فرصتها و تهدیدات برای غلبه بر اسرائیل
تغییر بازی منطقهای تهران با رئیسجمهور جدید؟
اکوایران: تهران به این نتیجه رسیده که بازآرایی منطقهای به نفعش در حال انجام بوده و درگذشت رئیسجمهور و وزیر امور خارجه ایران آن را تغییر نخواهد داد.
به گزارش اکوایران، حادثه سقوط بالگرد و درگذشت رئیسجمهور و وزیر خارجه پس از دورهای بیسابقه از تشدید تنش بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل رخ داد و به گمانهزنیها در مورد پیامدهای احتمالی برای سیاست منطقهای ایران و درگیری جاری با اسرائیل دامن زد.
به نوشته علی واعظ و حمیدرضا عزیزی برای وبگاه فارن پالیسی، با وجود خلاء ناگهانی ایجادشده در رأس قوه مجریه ایران، انتظار میرود جهتگیری استراتژیک سیاستهای خارجی و منطقهای آن بدون تغییر باقی بماند. با این حال، تشدید تنشهای اخیر بین ایران و اسرائیل بر تفکر استراتژیک و محاسبات منطقهای ایران تأثیر میگذارد.
بازگشت به جنگ در سایه
برای تهران، حمله اول آوریل اسرائیل به سفارت ایران در دمشق، عبور از خطقرمز بود. از دیدگاه ایران، هم جایگاه کشتهشدگان و هم ماهیت این مکان، تشدید تنش غیرقابلقبولی از سوی اسرائیل تلقی شد.
ایران در وهله اول معتقد بود که بیپاسخگذاشتن حمله به جایی که آن را معادل خاک خود میداند، میتواند منجر به هدف قرار دادن مقامات ایرانی بیشتری در خاک ایران توسط اسرائیل شود. اما شاید از همه مهمتر، مقامات ایرانی احتمالاً حمله اسرائیل به دمشق را تازهترین گام به سوی هدف بزرگتری تلقی میکردند: حمله اسرائیل به لبنان به منظور قطعکردن پشتیبانی لجستیکی از حزبالله.
اسرائیل با ترور رضی موسوی در خارج از دمشق در ماه دسامبر، فرمانده ارشد پشتیبانی ایران که مسئول تأمین متحدان مقاومت در منطقه شامات بود را هدف قرار داد. حمله مشابهی در ژانویه منجر به کشتهشدن رئیس اطلاعات سپاه پاسداران در سوریه شد و ترور سردار زاهدی در حمله به کنسولگری در دمشق نیز فرمانده عملیات در آن منطقه را هدف گرفت.
ایران همچنین نیاز به حفظ وجهه خود در داخل کشور و بین متحدان منطقهای خود داشت. پس از حمله اول آوریل، برخی در ایران علناً درخواست انتقام کردند. بنابراین تهران احساس کرد که باید با قدرت واکنش نشان دهد؛ اما در واقع نیاز به بازگرداندن سطحی از بازدارندگی، بدون شعلهورساختن جنگ داشت.
در اوایل سحرگاه ۱۴ آوریل، ایران با انجام عملیات پهپادی و موشکی گسترده علیه اسرائیل، مقابله به مثل کرد. اولویت این حمله مرگومیر و تخریب نبود، هر چند که وسعت حمله خطر هر دوی این موارد را به همراه داشت، بلکه هدفش نشاندادن این بود که ایران جرئت حمله مستقیم به اسرائیل را دارد. به احتمال زیاد، تهران با انجام حمله ۱۴ آوریل، همزمان با جمعآوری اطلاعات قابل توجهی در مورد قابلیتهای دفاعی اسرائیل و ایالات متحده، بخشی از توانمندیهای خود را به نمایش گذاشت.
فرمانده نیروی هوافضای سپاه گفته که ایران کمتر از ۲۰ درصد از تواناییهایی را که برای این عملیات آماده کرده بود به کار گرفت؛ در حالی که اسرائیل با کمک ایالات متحده و سایر متحدان مجبور شد کل زرادخانه دفاعی خود را بسیج کند. اگر این گفتهها حتی به طور نسبی درست باشد، این سؤال را مطرح میکند که در صورت حملهای بسیار بزرگتر از سوی ایران با استفاده از سلاحهای پیشرفتهتر، به ویژه حملهای غافلگیرکننده و طولانیتر، آیا موفقیت قبلی اسرائیل و متحدانش در سرنگونی شماری از پرتابههای ایران قابلتکرار است؟
در حالی که اسرائیل و شرکای آن شماری از پرتابهها را رهگیری کردند، تهران جایگاه خود در میان حامیان و شاید هم اعتبار خود به عنوان مدافع سرسخت حقوق فلسطین در میان مردم عرب را تقویت کرد. ایران به همه اینها دست یافت بدون اینکه توجه جهانی را از وحشت جنگ در غزه منحرف سازد؛ واقعیتی که در پی اعتراضات طرفداران فلسطین در دانشگاههای ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی بیشتر برجسته شد.
