به گزارش اکوایران، در حوزه روابط بین‌الملل، چشم‌انداز ژئوپلیتیک حاکم شاهد تغییر چشمگیری است. به بیانی دیگر، رهبری جهانی که به طور سنتی تحت سلطه قدرت های بزرگی مانند ایالات متحده، روسیه و چین قرار داشت حالا به شکلی نسبی در اختیار «قدرت های متوسط» بازیگرانی چون برزیل، هند، قزاقستان، عربستان سعودی و ترکیه قرار دارد. در میان تنش های فزاینده، این کشورها برای حفظ نظم و صلح بین المللی گام برداشته و نقش آفرینی می کنند. این گذار نشانگر روشنی از نظم جهانی چندقطبی در حال ظهور است، جایی که نفوذ قدرت‌های میانی آشکار می شود و آنها فرصت پیدا می کنند تا بر معادلات حاکم بر صحنه جهانی تاثیرگذار باشند. سلطه آنها پویایی سیاست جهانی را تغییر می دهد و اهمیت طیف متنوعی از صداها را در حفظ ثبات و صلح بین المللی برجسته می کند.

ظهور جهانی چند قطبی

به نوشته اقتصادنیوز، آنگونه که ریل کیلیر ورلد نوشته، قدرت‌های میانی به شکل منحصربه‌فردی به‌عنوان میانجی در مناقشات بین‌المللی عمل می‌کنند. استقلال آن‌ها از بلوک‌های قدرت بزرگ به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در حوزه دیپلماسی بتوانند بی طرفانه تر عمل کنند؛ کیفیتی که در دنیای قطبی شده امروز ضروری است. برخلاف قدرت‌های بزرگ، که اقدامات آنها اغلب از دریچه رقابت‌های تاریخی یا منافع استراتژیک دیده می‌شود، قدرت‌های میانی می‌توانند گفتگوها را تسهیل کرده و به طور بالقوه صلح را به گونه‌ای که متعادل‌تر و کمتر تهدیدکننده تلقی شود، اجرایی نمایند.

به نوشته اقتصادنیوز، توانایی قدرت‌های میانی برای پر کردن شکاف‌ها بین قدرت‌های بزرگ بازتابی از سیاست های خارجی متنوع و اغلب چند وجهی این گروه از بازیگران است. کشورهایی مانند هند و برزیل روابط مستحکمی را در میان بلوک‌های مختلف قدرت حفظ کرده اند؛ روابطی که آنها را قادر می‌سازد تا دیدگاه‌های طرف‌های مختلف را به طور مؤثر درک کرده و ارتباط برقرار کنند. این امر آنها را به واسطه‌ای ایده‌آل در دیپلماسی بین‌المللی تبدیل می‌کند که قادر به درک و آشتی دادن دیدگاه‌های مختلف هستند. سیاست خارجی چندجانبه قزاقستان نمونه بارز چنین رویکردی است. این کشور به شکلی ماهرانه روابط خود را با قدرت های مختلف جهانی متعادل کرده است.

FzQIBD6X0AIhZ1d-1140x684

مولفه های فرصت ساز

یکی از مهمترین مزیت های قدرت های میانی، انعطاف پذیری و سازگاری آنها در سیاست خارجی است. جغرافیای کوچکتر و ساختارهای بوروکراتیک کمتر سفت و سخت این گروه از کشورها در مقایسه با ابرقدرت ها به آنها اجازه می دهد تا در پاسخ به پویایی جهانی به سرعت استراتژی های خود را تغییر دهند. این چابکی آنها را قادر می‌سازد تا از فرصت‌های دیپلماتیکی استفاده کنند که قدرت‌های بزرگتر ممکن است از دست بدهند یا خیلی منفعلانه بدان ها متوسل شوند.

بسیاری از قدرت های میانی از منظر اقتصادی، رهبران منطقه ای با منابع قابل توجهی هستند. قدرت کشاورزی برزیل، ثروت نفت عربستان سعودی، سرمایه‌های فناوری و انسانی هند، و فراوانی فلزات خاکی کمیاب و مواد معدنی حیاتی قزاقستان به این کشورها نفوذ اقتصادی می‌دهد و نوعی اهرم فشار در روابط بین‌الملل برای آنها فراهم می‌کند. این نفوذ اقتصادی به این گروه از بازیگران فرصت می دهد تا قدرت نرم را به طور مؤثر اعمال کرده و آنها را قادر می سازد بدون اتکا به قدرت نظامی در صحنه بین المللی حرکت کنند.حال اگر قدرت‌های میانی بتوانند جبهه‌ای متحد تعریف کنند، فعل و انفعال های جمعی شان در صحنه جهانی به‌طور قابل توجهی تقویت می‌شود و به آنها امکان می‌دهد تا امور بین‌المللی را به طور مؤثرتری شکل دهند و به نظم جهانی متعادل‌تر کمک کنند.

2021-01-19T000000Z_1772728222_RC2ZAL97CIOU_RTRMADP_3_USA-BIDEN-GULF-1-scaled-e1657569220118

در همین راستا، مجمع بین المللی آستانه (AIF)، ابتکار اخیر قزاقستان، نشان دهنده تغییر اساسی در نقش آفرینی قدرت های متوسط در سیاست جهانی است. این رویداد که ژوئن گذشته در آستانه پایتخت قزاقستان برگزار شد، قدرت‌های میانی از آسیا، آفریقا و خاورمیانه را متحد کرد. در نهایت، نقش رو به رشد قدرت‌های میانی در شکل‌دهی به چشم‌انداز بین‌المللی نشان‌دهنده تغییر به سمت نظم جهانی چندقطبی‌تر است. از آنجایی که جهان با افزایش تنش‌های ژئوپلیتیکی دست و پنجه نرم می‌کند، رویکرد ظریف و هماهنگ این کشورها در شکل‌دهی آینده‌ای که هم متعادل و هم فراگیر باشد، حیاتی خواهد بود.