توافق هستهای، شرط لازم برای ایجاد نظم جدید منطقهای است
«همه علیه همه»؛ فاجعه در خاورمیانه بدون برجام
پایان شرمآور جنگ ایالات متحده در افغانستان، علاوه بر نمایش عزم واشنگتن برای کمرنگ کردن ردپای خود در خاورمیانه و شیفت راهبردی به سوی هندوپاسیفیک، نمودی از پیچیدگیها و نوسانات خاورمیانه در سطح گستردهتر بود که پیام روشنی به همراه داشت: علیرغم دلایل موجه کاخ سفید، کاهش تعهدات نظامی آمریکا در خاورمیانه میتواند پیامدهای فاجعهباری داشته باشد که در صورت عدم توجه و تصمیمگیری به وقت و حسابشده، ممکن است بار دیگر پای آمریکا را به بحرانهای منطقه باز کند. موضوعی که ولی نصر در مقاله اخیر خود در فارن افرز به تفصیل به آن پرداخته و نسبت به «تجدید حیات فرقهای در خاورمیانه پساآمریکا» که میتواند مانع خروج آمریکا از خاورمیانه -یا عامل بازگشت آن- باشد، هشدار داده است؛ بحرانی که مقدمه آن «شکست در مذاکرات احیای برجام» است.
به گزارش اکوایران؛ شیفت راهبردی واشنگتن غیرقابل انکار است: خاورمیانه دیگر اولویت اصلی ایالات متحده نیست. خروج آمریکا از منطقه بطور گسترده، در خروج نیروها از افغانستان و کاهش تعهدات نظامی آمریکا در قبال عراق، اردن، کویت و عربستان سعودی در کنار تمرکز بیشتر بر چین و روسیه مشهود است. دلایل خوبی برای این تغییر استراتژی وجود دارد؛ از یکسو ظهور و رشد فزاینده چین و ضرورت مهار آن، و از آن سو سابقه اخیر وخیم دخالتهای ایالات متحده در منطقه.
فرصتها و تهدیدهای شیفت راهبردی آمریکا
رویگردانی واشنگتن از خاورمیانه و فاصلهگیری از نزاعها و استراتژیهای شرکای خاورمیانهایاش، حتی میتواند با فرصتهای مهمی همراه باشد، از جمله اینکه به طور خودکار قدرتهای منطقهای را به کشف دیپلماسی خود سوق داده و نشانههای مثبتی از رایزنیهای رقبا و شرکای خاورمیانه قابل ردیابی است.
این تعهد ایالات متحده برای حمایت از ریاض در مقابل تهران یا ارائه ابتکار عمل دیپلماتیک جدید آمریکا برای منطقه نبود که بازیگران منطقهای را در جهت پیگیری دیپلماسی تحت فشار گذاشت؛ بلکه دقیقاً برعکس، آنچه گشایش دیپلماتیک را کاتالیز کرد، بروز نشانههای فزایندهای بود که عزم ایالات متحده برای رهایی بازوی نظامی خود از قیدوبندهای خاورمیانه را منعکس میکرد.
اما این شیفت راهبردی، خطرات خود را نیز به همراه دارد که نزدیکترین و فاجعهبارترین نمونه مشابه، ظهور داعش با خروج فوری ایالات متحده از عراق در سال 2011 است. مارتین ایندایک، عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا در مقاله اخیر خود برای فارن افرز با عنوان «تقدم نظم بر صلح؛ دیپلماسی خاورمیانهای کیسینجر و درس های آن برای امروز» در اینباره می گوید: «آمریکایی ها ممکن است سعی کنند خود را دلداری دهند که در نهایت می توانند به این منطقه آشفته و پرهزینه پشت کنند، زیرا ایالات متحده اکنون خودکفا در انرژی است و بنابراین بسیار کمتر به نفت خاورمیانه وابسته است. و اگر رهبران آمریکایی وسوسه شوند که دوباره در آنجا جنگ کنند، احتمالاً حمایت عمومی کمی پیدا خواهند کرد».