از این منظر، موفقیت حمله نه به خاطر دستاورد نظامی آن، بلکه به دلیل هدف قرار دادن مستقیم یک دشمن قدرتمند با پشتوانه ابرقدرتی حتی قدرتمندتر بود. همانطور که مقامات اشاره کردهاند، پیام کلیدی که ایران به اسرائیل فرستاد، تحمل بالای ریسک توسط تهران بود که هدف آن بازداشتن اسرائیل از عملیاتهای آتی است.
فرمانده کل سپاه نیز بلافاصله پس از حمله خطقرمزی تعیین کرد؛ اینکه هرگونه حملهای در هر مکانی به هر هدف ایرانی منجر به حمله مستقیم دیگری از ایران به اسرائیل خواهد شد.
بازگشت به وضعیت «جنگ در سایه» احتمالاً برای ایران نتیجه قابلقبولی است. از دیدگاه تهران، در بهترین حالت، راهی برای محدودساختن دامنه کمپین اسرائیل با عنوان «مآبام» (جنگ در دل جنگها) که هدف آن انبارهای سلاح و تأسیسات ایرانی در سوریه است، پیدا خواهد شد. در بدترین حالت، ایران امیدوار است بتواند به هدف قرار دادن فرماندهان ارشد ایرانی و عملیاتهای مخفیانه اسرائیل در خاک ایران پایان دهد.
سؤالی کلیدی که اکنون مطرح میشود این است که رقابت ایران و اسرائیل در خاورمیانه چه جایگاه و پیامدهایی دارد. در حالی که اسرائیل و ایالات متحده میتوانستند با کشورهای عربی برای رهگیری باران موشکها همکاری منطقهای به طور خاص را به رخ بکشند، کشورهای عربی تمایلی به نام بردن از خود یا قرار گرفتن در یک طرف نداشتند. برخلاف تلاش اسرائیل برای معرفی اقدامات کشورهای عربی به عنوان نشانهای از ظهور یک اتحاد منطقهای ضدایرانی، رهبران عرب به جای آن، دلیلی بر چیزی که مدتها از آن میترسیدند را دیدند؛ اینکه تنشهای بین اسرائیل و ایران میتواند آنها را در خط آتش قرار دهد.
درسهای ۱۴ آوریل
به نظر میرسد مقامات ایران متقاعد شدهاند که تلافیشان به طور موفقیتآمیزی احتمال تشدید بیشتر درگیری را کاهش داده است. این واقعیت که دفاع اسرائیل در برابر حمله ایران بیش از یک میلیارد دلار هزینه داشته و نیازمند تلاش تیم بزرگی با مشارکت حداقل پنج کشور بوده، در حالی که برای ایران تنها ۲۰۰ میلیون دلار آب خورده، نشان میدهد که نه اسرائیل و نه آمریکا به دنبال دور دیگری از جنگ نیستند. بنابراین ایران فرصتی برای تمرکز بر درسهای آموختهشده دارد؛ همانطور که به احتمال زیاد اسرائیل و ارتش ایالات متحده نیز همین کار را انجام میدهند.
ایران اعلام کرده که قصد واردساختن ضربه بزرگی به اسرائیل نداشت و عمداً از پهپادهایی استفاده کرد که تقریباً به صورت لحظهای شناسایی شده و برخی از موشکها نیز به خود عمل نکردند. با این حال، ممکن است ایران به دنبال تقویت توسعه و انباشت سلاح در نزدیکی سرزمینهای اشغالی باشد که نیازمند حضوری عمیقتر در سوریه بوده و همچنین ممکن است برای توسعه موشکهای پیشرفتهتر، از جمله موشکهای مافوقصوت، به عنوان بخشی از هر حمله آینده تلاش بیشتری کند.
تهران همچنین دریافت که به سیستم دفاع هوایی توانمندتری مانند اس-۴۰۰ روسیه و همچنین بر هم زدن توانایی اسرائیل و آمریکا برای استفاده از حریم هوایی کشورهای همسایه نیاز دارد. برای مقابله با این مشکل، به احتمال زیاد تهران تلاشهای خود برای به دست آوردن تسلیحات پیشرفته روسیه در ازای موشکهای بالستیک را دو برابر خواهد کرد؛ حتی اگر این کار به قیمت خدشهدارشدن هرچه بیشتر روابط ایران با اروپا منجر شود.
برای قطع دسترسی کنترل آمریکا و اسرائیل بر منطقه شرق فرات، به خصوص در سوریه، ممکن است ایران مجبور به درخواست کمک از روسیه شود. اما در عراق، حضور نظامی آمریکا مانع این کار خواهد شد. این موضوع احتمالاً ایران را بیشتر به تلاش برای خروج نزدیک به ۲۵۰۰ نیروی آمریکایی از عراق ترغیب کند. آنها با تشویق گروههای مقاومت به ادامه حملات علیه پایگاههای آمریکا و افزایش فشار سیاسی بر دولت عراق، به دنبال این هدف است.
