نامزد نامحبوب داریم. اگرچه هر دو پیرمرد هستند، اما به نظر میرسد مسئله سن برای بایدن مشکل بزرگتری است. با این حال، احساسات مصرفکننده در ایالات متحده طی دو ماه گذشته بهبود داشته و او احتمالاً میتواند روی ادامه این روند حساب کند. مهمترین مسئله این است که چه کسی رأیدهندگان بیشتری را بسیج خواهد کرد. در حالی که آرای بالقوه دموکراتها بیشتر بوده، ترامپ در بسیج پایگاه حزب جمهوریخواه کاملاً مؤثر عمل کرده است.
اما هشت ماه زمان زیادی در سیاست بوده و بایدن با مشکلات بزرگی دستوپنجه نرم میکند. نه جنگ در اوکراین و نه جنگ غزه به نفع او نیستند. آمریکاییها از جنگ خسته شدهاند. وقتی اخیراً در ایالات متحده بودم و با سیاستگذاران جمهوریخواه صحبت میکردم، از انزواگرایی آنها جا خوردم. آنها پرسیدند: «اوکراین چه ربطی به ما دارد»؟ «ما با خاورمیانه چه کار داریم»؟ برای بسیاری از جمهوریخواهانی که از ترامپ حمایت میکنند، تنها نبردی که ارزش جنگیدن دارد، مبارزه علیه «دولت پنهان» است که نه تنها پنتاگون و سیآیای را شامل میشود، بلکه شامل شرکتهای بزرگ فناوری، شرکتهای داروسازی و غیره را نیز در بر میگیرد.
همچنین شاهد شکاف نسلی هستیم که طی جنگ غزه خودش را نشان داد. مسئله در اینجا این نیست که بایدن از رأیدهندگان جوانتر خود در دانشگاهها بیخبر باشد، بلکه او دلیل کار آنها را نمیفهمد و آنها نیز توجیه حمایت او از اسرائیل را درک نمیکنند. این یک انشقاق جدید و بسیار مهم در ائتلاف حزب دمکرات است.
من به یاد انتخابات ۱۹۹۶ روسیه میافتم. در یک طرف، بوریس یلتسین سالخورده و بیکفایت قرار داشت که حامیانش میگفتند: «این مبارزه برای دموکراسی است. حتی اگر بهترین نامزد نباشد، تنها نامزد است». در طرف دیگر، گنادی زیوگانوف از حزب کمونیست نامزد شده بود؛ کسی که میتوانست همه چیز را تغییر دهد. مبادا فراموش کنیم که فردای پیروزی یلتسین، بسیاری از خود پرسیدند: «واقعاً چه کسی در قدرت است»؟ من معتقدم که چنین عدم اطمینانی در ایالات متحده هزینه زیادی برای جهان خواهد داشت.
به نظر من، بایدن تمام تلاش خود را برای تقویت نقش جهانی آمریکا انجام داده است. اما بخشی از آن به معنای درک محدودیتهای قدرت آمریکاست. ما اکنون با نیروهایی در یمن روبهروییم که راههای تجاری اصلی را مسدود کردهاند و واضح است که ایالات متحده بخشی از نفوذی را که زمانی بر متحدانش مانند اسرائیل، مجارستان و دیگران داشت، از دست داده است. جهان، در بهترین وضعیت خود به سر نمیبرد. سطح عدم اطمینان و ناامنی به این معنی است که هیچ پیروزی انتخاباتی بلافاصله منجر به ثبات نخواهد شد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
تهران و ریاض بر سر تلآویو معامله میکنند؟
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا