به گزارش اکوایران، با وجود تیترهای دراماتیک، اسناد نظامی درز کرده روسیه در مورد شرایطی که ممکن است مسکو به استفاده از تسلیحات هسته‌ای متوسل شود (از جمله سناریوی تهاجم چین)، تعجب‌آور نیست. همچنین نباید کسی متحیر شود که چرا ارتش روسیه برای مقابله با تهاجم احتمالی چین برنامه‌های اضطراری دارد.

به هر حال، یکی از دلایلی که هرگز پیشرفتی در کاهش عمده سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی حاصل نشد، این بود که مسکو همیشه سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی را به عنوان آخرین توانایی برای محافظت از دولت روسیه در صورت فروپاشی کامل یا شکست توانمندی های نظامی متعارف خود می‌دید. بنابراین، آیا این افشاگری‌ها، به‌ویژه در مورد برنامه‌های روسیه برای استفاده از چنین سلاح‌هایی برای توقف تهاجم چین، چیزی را تغییر می‌دهد؟

اول، این وظیفه موسسات نظامی در سرتاسر جهان است که هر سناریویی را هر چقدر هم که بعید باشد، تصور کنند و برای آن آماده شوند. ایالات متحده تا قرن بیستم برنامه‌های جنگی برای تهاجم به کانادا را حفظ کرد. بخشی از محاسباتی که موضع ایالات متحده را در مورد پذیرش محدودیت‌های ساخت کشتی‌های جنگی در کنفرانس‌های دریایی مختلف دهه‌های 1920 و 1930 تعیین کرد، احتمال یک درگیری آینده با بریتانیای کبیر بود. در واقع، مفهوم برنامه‌ریزی مبتنی بر قابلیت‌ها (در مقابل برنامه‌ریزی مبتنی بر سناریو) فرض می‌کند که ایالات متحده باید آماده غلبه بر توانایی‌ها باشد تا اینکه به دست‌هایی که این قابلیت‌ها را در اختیار دارند، اعتماد کند.

متحدان ناپایدار

به نوشته نشنال‌اینترست، در حالی که این اسناد بین سال‌های 2008 و 2014 در دوران دولت اوباما (با معیار امروزی، تاریخ باستان) نوشته شده‌اند، ستاد کل روسیه دیدگاهی بلندمدت دارد. شرکای امروز - از جمله ترکیه و چین - در گذشته رقبای استراتژیک بوده‌اند. نهاد امنیت ملی روسیه همچنان بر اساس اصل تزار الکساندر سوم هدایت می‌شود که خاطرنشان کرد تنها متحدان واقعی و پایدار روسیه ارتش و نیروی دریایی آن هستند. به عبارت دیگر، روسیه به شراکت‌های خود اساساً از منظر معاملاتی و موقعیتی می‌نگرد. آنکارا و پکن در گذشته با مسکو مخالف بودند، اما امروز دقیقاً به این دلیل با هم همکاری می‌کنند که به نفع آنهاست. اگر آن محاسبه تغییر کند، رابطه نیز تغییر می‌کند.

سردبیر موسس نشنال‌اینترست، اوون هریس، یک بار اظهار داشت که ایالات متحده «با شرایط ساده پیمان می‌بندد.» واشنگتن تصور می‌کند که متحدان هرگز دلیلی ندارند که علیه آن شوند. در مقابل، مسکو بر این باور است که اگر نشانه‌ای از ضعف یا ناتوان شدن نشان دهد، شرکای استراتژیک فعلی، در آن فرصتی برای تغییر پارامترهای روابط به نفع خود خواهند دید.

PUTIN-XI-JINPING-FEB-2022

ما این را در دو سال گذشته دیده‌ایم، در حالی که روسیه بخش عمده‌ای از قدرت خود را صرف «عملیات نظامی ویژه» خود در اوکراین می‌کند، در حالی که در برابر مقاومت اوکراین، متحمل خسارات نظامی قابل‌توجهی به‌علاوه خسارت اقتصادی ناشی از تحریم‌های غرب شده است. در این شرایط، هم ترکیه و هم چین توانسته‌اند برای بازنگری در شراکت خود با روسیه، به ویژه از نظر اقتصادی، فشار بیاورند. آنکارا برای موفقیت «دوراهی اوراسیا» حیاتی است، که به مسکو این امکان را داد تا برخی از تأثیرات تحریم‌های غرب را کمرنگ کند و تعادل را در قفقاز و دریای سیاه به نفع ترکیه تغییر داد. چین توانسته است شرایط تجارت را با قیمت گذاری منابع وارداتی از روسیه به یوان تغییر دهد و تخفیف‌های بیشتری دریافت کند. اگر قدرت روسیه به کاهش ادامه دهد، چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد؟

دو دهه پیش، راجان منون، چشم‌انداز سناریوی «منچوری معکوس» را مطرح کرد که در آن چین، حتی اگر به طور رسمی سرزمین‌های روسیه را در سیبری و خاور دور (که قبلاً بخشی از امپراتوری چین بوده‌اند) ضمیمه خاک خود نکند، در عمل کنترل آن‌ها را در دست بگیرد. این مطابق با کابوس ژئوپلیتیک دیرینه کرملین است، مبنی بر این که روسیه تضعیف شده به حوزه‌های نفوذ اروپای غربی، خاورمیانه و چین تقسیم شود.

آیا ممکن است این اسناد به صورت استراتژیک به عمد درز کرده باشد - در این مقطع زمانی خاص - تا به این ترتیب به چین (و ایالات متحده آمریکا) یادآوری شود که روسیه در حال بررسی آستانه پایین‌تری برای استفاده از تسلیحات هسته‌ای است، به عنوان هشداری در برابر سوء استفاده از نقاط ضعف مسکو؟ زیبایی درز عمدی اطلاعات این است که کرملین می‌تواند به طور رسمی از اسناد فاصله بگیرد (و حتی ادعا کند که اسناد قدیمی هستند) در حالی که همچنان به هدف خود دست می یابد. به چین یادآوری می‌شود که گلاویز شدن با روسیه پرهزینه خواهد بود و با ادامه همکاری در چارچوب موجود روابط چین و روسیه، می‌توان بهتر اهداف و خواسته‌های پکن را برآورده کرد. بله، خرس ممکن است بیمار باشد، اما پنجه‌هایش هنوز تیز است.