ایران همچنین احتمالاً تلاشها برای سستکردن کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه که با آمریکا متحدند بر شرق رود فرات در سوریه را افزایش خواهد داد. این اقدام میتواند به ایران دسترسی زمینی بیشتری به سوریه و در نهایت، به لبنان بدهد و همزمان نفوذش در غرب فرات در استان دیرالزور را تقویت کند. در نهایت، احتمالاً ایران بر رفع ضعفهای مکرر اطلاعاتی که منجر به شناسایی فرماندهان ارشدش در خارج از کشور تمرکز خواهد کرد.
خاورمیانه ایرانی
تهران بر این باور است که تواناییهایی که از ماه اکتبر نشان داده، یعنی قدرت جنگ نامتقارن نیروهای مقاومت منطقهایش و همچنین تصویر ماندگار موشکهای ایرانی که بر فراز آسمان سرزمینهای اشغالی اوج میگیرند، به همراه پیامدهای درگیری غزه، میتوانند نویدبخش یک بازآرایی منطقهای باشند.
از دید تهران، اسرائیل به طور فزایندهای در سطح جهانی منزوی خواهد شد. ایالات متحده دیگر محور اصلی منطقه نخواهد بود، چرا که قدرتهای دیگری مانند روسیه، چین و هند در حال گسترش نفوذ خود هستند. کشورهای عربی خلیج فارس نیز به جای اتحاد علیه ایران، به دنبال بهبود روابط خود با متحدان ایران مانند سوریه و حزبالله خواهند بود.
سران ایران این چشمانداز را با تمایل به تثبیت جایگاه ایران به عنوان یک کشور آستانه هستهای تکمیل میکنند. این امر، به ویژه با توجه به بدبینی تهران نسبت به توانایی غرب در ارائه معافیتهای مؤثر و پایدار از تحریمها، هرگونه توافق آتی که هدف آن عقبراندن قابل توجه تواناییهای هستهای ایران باشد را پیچیده میسازد.
پایان عمر صبر استراتژیک؟
با این حال، ممکن است تهران دریابد که برخی از واقعیتهای موجود به نفعشان نبوده و ریسکهای کوتاهمدت و میانمدتی به همراه خواهد داشت. با توجه به اینکه ایران و اسرائیل هنوز هیچ رویه جدیدی را به طور کامل تعریف و آزمایش نکردهاند، احتمال دارد هر دو طرف دچار اشتباه محاسباتی شوند؛ و به ویژه از آنجایی که نفوذ برخی در تهران که معتقدند ایران باید از رویکرد صبر استراتژیک خود چشمپوشی کرده و آن را با رویکردی تهاجمیتر جایگزین کند، در حال افزایش است. این افراد بر این باورند که اسرائیل به زودی عزم ایران برای ایستادگی قاطع بر خطوطقرمز خود را آزمایش خواهد کرد و اگر تهران شکست بخورد، دستاوردهای ناشی از ریسک بزرگی که در ۱۴ آوریل انجام داد، از بین خواهد رفت.
این امر خطر اشتباه محاسباتی از هر دو طرف را افزایش میدهد و میتواند منجر به یک چرخه تشدیدکننده ویرانگر شود. در میانمدت، آنچه ایران به عنوان آغاز یک نظم نوظهور برای جایگزینی نظم آمریکایی در حال ناپدیدشدن در خاورمیانه میبیند، میتواند در عوض کشورهای عرب خلیج فارس را وادار ساخته تا درخواست خود برای تضمینهای امنیتی قویتر آمریکا را دوچندان کنند و این به نوبه خود باعث عمیقترشدن درک تهران از تهدیدهایی میشود که با آن روبروست.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ آغاز دوباره مذاکرات هستهای ایران و غرب از روز جمعه در ژنو
-
پیش بینی بورس فردا 5 آذر ماه 1403/ شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران کمی بالاتر از سقف اردیبهشت ماه
-
اضافه شدن یک آیتم جدید به قبوض برق
-
چالش نابهنگام کرملین؛ بنسلمان رویاهای پوتین را بر باد میدهد؟
-
آمریکا آس رو کرد؛ 3 تصمیم حیاتی واشنگتن برای سبقت از اروپا/ چرا قاره سبز در بهرهوری از ایالات متحده جا ماند؟
-
بازار مسکن همچنان بی خریدار؛ این فروشندگان تخفیف های طلایی می دهند
-
ایران، ارشتبد و سپهبد ندارد؟
-
همسان سازی حقوق بازنشستگان در خوان آخر/ زمان اصلاح احکام مشخص شد
-
ترامپ دیگر یک عصیانگر نیست