ضرورت تدوین استراتژی جدید برای خاورمیانه
ایندایک در ادامه توضیح میدهد که «با این وجود، سخن گفتن درباره دور شدن از خاورمیانه بسیار آسانتر از انجام آن است. اگر ایران به پیشبرد برنامه هسته ای خود ادامه دهد، می تواند یک رقابت هستهای یا حمله اسرائیل کلید بخورد که ایالات متحده را به جنگ دیگری در خاورمیانه بکشاند. این منطقه به دلیل مرکزیت ژئواستراتژیک آن که در تقاطع اروپا و آسیا قرار دارد، همچنان مهم است. اسرائیل و متحدان عرب واشنگتن برای امنیت خود به ایالات متحده وابسته هستند. کشورهای شکست خورده مانند سوریه و یمن همچنان محل پرورش بالقوه تروریست هایی هستند که می توانند به ایالات متحده و متحدانش ضربه بزنند. و اگرچه ایالات متحده دیگر به جریان آزاد نفت از خلیج فارس وابسته نیست، اما وقفه طولانی مدت در آنجا می تواند اقتصاد جهانی را به رکود بکشاند».
بنابراین برای جلوگیری از آسیب های مشابه، این بار واشنگتن باید در جستجوی راهبردی باشد که «به موازات کاهش تعهدات و ریسکهای نظامی، ارتقاء ثبات منطقهای را تضمین کند». و همانطور که ایندایک تأکید میکند «چه بخواهیم چه نخواهیم، ایالات متحده باید یک استراتژی پساافغانستان برای ارتقای نظم در خاورمیانه طراحی کند، حتی اگر تمرکز خود را به اولویت های دیگر تغییر دهد».
یکی از بهترین فرصتها که چنین دستاوردی را امکانپذیری و تضمین میکند، مذاکراتی است که از اوایل سال ۲۰۲۱ بین دو رقیب مهم منطقه ایران و عربستان به جریان افتاد و علیرغم تداوم آنها پس از تغییر دولت در ایران، احتمالاً به دلیل مذاکرات هستهای وین مدتی است به حالت تعلیق در آمده است. با وجود تأکید بر تفکیک این دو مناقشه مربوط به ایران (هستهای و منطقهای)، به ندرت کسی میتواند منکر همبستگی و تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر شود.
همچنین میتوان این را به عنوان یک گمانه جدی در نظر گرفت که هرچه درگیری غیرمستقیم تهران و ریاض تشدید شود، احتمال از کنترل خارج شدن شرایط و اینکه ایالات متحده مجبور شود برای مقابله با عواقب مسئله به منطقه بازگردد، بیشتر است. موضوعی در مقاله مشترک پروفسور «ولیرضا نصر»، استاد مطالعات خاورمیانه و مسائل بینالملل در دانشگاه جان هاپکینز، و «ماریا فانتاپیه»، مشاور ویژه خاورمیانه در مرکز گفتگوهای بشردوستانه، که در آگوست توسط وبگاه نشریه آمریکایی «فارن افرز» با عنوان «چگونه ایرانوعربستان میتوانند زمینهساز صلح در خاورمیانه شوند؟» منتشر شد، مورد بررسی قرار گرفت و نویسندگان ضمن ارزیابی مثبت از گفتوگوهای ماههای اخیر میان مقامات امنیتی ایران و عربستان، توضیح دادهاند که «چگونه یک دیپلماسی فعال میان تهران و ریاض همراه با اثرگذاری غیرمستقیم آمریکا میتواند هم صلحی پایدار برای خاورمیانه به ارمغان آورد و هم مسیر خروج بیدردسر و بدون بازگشت آمریکا از باتلاق جنگهای ابدی در خاورمیانه را هموار کند».
