به گزارش اکوایران، سیاست چین در قبال خاورمیانه تحت تاثیر دو عامل شکل گرفته است: درک این کشور از تهدیدات منطقه و محاسبات راهبردیش در رقابت با ایالات متحده به عنوان یک قدرت بزرگ.

به نوشته ژاپن تایمز، هنگامی که صحبت از برخورد با آمریکا به میان می‌آید، رویکرد چین به سه «نه» خلاصه می‌شود: «نه به همکاری، نه به حمایت و نه به رویارویی». این شعار مبنای تصمیم چین برای عدم مقابله با حوثی‌ها است که کشتی‌های مرتبط با اسرائیل در دریای سرخ را هدف حملات پهپادی و موشکی قرار می‌دهند.

حملات دریای سرخ (پاسخ حوثی‌ها به جنگ اسرائیل علیه غزه) کشتی‌های چین را به طور مستقیم تهدید نکرده و حوثی‌ها تأکید دارند که این وضعیت تغییری نخواهد کرد. ماه گذشته، یک مقام ارشد حوثی اعلام کرد تا زمانی که کشتی‌های چینی یا روسی با اسرائیل مرتبط نباشند، مورد حمله قرار نخواهند گرفت. اما این حملات همچنان بر منافع اقتصادی چین تأثیر گذاشته است؛ البته نه فقط به دلیل لزوم اجتناب از ارتباط با اسرائیل. (کاسکو، بزرگترین شرکت کشتیرانی چین به دلیل نگرانی‌های امنیتی، مجبور شده تمام ترانزیت خود به اسرائیل را به حالت تعلیق درآورد).

تشخیص کشتی‌ها (یا پرچم کشور آن‌ها) همیشه ساده نبوده و حمل‌ونقل دریایی که با منافع چین در ارتباط است، همچنان می‌تواند هدف قرار گیرد. اما اجتناب از این منطقه نیز پرهزینه است. دریای سرخ یکی از حساس‌ترین گلوگاه‌های تجارت جهانی به شمار می‌رود. اگر کشتی‌های چینی که به اروپا می‌روند، به جای استفاده از مسیر سنتی کانال سوئز، مجبور به دورزدن دماغه امید نیک شوند، سفر ۲۶ روزه آن‌ها به ۳۶ روز افزایش یافته و هزینه‌ها نیز به طور قابل توجهی افزایش می‌یابند.

مسیرهای طولانی‌تر همچنین می‌توانند قیمت واردات را افزایش داده و به طور بالقوه، تورم را در چین تشدید کنند. اگر قیمت نفت تحت تأثیر قرار بگیرد، اقتصاد چین که هم اکنون در رکود به سر می‌برد، تحت فشار بیشتری قرار خواهد گرفت. به طور کلی، ادامه اختلالات ترانزیتی، تلاش‌های چین برای تقویت اقتصاد به کمک تقویت تجارت خارجی را با مشکل مواجه خواهد کرد.

بنابراین، حملات حوثی‌ها علیه کشتی‌های دریای سرخ، چه به طور مستقیم کشتی‌های چینی را هدف قرار دهند یا نه، می‌تواند در راه احیای اقتصادی چین اخلال وارد کند. اوضاع همچنین می‌تواند بسیار بدتر شود. اگر پای ایران به درگیری بین حوثی‌ها و ائتلاف آمریکایی گشوده شود، ممکن است تنگه هرمز تحت تأثیر قرار گرفته که در این صورت، تهدیدی مستقیم علیه منابع انرژی چین خواهد بود.

با این حال، فعلاً به نظر نمی‌رسد که چین تهدید ناشی از حوثی‌ها را تهدیدی فوری یا شدید تلقی کند. بله، طبق گزارش‌ها، مقامات چینی از همتایان ایرانی خود خواسته‌اند که بر حوثی‌ها فشار آورده تا حملات خود را مهار کنند. اما علی‌رغم روابط حسنه ایران و چین، پکن کنترل چندانی بر سیاست تهران ندارد. ایران نیز به طور کامل بر حوثی‌ها مسلط نیست. با توجه به این و برخلاف آنچه آمریکا فکر می‌کند، توانایی چین در مهار دیپلماتیک حوثی‌ها محدود است.

همچنین بعید است که چین پا فراتر بگذارد. از آنجایی که استراتژیست‌های چینی تمایل دارند تحولات خاورمیانه را از لنز روابط چین و آمریکا ببینند، حتی بی‌ثباتی منطقه‌ای نیز می‌تواند به ضرر چین نباشد. کارشناسان چینی از مشاهده مجبور‌شدن آمریکا به حمایت از اسرائیل به قیمت روابط استراتژیک خود با کشورهای مسلمان منطقه لذت زیادی می‌برند. پکن نیز از اینکه رقیب قدرتمندش در زمان درگیری شدید در جنگ اوکراین، گرفتار آشوب خاورمیانه شده، منفعت می‌برد.

البته به نظر نمی‌رسد چین در حال نقشه‌کشیدن برای سوءاستفاده از حواس‌پرتی آمریکا، مثلاً با اقدامی علیه تایوان، باشد. اما این کشور از کاهش اعتبار و رهبری آمریکا خوشحال است. هر چه آمریکا بیشتر از اسرائیل حمایت کند، چین فرصت بیشتری برای تحکیم روابط خود با سایر کشورهای خاورمیانه خواهد داشت و رویکرد جایگزینی آمریکا با چین برای تأمین امنیت منطقه، قوت بیشتری می‌گیرد.

چین تحت هیچ شرایطی به ائتلاف به رهبری آمریکا علیه حوثی‌ها نخواهد پیوست؛ نه تنها به دلیل «نه» اول، بلکه به این دلیل که این کار باعث برهم‌خوردن تعادل ظریف پکن میان اسرائیل و جهان عرب و بین مسلمانان سنی و شیعه می‌شود. با این حال، واقعیت این است که فعالیت‌های حوثی‌ها در دریای سرخ برای چین هزینه دارد. پس چه گزینه‌هایی روبروی چین است؟

یکی از احتمالات استقرار اسکورت‌های دریایی برای کشتی‌های باری است؛ همان روشی که از سال ۲۰۰۸، چین در خلیج عدن پیش گرفته است. اما اسکورت‌های خلیج عدن (بخشی از مبارزه با دزدی دریایی) بر اساس مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد (قطعنامه ۱۸۴۶) انجام می‌شود. تا همین اواخر، چینی‌ها بدون چنین مجوزی از انجام اقدامات مشابه در دریای سرخ خودداری می‌کردند.

اما آسان‌ترین و از نظر سیاسی، راحت‌ترین پاسخ پکن به بحران کنونی خاورمیانه در جای دیگری نهفته است. چین می‌تواند آشفتگی حال حاضر منطقه را بر عهده ناتوانی آمریکا و اسرائیل در دستیابی به راه‌حل به اصطلاح دو کشوری با فلسطینیان انداخته و با چنین توافقی به عنوان پیش‌شرط هرگونه حل عملی بحران جاری استفاده کند.

چین به خوبی می‌داند که رسیدن به راه‌حل به اصطلاح دو کشوری به این زودی‌ها بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ به این دلیل که اساساً چشم‌انداز امنیت اسرائیل و منطقه را تغییر می‌دهد. اما احتمالاً هدف پکن لزوماً دستیابی به این راه‌حل نیست؛ بلکه تضعیف ایالات متحده است.