به گزارش اکوایران، امروز دو درگیری دریایی مهم در جریان است. یکی در دریای سرخ است، جایی که نیروهای حوثی (انصارالله) در آبراه متراکم جنوب کانال سوئز مشغول عملیات نظامی خود هستند. مورد دیگر در فضای نبرد محدود دریای سیاه است، جایی که اوکراین - کشوری بدون یک نیروی دریایی عملیاتی - در حال تحمیل خسارات تکان دهنده به ناوگان ظاهراً مهیب روسیه در دریای سیاه است.

به نوشته بلومبرگ، در هر دو مورد، درس‌های بزرگی برای نیروهای دریایی وجود دارد. دریاسالاران از این درگیری‌ها برای بهبود و محافظت از نیروهای دریایی خود چه خواهند آموخت؟

واژگونی نقشه پوتین در دریای سیاه

بیایید از دریای سیاه شروع کنیم. درست کمتر از دو سال پیش، رزمناو قدرتمند مسکوا، کشتی پرچمدار ناوگان دریای سیاه روسیه، توسط اوکراینی‌ها و با استفاده از پهپادهای تهاجمی و موشک‌های کروز غرق شد. این واقعاً قابل توجه بود: اولین چیزی که در آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده به شما یاد می‌دهند این است که کشتی پرچمدارتان نباید غرق شود.

به طرز شگفت انگیزی، این تنها اولین نمونه از نوآوری اوکراین - همراه با اطلاعات غربی و فناوری بدون سرنشین - بود که کشتی‌های جنگی روسیه را در کف دریای سیاه قرار داد. اوکراینی‌ها از ترکیبی از موشک‌های کروز، پهپادهای هوایی و قایق‌های کوچک و بدون سرنشین برای غرق کردن یا آسیب جدی به حدود 20 کشتی جنگی بزرگ، معادل یک سوم ناوگان روسیه قبل از جنگ استفاده کرده‌اند.

با انجام این کار، آنها نقشه استراتژیک روس‌ها را برای بستن دریای سیاه به روی ترافیک تجاری اوکراین نقش بر آب کرده‌اند. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به شدت می‌خواست سواحل اوکراین را از کریمه تا بندر اصلی اودسا در ساحل غربی دریای سیاه ببندد.

untitled

اگر ناوگان دریای سیاه روسیه یک ناوگان عملیاتی باقی می‌ماند - نیرویی که صرف وجودش باعث می شود دشمن محاسبات خود را تغییر دهد - شکستن محاصره مسکو برای اوکراین بسیار دشوار بود. این به معنای خفه شدن اقتصادی اوکراین بود. اما کیف با حفظ توانایی خود در صادرات غلات، کود و سایر محصولات کشاورزی، می‌تواند اقتصادش را زنده نگه دارد و پول نقد برای کمک به تلاش‌های جنگی و شرکت‌های غیرنظامی را تامین کند. همچنین قابل توجه است که اوکراینی‌ها فضای نبرد دریایی را به طور موثر ترسیم کرده‌اند و تا کنون از هرگونه آسیب جانبی به کشتی‌های تجاری جلوگیری کرده‌اند.

این ما را به شاید مهم ترین درس درگیری دریای سیاه هدایت می‌کند: کشتی‌های سطحی – ناوشکن‌ها، رزمناوها، حتی ناوهای هواپیمابر عظیم آمریکایی - اکنون در برابر حملات بدون سرنشین زیرک بسیار آسیب پذیر هستند. ممکن است دیگر برای غرق کردن یک کشتی جنگی عظیم، نیازی به یک کشتی جنگی نباشد.

بازی باخته پنتاگون در دریای سرخ

در مورد دریای سرخ، ما نیروهای حوثی را داریم که به کشتی‌های تجاری و کشتی‌های جنگی ایالات متحده حمله می‌کنند که بی شباهت به حملات اوکراین علیه روسیه نیست. حوثی‌ها از اطلاعات متحدان برای یافتن و حمله به کشتی‌ها استفاده می‌کنند. آن‌ها از ترکیبی از موشک‌های کروز و بالستیک نسبتاً پایین‌رده، پهپادهای هوایی و سطحی و برخی قایق‌های گشت‌زنی استفاده می‌کنند.

نفتکش دریای سرخ

تا کنون، کشتی‌های جنگی آمریکا با بسیاری از حملات موشکی حوثی‌ها مقابله کرده‌اند، در حالی که یمنی‌ها چند مشت بر روی کشتی‌های تجاری فرود آورده‌اند. اما از نظر اقتصادی، این یک بازی باخته برای پنتاگون است. موشک‌های پدافند هوایی نیروی دریایی مانند SM-2 هر کدام بیش از 2 میلیون دلار قیمت دارند. اغلب، برای اینکه اطمینان حاصل شود، یک ناوشکن دو موشک به سمت یک تهدید شلیک می‌کند. با این حال، پهپادهای حوثی‌ها را می‌توان حدود 1000 دلار یا بیشتر تهیه، و حتی آن موشک‌های بالستیک تنها کسری از هزینه‌ای را دارند که ایالات متحده باید برای دفاع هوایی پیشرفته هزینه می‌کند. بنابراین، یکی از درس‌های کلیدی این است که به یک سیستم دفاع هوایی مقرون‌به‌صرفه‌تر و در عین حال توانمندتر نیاز است.

درس دیگر اثربخشی استراتژی «کماندار را بزن تا مجبور نباشی با تیر مقابله کنی» است. به این معنا که قبل از شلیک موشک‌ها، توانایی‌های دشمن - پرتابگرها، تأسیسات تعمیر و نگهداری، تریلرها، انبار مهمات - از دور خارج شوند.

در نهایت، در هر دو مورد دریای سیاه و سرخ، ایالات متحده و متحدانش ممکن است مجبور شوند مستقیماً با طرف‌های اصلی درگیر شوند، مرحله‌ای که هنوز در آن نیستیم. در نهایت، هر دو درگیری دریایی فروکش می‌کند و می‌توانیم به جریان آزاد تجارت در این آبراه‌های مهم بازگردیم. اما در این میان، نیروهای دریایی در حال یادگیری درس‌های زیادی برای بهبود عملکرد خود در جنگ قرن بیست و یکم در دریا است.