کتاب حکومت قادر مطلق که در سال ۱۹۴۴ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم به رشته تحریر درآمده، تلاشی است برای ریشهیابی فجایع آن دوران؛ فجایعی که به باور میزس، نه از دل سرمایهداری، بلکه از بطنِ سیطره دولت بر تمام شئون زندگی و اقتصاد برخاسته است.
سقوط لیبرالیسم و ظهور دولتگرایی
غنینژاد در تشریح محورهای اصلی این کتاب، به ناکامیهای لیبرالیسم کلاسیک در قرن بیستم اشاره میکند. او توضیح میدهد که چگونه جهان غرب، بهویژه آلمان، از اصول آزادیخواهانه فاصله گرفت و به دامان «دولتگرایی» (Statism) یا به تعبیر فرانسوی آن «اتاتیسم» لغزید. به گفته وی، میزس در این کتاب استدلال میکند که برخلاف تبلیغات رایجِ چپگرایان که نازیسم و فاشیسم را آخرین مرحله یا واکنش سرمایهداری میدانستند، این مکاتب در واقع اشکالی از سوسیالیسم و دولتگرایی بودند. در این نظامها، دولت به مثابه «قادر مطلق» ظاهر میشود که هیچ محدودهای برای قدرت خود نمیشناسد و اقتصاد، فرهنگ و جامعه را به طور کامل در چنبره کنترل خود میگیرد.
روشنفکران و خیانت به آزادی
بخش قابلتأمل سخنان غنینژاد به نقش روشنفکران و نخبگان فکری در این انحراف تاریخی اختصاص دارد. او با استناد به تحلیلهای میزس، بیان میکند که چگونه نخبگان آلمانی و روشنفکران اروپایی، با ترویج ایدههای ناسیونالیستی افراطی و سوسیالیستی، زمینه را برای پذیرش حکومتهای توتالیتر فراهم کردند. این روشنفکران با حمله به مبانی بازار آزاد و تجارت جهانی، دولت مقتدر را به عنوان تنها راه نجات و پیشرفت معرفی کردند؛ غافل از آنکه این مسیر در نهایت به استبداد داخلی و جنگ خارجی منتهی میشود.

ناسیونالیسم اقتصادی؛ ریشه جنگها
غنینژاد در ادامه به پیوند ناگسستنی میان ناسیونالیسم اقتصادی و جنگطلبی میپردازد. او تشریح میکند که وقتی دولتها به بهانه حمایت از تولید داخلی یا منافع ملی، مرزها را میبندند و مانع تجارت آزاد میشوند، در واقع بذر تنشهای بینالمللی را میکارند. از دیدگاه میزس، تجارت آزاد نه تنها ابزاری برای رفاه اقتصادی، بلکه ضامنی برای صلح پایدار است؛ چرا که منافع ملتها را به یکدیگر گره میزند. در مقابل، سیاستهای حمایتگرایانه و «خودکفایی» اقتصادی، کشورها را به سمت رقابتهای خصمانه و در نهایت درگیری نظامی سوق میدهد.
پیامی برای امروز
در پایان، موسی غنینژاد هشدارهای هشتاد سال پیشِ لودویگ فون میزس را برای جهان امروز و بهویژه اقتصاد ایران بسیار حائز اهمیت میداند. او تأکید میکند که هرجا دولت بخواهد نقش پدر دلسوز یا ناجی را ایفا کند و در جزئیترین مسائل بازار مداخله نماید، خطر لغزش به سوی استبداد و ناکارآمدی وجود دارد. پیام نهایی او این است که راهِ رفاه و صلح، نه از مسیر دولتسالاری و اقتصاد دستوری، بلکه از طریق بازگشت به اصول بازار آزاد، حاکمیت قانون و محدود کردن قدرتِ مداخلهگر دولت میگذرد.
این گفتوگو را ببینید: حکومت قادر مطلق