همه علیه همه
نصر و فانتاپیه در بخشی از مقاله یادشده نوشتهاند: «بیثباتکنندهترین و خطرناکترین رقابت در منطقه -رقابت بین ایران و عربستان- از شام تا خلیج فارس رخ داده و منطقه را در خطوط گسل شیعه-سنی و عرب-فارس قطبی کرده است. این رقابت طولانی مدت ابتدا با شروع جنگ عراق در سال 2003 و سپس با شروع جنگ های داخلی در سوریه و یمن و برجام بالا گرفت. تنش ها در سال 2019 هنگامی که [حوثیهای همپیمان] ایران حمله پیچیدهای به تأسیسات نفتی عربستان انجام دادند به نقطه خطرناکی رسید. امروز، دو رقیب همچنان در مخاصمه یمن قفل شدهاند، برای کسب موقعیت در عراق و لبنان همچنان به رقابت میپردازند و ممکن است با عقب نشینی ایالات متحده و تصرف افغانستان توسط طالبان، برای تجدید رقابت در افغانستان نیز آماده شوند».
این تصویر متلاطم و مسائلی که در پاراگرافهای بالا مورد اشاره قرار گرفتهاند، موضوع مقاله جدید ولی نصر است که در نشریه فارن افرز با عنوان «همه در برابر همه؛ تجدید حیات فرقهای در خاورمیانه پسا آمریکا» منتشر شده و نسبت به پیامدهای خطرناک ناشی از عدم توافق با ایران هشدار داده است. اکوایران این مقاله مفصل را در ۳ بخش تقدیم مخاطبان کرده است.
در بخش اول از این مقاله که با عنوان «مرگ توافق هستهای، احیای تقابلهای منطقهای» در اکو ایران منتشر شد، ولی نصر استدلال کرده بود که در صورت عدم احیای برجام، خاورمیانه چنان درگیر منازعات فرقه ای خواهد شد که ایالات متحده مجبور خواهد شد که بار دیگر درگیر مخاصمات در خاورمیانه شود، و این در تعارض با سیاست دولت آمریکا مبنی بر «خاتمه دادن به جنگ های بی پایان» و «شیفت راهبردی از خاورمیانه به هندوپاسیفیک» است.
در بخش دوم، نویسنده با آوردن مصداقهای مختلف از تنشهای بالفعل و بالقوه در منطقه نسبت به یک «خاورمیانه در آستانه انفجار» هشدار داده است. نصر تحلیل میکند که چگونه در مجادلات منطقه لیوان برای ایران و طرف شیعی نیمه پر و برای عربستان سعودی و متحدان سنی آن نیمه خالی خود را نشان میدهد. اما زمانی که کشورهای عربی سنی به میدان بازی نگاه میکنند، با مشاهده حضور متحد سرسختی چون اسرائیل که درگیر مبارزه با ایران است احساس دلگرمی میکنند. نویسنده هشدار میدهد که جنگ سایه تهران-تلآویو میتواند به سرعت تشدید شود – البته نه لزوما از طریق جنگ مستقیم بین ایران و اسرائیل، بلکه شاید درگیری میان متحدین ضمنی هر دو طرف در عراق، لبنان و سوریه و حتی حملات متحدان ایران علیه متحدان جدید اسرائیل در خلیج فارس
و در ادامه بخش سوم و پایانی این مقاله را بخوانید.
عقبنشینی ریاض؛ تعامل بجای تخاصم
دراین بین، کشورهای عربی سنی به دنبال راهبردهای جدیدی برای حفظ منافع خود هستند. آنها تاکنون برای مهار بسط نفوذ منطقهای ایران به ایالات متحده متکی بودهاند، نفوذی که البته با حمله خود واشنگتن به عراق گسترش خود را آغاز کرد.
