به گزارش اکوایران، غرب در نقطه عطفی قرار گرفته است؛ جایی که پیشرفت روسیه و افول غرب، بزرگترین جنگ زمینی اروپا از دهه ۱۹۴۰ را متحول خواهد کرد.

به نوشته نیک پِیتون والش برای وبگاه سی‌ان‌ان، در سفر از کنفرانس امنیتی مونیخ به سمت خطوط مقدم اوکراین، گلایه‌های مؤدبانه و التماس‌های رسمی رهبران غربی و ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین حس درماندگی از خود ساطع می‌کرد. هشدارها از مخالفت کنگره ایالات متحده با تصویب بسته کمکی ۶۰ میلیارد دلاری و پیامد آن برای شکست اوکراین در خط مقدم، اکنون به یک واقعیت تلخ و خشن تبدیل شده است.

تاکنون تعهدات و لفاظی‌های مقامات حاضر در مونیخ تقریباً ناچیز بوده است. چشم‌به‌راه یا بر لبه پرتگاه، اوکراین در حال از دست دادن مردم و سرزمین خود بوده و همه چیز بسیار واقعی، فوری و واضح به نظر می‌رسد. پس از ماه‌ها بن‌بست در نبرد، احتمال تغییرات گسترده در خط مقدم کاملاً واقعی است.

مرگ هولناک آلکسی ناوالنی، رهبر اپوزیسیون روسیه تأکیدی بر بی‌رحمی رژیم پوتین بود و آن را برای رهبران اروپایی که می‌ترسیدند این گردهمایی با تردید در مورد پایبندی آینده ترامپ به ائتلاف ناتو مواجه شود، کاملاً روشن ساخت. رئیس‌جمهور لتونی آن را «قتل» خواند و وزیر دفاع آلمان درباره اینکه چگونه مرگ ناوالنی نشان داد، روسیه «مایل و قادر به تحریک» غرب است، سخن گفت. اوکراین استدلال کرد که این دلیل روشنی است که پوتین مردی غیرمنطقی برای مذاکره است.

با این حال، کنفرانس بدون پیشرفت عمده‌ای به پایان رسید. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۲۰۲۱ گفته بود که مرگ ناوالنی «عواقب ویرانگری» برای روسیه خواهد داشت. با این حال، جعبه‌ابزار کاخ سفید با تهاجم سال ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین تا حدودی خالی شده و از صبح روز دوشنبه و ۷۲ ساعت پس از اعلام خبر درگذشت ناوالنی، هیچ اقدامی اعلام نشده است. تنها کاری که از دست کامالا هریس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا برمی‌آید نیز نکوهش «بازی‌های سیاسی» جمهوری‌خواهان کنگره است که اخیراً به مرخصی دو هفته‌ای رفته‌اند.

جنگ اوکراین

در حالی زلنسکی درست پس از اعلام خروج اوکراین از شهر خط‌مقدمی آودیوکا روی صحنه اجلاس مونیخ رفت که جو شکست در اوکراین و وحشیگری در روسیه غالب شده بود. او همچنین تقریباً تلاشی برای نشان‌دادن ضرورت تخصیص میلیاردها دلار کمک آمریکا انجام نداد.

به خودی خود، شکست اوکراین در آودیوکا لزوماً به معنی وزش بادهای مخالف برای کیف نیست. این رویداد تنها از اهمیت استراتژیک متوسطی برخوردار است. اما از زمان اولین حمله روسیه در سال ۲۰۱۴ و تلاش برای تصرف کامل منطقه دونباس، اوکراین آودیوکا را برای یک دهه حفظ کرده بود. اوکراین پس از ماه‌ها فشار شدید روسیه، عقب‌نشینی داوطلبانه خود را اعلام کرد؛ انتخابی که شاید به دلیل برخی واقعیت‌های سیاسی باشد. منتقدان فرماندهی جنگی اوکراین استدلال می‌کنند که بهتر بود که هزینه دفاع از باخموت (شهر دیگری در جبهه شرقی که در سال گذشته، مسکو مایل بود هزاران نفر را برای گرفتن آن فدا کند،) در ضدحمله تابستان کیف سال گذشته اختصاص می‌یافت.

ضدحمله مذکور شکست خورد و بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، جایگزینی ژنرال والری زالوژنی، فرمانده ارشد اوکراین و معمار ضدحمله شکست‌خورده با الکساندر سیرسکی، معاون ارشد او در بدترین و بهترین زمان ممکن صورت گرفت. خصومت بین زلنسکی و زالوژنی مدیریت جنگ را منحرف کرد و روشن شد که به ایده‌های جدیدی نیاز است.

جنگ اوکراین

با این حال، سیرسکی جایگزین فرمانده‌ای تقریباً نمادین شده که محبوب سربازان و غیرنظامیان است. او لحظه‌ای برای بررسی یا ارزیابی مجدد ندارد. برخی از تحلیل‌ها، اقدام آغازین سیرسکی در عقب‌نشینی از آودیوکا را تلاشی می‌دانند برای نشان‌دادن اینکه او بیش از چیزی که به آن شهرت دارد، به جان سربازانش اهمیت می‌دهد.

