به گزارش اکوایران، اوایل ژانویه 2023 منابع رسانه‌ای غربی شروع به صحبت در مورد «حمله بهاری» اوکراین کردند. در آن زمان، روس‌ها در نبردهای خود بر سر خارکف و خرسون اوکراین به شدت آسیب دیده بودند. چهار ماه از بسیج تقریبا 300 هزار سرباز توسط مسکو گذشته بود و گزارش‌های تاییدنشده ادعا می‌کردند که تا 700 هزار مرد جوان روسی برای اجتناب از جنگ از کشور فرار کرده‌اند. آن زمان روحیه اوکراینی‌ها بسیار بالا بود و انگیزه روسی‌ها در معرض خطر.

طبق آنچه در گزارش پایگاه تحلیل نظامی ناینتین فورتی فایو (۱۹۴۵) آمده، تا ژانویه پوتین عملیات تهاجمی را در سراسر خط مقدم 1000 کیلومتری افزایش داد تا فشار بر شهرهای دوقلوی سولدار و باخموت حفظ کند. برخلاف عقیده ارتش روسیه به طور کلی، پوتین تصمیم گرفت این جنگ را به گروه واگنر بسپارد و اینجا بود که اوکراین اولین اشتباه بزرگ خود در سال 2023 را مرتکب شد.

فاجعه مضاعف در باخموت برای اوکراین و روسیه

باخموت یک شهر متوسط با حدود 70 هزار نفر جمعیت بود. این برای هر کسی که آن را در اختیار داشت، اهمیت تاکتیکی داشت، اما به خودی خود نمی‌توان آن را حتی در سطح عملیاتی حیاتی تلقی کرد. اوکراین این شهر را در اختیار داشت، اما در اوایل ماه مارس، واگنر به حومه شرقی شهر رسید. ضرورت نظامی اوکراین در آن زمان عقب نشینی از باخموت به خط دفاعی بعدی در غرب بود.

از این موقعیت جدید، توانایی اوکراین برای دفاع قوی‌تر می‌شد و کار روسیه برای حمله به خطوط جدید اوکراین دشوارتر می‌شد، زیرا طرف اوکراینی زمین‌های مرتفع و میدان‌های آتش‌باز را در اختیار داشت که روسیه باید از طریق آن پیشروی کند و هرگونه حمله را انجام دهد. این کار از نظر تعداد سربازان و تجهیزات بسیار دشوار و پرهزینه بود. اما با ماندن در باخموت، کار برای روس‌ها بسیار آسان‌تر شد. اکنون، روسیه می‌تواند بدون اینکه دیده شود، تا چند متری مواضع اوکراینی در باخموت حرکت کند. مدافعان باخموت از آن نقطه به بعد در وضعیت بدی قرار داشتند.

با این حال، زلنسکی تصمیم گرفت به هر حال مبارزه را ادامه دهد. برای ماه‌ها، رهبران ارشد ایالات متحده به رئیس‌جمهور اوکراین هشدار دادند که نبرد غیرقابل پیروزی است و به مواضع دفاعی دیگر منتقل شود. او نه تنها از عقب‌نشینی به یک موقعیت برتر جنگی امتناع کرد، بلکه به افرادش دستور داد که به اندازه یک ساختمان تسلیم نشوند و آنها را مجبور به مبارزه تا سرحد مرگ کرد. ماه به ماه، زلنسکی تیپ به تیپ را برای تقویت باخموت فرستاد.

به طرز دردناکی بدیهی بود که طبق مبانی نظامی امید منطقی کمی برای متوقف کردن تلاش واگنر برای تصرف باخموت وجود دارد. دو روز پس از سقوط باخموت، زلنسکی همچنان انکار می‌کرد و مدعی بود که شهر سقوط نکرده است. البته باید اعتراف کرد که در سال 2022، سرسختی و عدم تمایل زلنسکی به سازش منجر به تحمیل دو شکست بزرگ عملیاتی به روسیه شد.

اما این موفقیت‌ها باعث ایجاد غرور شد که در می 2023 او را به اشتباهات بسیار پرهزینه با پیامدهای استراتژیک سوق داد: نه تنها اوکراین منابع غیرقابل جایگزینی را برای دفاع از یک شهر استراتژیک بی‌اهمیت خرج کرد، بلکه تیپ‌های بسیار مهمی را نیز برای حمله طولانی خود از دست داد. بدتر از آن، متأسفانه، هنگامی که حمله در ژوئن آغاز شد، اشتباهات ادامه یافت.

آموزش ناکافی و نادرست راه شکست را هموار کرد

طی ماه‌ها قبل از حمله، بسیاری از نشریات غربی از «آموزش‌های پیشرفته» نیروهای مسلح اوکراین از سوی تعدادی از کشورهای ناتو استقبال کردند. همزمان، تعدادی از تیپ‌های اوکراینی نیز به خودروهای جنگی مدرن ناتو مانند تانک‌های چلنجر و لئوپارد، سامانه‌های توپخانه‌ای ایالات متحده، خودروهای جنگی بردلی و استرایکر مجهز شدند. انتظار می‌رفت ترکیب فناوری ناتو با آموزش ناتو ظرفیت تهاجمی با کیفیتی را ایجاد کند که به دفاع روسیه نفوذ کند و نیروهای اشغالگر را به دو نیم کند.

