به گزارش اکوایران، جمهوری اسلامی ایران از زمان انقلابی که در سال 1979 شاه را سرنگون کرد به مدت 45 سال با ایالات متحده و برخی بازیگران منطقه دچار چالش بوده است. ایالات متحده در جنگ ایران و عراق از صدام حسین حمایت کرد (اگر چه بغداد درگیری را آغاز کرد) و سپس جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور اسبق این کشور تهران را در «محور شرارت» خود قرار داد. دولت اوباما در نهایت توافق هسته‌ای را با ایران امضا کرد، اما هم‌زمان با اسرائیل برای انجام یک حمله سایبری بزرگ به زیرساخت‌های غنی‌سازی ایران همکاری کرد. در نهایت دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا، مجوز حمله هواپیمای بدون سرنشینی را صادر کرد که به ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منجر شد و البته تلاش کرد از طریق کمپین «فشار حداکثری» دولت را تضعیف کند.

در مقابل، طی این سال‌ها، ایران از بشار اسد در سوریه حمایت کرد، به روسیه و چین نزدیک‌تر شد و از گروه‌های مقاومت در لبنان، عراق، یمن و غزه حمایت کرده است. و جنگ سابقا در سایه بین اسرائیل و ایران احتمالا برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت و به سادگی می‌تواند تشدید شود.

استدلال کنت والتز برای یک ایران هسته‌ای؛ ثبات فرزند وحشت است

به نوشته استفان والت، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل در فارن پالیسی، پتانسیل دردسر [برای آمریکا] در این مسئله روشن است، اما یکی از نظریه‌پردازان برجسته روابط بین الملل فکر می‌کرد که راهی آشکار برای کاهش آن وجود دارد. بر اساس آخرین مقاله منتشر شده توسط کنت والتز، ساده‌ترین راه برای ایجاد ثبات در منطقه، دستیابی ایران به یک بازدارنده هسته‌ای است. او استدلال می‌کرد که داشتن زرادخانه هسته‌ای ترس‌های امنیتی ایران را کاهش می‌دهد، به ایران دلایل کم‌تری برای ایجاد دردسر برای دیگران می‌دهد و رقبای منطقه‌ای‌اش را مجبور می‌کند تا از توسل به زور علیه ایران به نحوی که ممکن است ناخواسته به تبادل هسته‌ای منجر شود، خودداری کنند. همانطور که وینستون چرچیل در سال‌های اولیه جنگ سرد بیان کرد، ثبات «فرزند وحشت است».

تاسیسات هسته ای نطنز

والتز منطق اصلی این استدلال را در یک مقاله بحث برانگیز در سال 1981، با تکیه بر نظریه ابتدایی بازدارندگی هسته‌ای بیان کرده بود. او با این فرض واقع‌گرایانه آشنا شروع کرد که دولت‌های درگیر هرج‌ومرج در وهله اول نگران امنیت هستند. در دنیای بدون سلاح‌های هسته‌ای، چنین ترس‌هایی اغلب منجر به اشتباه محاسباتی، رفتارهای مخاطره آمیز و جنگ می‌شود. سلاح‌های هسته‌ای این وضعیت را تغییر دادند -با تهدید سطحی از قدرت مخرب که حتی بلندپروازترین یا متجاوزترین رهبران نیز باید به آن احترام بگذارند.

او بازدارندگی هسته‌ای را تضمین نهایی امنیت می‌دانست: هیچ رهبر معقولی برای اشغال یا سرنگونی حکومت یک رقیب دارای سلاح هسته‌ای تلاش نمی‌کند، زیرا انجام این کار ناگزیر خطر حمله هسته‌ای را در پی خواهد داشت. هیچ دستاورد سیاسی قابل تصوری ارزش از دست دادن تعدادی از شهرهای خودی را ندارد و حتی احتمال کم واکنش هسته‌ای برای جلوگیری از حمله مستقیم به استقلال یک کشور دیگر کافی است. احتمال محاسبات نادرست کم‌تر خواهد بود زیرا برای هر فرد با حداقل هوش آسان است که بفهمد یک تبادل هسته‌ای چه تاثیری خواهد داشت. بنابراین، کشورهایی که دارای قابلیت حمله دوم قابل اطمینان هستند، نگران بقای خود نخواهند بود و رقابت بین آن‌ها با ترس متقابل محدود می‌شود (اگرچه پایان نمی‌یابد).