اکنون کیف در بسیاری از جبهه‌ها با فشار نیروهای روس مواجه است. پس از آودیوکا، ممکن است نیروهای پوتین بخواهند که روستاهای اطراف را پاکسازی کنند. همچنین سقوط این شهر دست واحدهای کرملین و نیروی هوایی را باز گذاشته تا در خطوط دیگر بجنگند. از جمله مناطق احتمالی، وولهدار در جنوب است. همچنین روبوتینه در غرب که یکی از دستاوردهای اصلی و مهم ضدحمله کیف بوده نیز در معرض تهدید قرار دارد. وبلاگ‌نویسان روسی پیشنهاد حمله کامل به جناح شرقی آن را داده‌اند. مقامات اوکراینی اصرار دارند که این حملات دفع شده‌اند. نیروهای روس در نزدیکی کوپیانسک که حوالی خارکیف قرار دارد، فشار آورده و همچنین ممکن است موج دیگری از حملات روسیه در اطراف باخموت آغاز شود.

در حال حاضر، گستره اهداف و توانایی‌ها روسیه نامشخص بوده و مهم است که به یاد داشته باشیم که درهم‌ریختگی و فروپاشی یک سال پیش آن در دوران همین رئیس‌جمهور و وزیر دفاع بود. اما آن‌ها پیش از پیروزی مجدد پوتین در انتخابات ریاست‌جمهوری، شدیداً نیازمند نشان‌دادن یک دستاورد جنگی هستند. به نظر می‌رسد که تشکیلات نظامی‌صنعتی روسیه در تولید اقلام جنگی سرعت گرفته و خزانه کرملین هرگز از این پرتر نبوده است.

اکنون که حکومت و اقتصاد کرملین کاملاً برای جنگی بی‌پایان آماده شده، نباید تصور کرد که در جاه‌طلبی‌های پوتین تغییر رخ داده است. او حتی در مصاحبه اخیر خود با تاکر کارلسون، لهستان را یک دست‌نشانده توصیف کرد. مشخص نیست که او حاضر است تا کجا ادامه دهد، اما همین که پاسخ این سؤال را نمی‌دانیم، باید باعث نگرانی شود.

در حال حاضر، سرمایه کلیدی نیروهای روسیه پافشاری است. برتری مسکو به کیف جریان دائمی جذب نیرو (از سربازان گرفته تا مزدوران و محکومین زندانی) برای خطوط مقدم است که حاضر است آن‌ها را برای اهدافی جزئی، با حملاتی کور هدر داده و می‌تواند سریعاً آن‌ها را جایگزین کند.

جنگ اوکراین

اما اوکراین فاقد نیروی انسانی نامحدود بوده و در تصمیم‌گیری برای گسترش سن خدمت عمومی به ۲۵ و ۲۶ سال، متوقف شده است. زالوژنی به ۵۰۰ هزار مرد دیگر نیاز داشت و هنوز این اتفاق نیفتاده است. کیف همچنین با مهمات دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ بنابراین، نیروهای خط مقدم مجبور شده‌اند که گلوله‌های خود را جیره‌بندی کرده، در حالی که نیروهای مسکو می‌توانند برای حفظ آتش توپخانه خود به کمک‌های تسلیحاتی کره شمالی تکیه کنند. کمک‌های اروپا و آمریکا که به خاطر مخالفت جمهوری‌خواهان کنگره به بن‌بست خورده، هنوز ناچیز است. کنگره به مدت دو هفته به مرخصی رفته و در این مدت ممکن است تغییراتی در خط مقدم رخ دهد که اوکراین شش ماه پیش رویای آن را هم نمی‌دید.

بلاتکلیفی بسته کمکی به اوکراین در کنگره فاجعه‌آمیز است. شاید برخی (مانند جمهوری‌خواهان) این‌چنین گمان می‌کنند که اگر اوکراین به اندازه کافی نادیده گرفته شود، پوتین متوقف خواهد شد. تنها طی هفته‌های گذشته، توخالی‌بودن این باور اثبات شد.

کرملین متوقف نمی‌شود، اوکراین بدون کمک‌های میلیاردی غرب همچنان تضعیف می‌شود و جنگ نیز پایان نخواهد یافت. مسئله‌ای که غرب طی ماه‌های آینده با آن روبرو خواهد شد، در مورد تمایل ادامه‌دادن یا ندادن کمک‌های ناچیز به اوکراین نیست. در عوض، ممکن است با پرسش‌های وجودی بزرگ‌تری درباره ارائه کمک‌های بیشتر و فوری برای جلوگیری از تبدیل‌شدن جنگ اوکراین به جنگ اروپا مواجه شود.