فارن افرز، در روز شروع تهاجم، تحلیلی با عنوان «مزیت پنهان اوکراین: چگونه مربیان اروپایی ارتش کیف را متحول کردند و جنگ را تغییر دادند» منتشر کرد. و با این حال، همانطور که اکنون پس از گذشت تقریباً سه ماه از عملیات به طرز دردناکی مشاهده شده است، آموزش اروپا و ناتو باعث تغییر نشد. همانطور که من ماه‌ها قبل از شروع تهاجم بحث کردم، تقریبا غیرممکن بود که اوکراین بتواند خود را در عرض چند هفته یا چند ماه آموزش و انباشته از تجهیزات ناتو متحول کند. 

به منظور ایجاد یک نیروی میدانی مؤثر که قادر به استفاده از عملیات تسلیحات ترکیبی برای شکست دادن یک قدرت بزرگ است که یک سیستم دفاعی چند کمربند را آماده کرده است، ابتدا باید تعداد قابل توجهی تیپ جنگی با سرنشین کامل داشته باشید. گردان‌ها و گروهان‌های هر تیپ باید از فرماندهان دسته‌ها و گروهبان‌ها، فرماندهان گروهان، گروهبان یکم، گروهبان سرگرد و فرماندهان گردان ها و افسران عملیات با تجربه در انجام این گونه عملیات‌ها تشکیل شوند. این لیدرها به تجربه دو تا پنج سال در سطح دسته، 5 تا 7 سال در گروهان و 15 تا 20 سال در سطح گردان و تیپ نیاز دارند.

هنگامی که یگان‌ها به درستی با رهبران تحصیل‌کرده و آموزش‌دیده پر شدند، لازمه بعدی این است که مهارت‌های فردی سرباز را برای انجام مهارت های خود (راننده تانک، توپچی بردلی، عضو جوخه پیاده نظام و غیره) توسعه دهید، سپس خدمه را برای کار با سکوهای جنگی زرهی آموزش دهید. سپس جوخه‌ها با هم می‌جنگند، سپس گروهان‌ها با هم می‌جنگند، سپس گردان‌ها با هم در تیپ، و سرانجام تیپ‌ها و لشکرها. تمام این آموزش‌های فردی و جمعی باید انجام شود تا یک عملیات تسلیحات ترکیبی موفق و هماهنگ انجام شود. اوکراین هیچ یک از این پیش‌نیازها را نداشت. بنابراین، نباید تعجب کرد که چرا حمله مورد انتظار از همان ابتدا به یک دیوار آجری برخورد کرد.

کمبود تسلیحات

اوکراین از کمبود مزمن ظرفیت دفاع هوایی، تعداد ناکافی هویتزر و گلوله‌های توپخانه، سیستم‌های جنگ الکترونیک ناکافی، کمبود موشک، و شاید مهمتر از همه، به سختی 25 درصد از ظرفیت مین زدایی مورد نیاز رنج می‌برد. 

سیستم دفاعی چندلایه‌ای روسیه به شدت به مین‌ها متکی است تا نیروهای اوکراینی را به سمت مناطق کشتار هدایت کند. دو هفته اول تقریباً هر حمله زرهی با شکست مواجه شد و قلمرو کوچکی به دست آورد و هیچ ارزش عملیاتی نداشت. نیویورک تایمز و سایر رسانه ها ادعا کردند که اوکراین یک پنجم کل ناوگان تهاجمی خود را در دو هفته اول از دست داده است. 

انشعابات

حقیقت تلخ جنگ روسیه و اوکراین این است که آخرین ضدحمله اوکراین شکست‌خورده است و چیزی نمی‌تواند این واقعیت را تغییر دهد. اوکراین به دلایل کاملاً قابل پیش‌بینی شکست خورد، یعنی بر اساس مبانی جنگی پایدار که محل خوش‌بینی، خیال‌پردازی یا چرخش نیستند. اما سوال اینجاست که اکنون آمریکا باید چه کند.

بر اساس سیاستی که واشنگتن از آغاز جنگ به کار گرفت، «تا زمانی که طول بکشد» از اوکراین حمایت کرده است. این‌که آیا این یک ایده خوب بوده یا بد را برای بحث در زمان دیگری می‌گذارم. آنچه در اینجا مهم است این است که این سیاست برای کیف و واشنگتن نتیجه سودمندی به همراه نداشته است و اکنون باید برای پذیرش واقعیت‌های جدید تکامل یابد.

هیچ کس نمی تواند ادعا کند که ایالات متحده به اوکراین فرصت نداده است تا بتواند در میدان نبرد موفق شود، زیرا ما به معنای واقعی کلمه هزاران خودروی زرهی، میلیون ها گلوله، موشک، و بمب و آموزش و پشتیبانی اطلاعاتی را ارائه کردیم. با ده‌ها میلیارد کمک دیگر. اما این کمک باعث پیروزی اوکراین نشد و اکنون زمان آن فرا رسیده است که سیاست‌های جدیدی را با توجه به واقعیت‌های کنونی تنظیم کنیم. بخش آخر این مجموعه به بررسی این موضوع می‌پردازد که واشنگتن در حال حاضر چه کاری می‌تواند انجام دهد تا بتواند شکست‌ها را کاهش دهد و بهترین نتیجه ممکن را برای ایالات متحده و اوکراین ایجاد کند.