والتز نمی‌گوید که بازدارندگی هسته‌ای همه راه‌های رقابت امنیتی را از بین می‌برد. او همچنین استدلال نمی‌کند که هر کشوری با بمب وضعیت بهتری خواهد داشت یا این‌که گسترش سریع تسلیحات هسته‌ای برای نظام بین المللی چیز خوبی خواهد بود. در عوض، او پیشنهاد کرد که گسترش آهسته تسلیحات هسته‌ای ممکن است در برخی زمینه‌ها مفید باشد و حتی ممکن است بهتر از تلاش همه‌جانبه برای جلوگیری از آن باشد. او معتقد بود که ترس متقابل از تشدید تنش که به ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد از درگیری مستقیم تسلیحاتی در طول جنگ سرد اجتناب کنند و ابعاد و دامنه جنگ‌های بین هند و پاکستان را کاهش داده است، در جاهای دیگر هم اثرات ضربه‌گیری مشابهی خواهد داشت –از جمله در خاورمیانه جنگ‌زده.

همه منتقدان والتز

موضع خلاف جریان قالب والتز انتقادهای زیادی را برانگیخت. مخالفان هشدار دارند که قدرت‌های هسته‌ای جدید ممکن است توسط رهبران غیرمنطقی یا آخرالزمانی هدایت شوند که نمی‌توان آن‌ها را بازداشت، هرچند روشن نیست که آن‌ها کمتر از رهبران کشورهای هسته‌ای موجود منطقی یا محتاط باشند. برخی دیگر نگران بودند که قدرت‌های هسته‌ای جدید ممکن است فاقد تدابیر امنیتی پیچیده و رویه‌های فرماندهی و کنترل باشند و در نتیجه زرادخانه‌های آن‌ها در برابر سرقت یا استفاده غیرمجاز آسیب‌پذیرتر باشد. هاکس ادعا کرد که قدرت‌های هسته‌ای جدید ممکن است تهدید هسته‌ای را برای باج‌گیری از دیگران یا به‌عنوان سپر اشغال‌گری استفاده کنند. منتقدان دیگر پیش‌بینی کردند که دستیابی به سلاح هسته‌ای توسط کشورهایی چون ایران باعث می‌شود که برخی از همسایگان از آن پیروی کنند، اگرچه شواهد مربوط به «زنجیره‌های گسترش سلاح‌های هسته‌ای» قبلی در بهترین حالت مختلط بوده است.

تأسیسات هسته‌ای ایران

البته دولت ایالات متحده هرگز به پذیرش موضع والتز فکر نکرد، و مطمئناً نه در مورد کشورهایی مانند ایران. برعکس، ایالات متحده تقریباً همیشه تلاش کرده است تا سایر کشورها را از توسعه زرادخانه‌های هسته‌ای خود منصرف کند و برای جلوگیری از انجام این کار توسط ایران، تلاش‌های بیشتری نیز انجام داده است. رؤسای جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه بارها ادعا کرده‌اند که در صورت تلاش ایران برای ساختن یک بمب ، همه گزینه‌ها روی میز است و تحریم‌های اقتصادی شدیدتری را در تلاشی عملاً شکست خورده، برای متقاعد کردن تهران به کنار گذاشتن برنامه غنی‌سازی خود اعمال کرده‌اند.