اما خروج آمریکا از افغانستان، صحبت از کاهش حضور نظامی آمریکا در عراق و تمایل دولت بایدن برای پایان دادن به «جنگهای ابدی»، عربستان سعودی و امارات را وادار کرد تا به امید کاهش تنشها و خرید زمان با ایران گفتگو کنند تا در این فرصت توانمندیهای منطقهای خود را ایجاد کنند.
این گفتگوها پس از سالها جنگ نیابتی در سراسر منطقه، حمایت عربستان و امارات از محاصره اقتصادی ایران توسط آمریکا و حملات [متحدان] ایران در خاک عربستان و امارات انجام شده است. بنابراین آنها نشان دهنده تلاش مهمی برای کاهش تنش هستند.
سایه مناقشه هستهای بر مذاکرات ایران-عربستان
عربستان سعودی از ایران می خواهد که حوثی ها را برای آتشبس در یمن و پایان دادن به حملات پهپادی به خاک این کشور ترغیب کنند. ایران نیز به نوبه خود خواهان عادی سازی کامل روابط با عربستان سعودی است.
دستیابی به موفقیت نزدیک نیست، عمدتاً به این دلیل که مذاکرات در سایه مذاکرات هستهای بین ایران و ایالات متحده انجام میشود. با این حال، دو طرف به دیدار خود ادامه میدهند و اولین گامهای بالقوه برای نزدیکی، مانند افتتاح کنسولگریها برای تسهیل گردشگری مذهبی را بررسی کردهاند.
دولت بایدن از گفتوگوها حمایت کرده است، اما مادامیکه واشنگتن خود نتواند با تهران به یک توافق برسد، نمیتواند ریاض را برای توافق با تهران تحت فشار بگذارد.
نگرانی ایران از بنیادگرایان سنی
شبح افراطگرایی اهل سنت نیز همچنان ایران را نگران میکند.
پیروزی طالبان موهبتی برای ستیزه جویان سنی در سرتاسر منطقه بود. تاریخ این گروه افغانستانی در خشونتهای خونین فرو رفته است و تشیع را خارج از اسلام میداند. اگرچه طالبان دیگر آشکارا از خصومت با تشیع حمایت نمیکنند و با ایران به نوعی روابطی برقرار کردهاند، اما بازگشت آنها به قدرت با پاکسازی هزارههای شیعه از مشاغل دولتی، تعطیلی مشاغل آنها و اخراج آنها از خانهها و روستاهایشان همراه شده است.
اگرچه آخرین خشونتهای فرقهای در کشور، مانند بمبگذاریهای مرگبار در مساجد شیعیان، به یکی از گروههای وابسته به داعش معروف به دولت اسلامی خراسان یا IS-K منتسب شده است، اما همچنان بر پتانسیل یک درگیری فرقهای گستردهتر در افغانستان تاکید میکند.
اختلاف درونی جبهه سنی
کشورهای عربی سنی نیز با ترمیم حصارها با ترکیه که تحت ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان خود را یک قدرت منطقهای و مدافع سنیها میداند، به دنبال عمق استراتژیک هستند. ترکیه اردوغان خود را وارث امپراتوری عثمانی میداند که تا سال 1924 مقر خلافت اسلامی، قلب نمادین قدرت سنیها بود.
ترکیه همچنین روابط نزدیکی با اخوان المسلمین، مهمترین نیروی اسلامگرای جهان عرب دارد. در طول بهار عربی، ترکیه خود را به شکل الگویی برای جهان عرب درآورد و از خواستههای مردمی برای دموکراسی و انگیزههای اخوان المسلمین برای قدرت حمایت کرد. بعدها، زمانی که همسایگان خلیج فارس، قطر را محاصره کردند، طرف قطر را گرفت.
این سیاست ها باعث خشم پادشاهی های خلیج فارس شد که ترکیه را رقیب رهبری جهان سنی می دانستند. این مشاجرههای درونی حتی گاهی بر رقابت فرقهای با ایران سایه انداخته است. در واقع، روابط آنکارا با تهران به طور کلی گرمتر از روابط آن با ریاض و ابوظبی بوده است. رقابت ترکیه با رقبای سنی خود، آن را وارد هر عرصهای کرده است که فرقهگرایی در آن بازی میکند، در حالیکه دولت اردوغان روی ادعای نفوذ در عراق، لبنان و اخیراً در افغانستان را به شرطبندی کرده است.
ترکیه خود را در برابر نفوذ ایران حفظ کرده است. این کشور از قدرت نظامی خود در عراق و سوریه به طور موثر استفاده کرده است، و اگرچه نمی تواند با قدرت نیابتی ایران برابری کند، اما تواناییهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک این کشور تضمین کرده است که نقش موثرش در خاورمیانه راحفظ می کند.
در مقایسه، کشورهای عربی سنی نتوانسته اند بهطور تأثیرگذار بسط قدرت ایران را مهار کنند. سرمایه گذاری آنها در معارضان سوری بینتیجه ماند، عربستان سعودی لبنان را رها کرد، نتوانست جای پایی در عراق به دست آورد و در جنگ یمن دچار لغزش شد.
با این حال، کشورهای عربی سنی به اعمال نفوذ خود در واشنگتن ادامه میدهند و این عمق استراتژیک را با همکاری اطلاعاتی و نظامی با اسرائیل تقویت میکنند. اما در میدان، آنها فقط می توانند به کند کردن پیشرفت ایران امیدوار باشند، و نه معکوس کردن آن.
بهترین مسیر برای خروج آمریکا از خاورمیانه
ایالات متحده نمی تواند تمام خطرات موجود در خاورمیانه را کاهش دهد. اما باید از بدتر کردن اوضاع جلوگیری کرد. نقش کوچکتر آمریکا در منطقه ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، اما روشی که واشنگتن از طریق آن سهام خود را افزایش دهد، مهم خواهد بود.
برای بسیاری در خاورمیانه، «عقبنشینی» آمریکا واژه تعدیلشده برای «ترک منطقه» توسط واشنگتن است، جایی که قبلاً مدعی بود در برابر تهدیدات [ادعایی] اتحاد جماهیر شوروی، ایران، عراق و اخیراً داعش از متحدانش دفاع کرده است. حتی اگر ایالات متحده به حضور نظامی گسترده خود در منطقه ادامه دهد، تعهد آن به استفاده از نیروی نظامی به طور فزایندهای مورد تردید قرار میگیرد.
این سردرگمی راهبردی گشایشی برای ایران و نیروهای متحد آن است. همچنین بازیگران جدیدی مانند روسیه و ترکیه را به این رقابت دعوت خواهد کرد. ایالات متحده هیچ جایگزین آماده ای برای «استراتژی مهار» خود ندارد که برای بیش از چهار دهه به عنوان ساختار امنیتی واقعی منطقه عمل کرده باشد.
والاترین هدف برای واشنگتن این است که از تشدید رقابت های منطقه ای جلوگیری کند، به این امید که آرامش نسبی بتواند فرصتی برای توسعه چارچوبهای منطقهای جدید فراهم کند.
بر همین اساس، تلاش های ایالات متحده برای عقبنشینی از اعمال سیاست مهار باید همراه با یک موج فزاینده دیپلماتیک برای کاهش و حلوفصل مناقشات بین قدرتهای منطقهای باشد.
برجام، مهمترین بازدارنده تشدید بیثباتی منطقهایست
توافق هستهای با ایران همچنان مهم ترین عامل بازدارنده برای بیثباتی بیشتر منطقهای است. دلایل قابل درکی وجود دارد که چرا دولت بایدن ممکن است در مورد بازگشت به توافق هستهای 2015 مردد باشد. برخی از محدودیتهای توافق بر ایران پیش از پایان دوره اول ریاست جمهوری جو بایدن منقضی میشوند و لغو تحریمهایی که به عنوان بخشی از توافق مورد نیاز است، موجی از انتقادات دوجانبه را به همراه خواهد داشت.