جدا از برجام، ایالات متحده و اسرائیل تقریباً هر کاری که در توان داشته‌اند انجام داده‌اند تا تهران را متقاعد کنند که بدون بازدارندگی نمی‌تواند امن باشد. واشنگتن چندین فشار برای بهبود روابط را رد کرده، با نیروهای دریایی ایران در خلیج فارس درگیر شده، یک مقام ارشد ایرانی را ترور کرده و مجموعه‌ای از عملیات‌های مخفی را در داخل ایران انجام داده است. واشنگتن همچنین آشکارا از تشکیل یک ائتلاف ضد ایرانی در منطقه حمایت کرده است. دیدگاه درباره دولت ایران هر چه که باشد، این‌ها و سایر اقدامات بدون شک علاقه تهران را برای داشتن همان حفاظت بازدارنده‌ای که 9 بازیگر دیگر - از جمله اسرائیل، پاکستان و کره شمالی - اکنون از آن برخوردار هستند، افزایش می‌دهد.

چرا ایران از آستانه هسته‌ای عبور نکرده؟

 

پس چرا ایران تاکنون از آستانه هسته‌ای عبور نکرده است؟ هیچکس نمی‌داند. یک پاسخ به فتوای مذهبی در این زمینه ارجاع می‌دهد.

پاسخ دیگر ممکن است این باشد که مقامات ایران زیاد نگران حمله یا تهاجم مستقیم ایالات متحده نباشند، به ویژه با توجه به تلاش‌های فاجعه بار آمریکا برای تغییر رژیم در عراق، افغانستان، لیبی و چند کشور دیگر. آن‌ها ممکن است تشخیص داده باشند که هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا نمی‌خواهد این تجربیات را دوباره زنده کند، به ویژه در برابر کشوری که تقریباً چهار برابر مساحت و دو برابر جمعیت عراق را دارد. ایالات متحده یک دشمن خطرناک است اما یک تهدید وجودی نیست، بنابراین نیازی به تعجیل برای این مسئله وجود ندارد. ت

هران همچنین ممکن است به خاطر تهدید جنگ پیشگیرانه بازداشته شده باشد، زیرا تلاش برای ساخت یک سلاح عملیاتی به احتمال زیاد شناسایی می‌شود و می‌تواند به راحتی ایالات متحده یا اسرائیل (یا هر دو) را به حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای سوق دهد که ایران برای ایجاد آن هزینه زیادی داده است. اگر نیاز فوری وجود نداشته باشد و شرایط مساعد نباشد، ماندن ایران در این سمت آستانه هسته‌ای منطقی‌تر است.

اگر ایالات متحده و سایرین می‌خواهند اوضاع را به همین منوال حفظ کنند، خاموش کردن آتش جنگ مخفی بین اسرائیل و ایران کمک خواهد کرد، اگرچه تصور اینکه کابینه نتانیاهو این مسیر را انتخاب کند یا با فشار قابل توجهی از سوی دولت بایدن برای انجام آن مواجه شود، دشوار است.

اما، اگر سطح کنونی خصومت ادامه پیدا کند، سخت است باور کنیم که ایران در نهایت تصمیم نمی‌گیرد که به یک بازدارنده هسته‌ای نیاز دارد، و اینکه در آن صورت چه اتفاقی می‌افتد، موضوع حدس و گمان است [کما این‌که برخی مقامات در ایران اخیرا چنین هشدارهایی را داده‌اند] و این ممکن است جرقه جنگ دیگری در خاورمیانه شود که آخرین چیزی است که هر کسی به آن نیاز دارد. اگر ایران در این مسیر قرار گیرد، می‌تواند کشورهایی مانند عربستان سعودی یا ترکیه را به آن سمت سوق دهد.

اما همچنین ممکن است نشان دهد که والتز از ابتدا درست می‌گفت و یک موازنه هسته‌ای نسبی در خاورمیانه سرانجام این دولت‌های دائماً درگیر را وادار می‌کند تا دشمنی خود را کاهش دهند و همزیستی مسالمت‌آمیز را انتخاب کنند. با این حال، اگر کاملاً صادق باشم، این یکی از آن آزمایش‌های علوم اجتماعی است که ترجیح می‌دهم انجام ندهم.