به این دلایل، دولت می گوید که خواهان یک معامله "طولانیتر و قویتر" است. با این حال، ایران تنها به بازگرداندن توافق 2015 علاقهمند است؛ و این بار با تضمین آمریکا مبنی بر اینکه دولت بعدی دوباره از این توافق خارج نخواهد شد.
مرگ برجام؛ مانع خروج آمریکا از خاورمیانه؟
بن بست - یا بدتر از آن، فروپاشی مذاکرات - ایران و ایالات متحده را در مسیر خطرناکی برای رویارویی قرار می دهد که به ناچار جهان عرب را درگیر، و فرقهگرایی را شعلهور میکند.
دولت بایدن بازیگران منطقهای را تشویق به گفتگو با یکدیگر کرده است. اما اگر تلاش برای بازگرداندن توافق هستهای با شکست مواجه شود، این گفتوگوها تداوم نخواهد داشت. اولین قربانی، ثبات در عراق و لبنان خواهد بود که مستلزم اجماع بین سهامداران قدرت طیفهای شیعه و سنی است.
برای اینکه دولت بایدن بتواند ایالات متحده را از خاورمیانه بیرون بکشد، نیاز به ایجاد یک ثبات منطقه ای دارد و این تلاش باید با بازگرداندن ایران و ایالات متحده به پایبندی متقابل به توافق هستهای 2015 آغاز شود.
پایان ۲دهه تقلای بیثمر در باتلاق خودساخته
برای بیش از چهار دهه، ایالات متحده خاورمیانه را برای منافع ملی خود حیاتی می دید. برای مهار ایران، دور نگه داشتن اسلام گرایی و مدیریت درگیری اسرائیل و فلسطین، با کشورهای عربی اتحاد ایجاد کرد. استراتژی آمریکا زمانی بیشترین موفقیت را داشت که توانست توازن قوا را بین ایران و همسایگان عرب آن حفظ کند. از زمانی که ایالات متحده این توازن را با حمله به عراق در سال 2003 تضعیف کرد، در تلاش برای بازگرداندن آن بوده است – و اکنون، با مواجهه با سایر چالشهای فوری جهانی، این تلاش را به کلی کنار میگذارد.
دلایل زیادی برای پذیرش این بازآرایی استراتژیک وجود دارد. بهویژه از آنجایی که خاورمیانه دیگر برای منافع ملی آمریکا حیاتی نیست، برای دنبال کردن سیاست توازن قدرت لغزان بسیار پرهزینه است.
پایان مناقشه ایران، شرط لازم برای ایجاد نظم جدید خاورمیانه
اما سپردن منطقه به حال خودش یک بازی خطرناک است. بدون ترتیبات امنیتی جدید، هرج و مرج و درگیری امری عادی خواهد بود؛ افزایش مجدد افراط گرایی اسلامی، شبح فروپاشی بیشتر دولت، جنگ های کوچک و بزرگ بر سر سرزمین و منابع، و درگیری آشکار بین ایران و اسرائیل پیامدهای فاجعه بار امنیتی و انسانی خواهد داشت که ناگزیر توجه مجدد ایالات متحده را میطلبد.
اگر ایالات متحده میخواهد از زیر بار وظیفه سنگین حفظ توازن قدرت در خاورمیانه شانه خالی کند، باید به دنبال یک جایگزین پایدار باشد؛ ترتیبی که میتواند به خطرناکترین درگیریهای منطقه پایان دهد و قوانین بازی را برای یک نظم منطقهای کارآمد وضع کند.
این وظیفه باید با خنثی کردن مناقشهای آغاز شود که تشدید آن بزرگترین تهدید برای منطقه است: بنبست با ایران.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق