به نوشته وبسایت پراجکت‌سیندیکیت، این روزها زمان‌هایی پر از ابهام و پیچیدگی است. نه تنها با پاندمی‌ها، تغییرات اقلیمی، مشکل کهنسالی جامعه در اقتصادهای بزرگ و تنش‌های ژئوپولیتیکی روبه‌رو هستیم، بلکه هوش مصنوعی نیز در آستانه تغییر دنیای آشنا به روش‌های نوین است. آنچه که باقی می‌ماند، این است که چقدر سریع تغییرات رخ خواهد داد و به نفع چه کسانی خواهد بود.

اگر به فعالان صنعت و گزارشگران فناوری در روزنامه‌های معتبر گوش دهید، ممکن است فکر کنید که هوش مصنوعی عمومی (AGI) – فناوری‌های هوش مصنوعی که قادر به انجام هر کار شناختی انسان هستند – در نزدیکی است. به همین ترتیب، بحث‌های زیادی درباره اینکه آیا این توانایی‌های شگفت‌انگیز ما را به فراز و نشیب‌های فراوان اقتصادی می‌برد( با مشاهده‌کنندگان کمتر اغراق‌آمیز که رشد GDP بیش از 1 تا 2 درصد سریع‌تر را پیش‌بینی می‌کنند(، یا به جای آن به پایان تمدن انسانی منجر خواهد شد، وجود دارد.

اما اگر به آنچه که در اقتصاد واقعی در حال وقوع است نگاه کنید، هنوز هیچ گسستی از گذشته نمی‌بینید. هنوز شواهدی مبنی بر اینکه هوش مصنوعی به طور انقلابی بهره‌وری را افزایش داده باشد وجود ندارد. برخلاف آنچه بسیاری از تکنولوژیست‌ها وعده داده بودند، ما هنوز به رادیولوژیست‌ها (بیشتر از قبل، در واقع)، روزنامه‌نگاران، دستیاران حقوقی، حسابداران، کارمندان اداری و رانندگان انسانی نیاز داریم. همانطور که اخیراً اشاره کردم، نباید انتظار داشته باشیم که بیش از حدود 5درصد از کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند در دهه آینده توسط هوش مصنوعی جایگزین شود. برای پیشرفت مدل‌های هوش مصنوعی و فناوری‌های بینایی کامپیوتری به حدی که بتوانند با ربات‌ها برای انجام کارهای فیزیکی دقیق (مانند تولید و ساخت) ترکیب شوند، زمان زیادی لازم است.

البته این پیش‌بینی‌ها هستند و پیش‌بینی‌ها همیشه می‌توانند اشتباه باشند. با این حال، تاریخ هوش مصنوعی پر از پیش‌بینی‌های بلندپروازانه توسط افرادی است که به این صنعت تعلق دارند. در اواسط دهه 1950، ماروین مینسکی، که می‌توان او را پدرخوانده هوش مصنوعی دانست، پیش‌بینی کرد که ماشین‌ها تنها در چند سال از انسان‌ها پیشی خواهند گرفت و وقتی این اتفاق نیفتاد، همچنان اصرار داشت که در دهه 1970 همچنان می‌گفت:

«در سه تا هشت سال آینده ما ماشینی خواهیم داشت که هوش عمومی یک انسان متوسط را دارا باشد. یعنی ماشینی که می‌تواند شکسپیر را بخواند، یک ماشین را روغن‌کاری کند، سیاست‌های اداری را انجام دهد، شوخی کند، دعوا کند. در آن نقطه ماشین با سرعت شگفت‌انگیزی خود را آموزش خواهد داد. چند ماه بعد، در سطح نابغه خواهد بود و چند ماه بعد از آن توانایی‌هایش غیرقابل محاسبه خواهد شد».

پیش‌بینی‌های مشابهی پس از آن مطرح شده است که در نهایت به دلیل واقعیت‌های فنی کنار گذاشته شده‌اند. آیا این بار متفاوت خواهد بود؟

توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی می‌توانند تأثیرات پیشرفت‌های قریب‌الوقوع را برای تحریک تقاضا و جذب سرمایه‌گذاران ایجاد کنند. اما حتی یک روند کندتر از پیشرفت، نیز نگران‌کننده است، چرا که هوش مصنوعی می‌تواند هم‌اکنون آسیب‌های زیادی وارد کند: اطلاعات غلط، دستکاری رأی‌دهندگان و مصرف‌کنندگان، و نظارت گسترده تنها نوک کوه یخ است. هوش مصنوعی همچنین می‌تواند برای اتوماسیون مقیاس وسیع استفاده شود، حتی زمانی که چنین کاربردهایی منطقی به نظر نرسند.

استفاده از هوش مصنوعی بدون درک آن

ما اکنون شاهد هستیم که فناوری‌های دیجیتال به محیط‌های کاری وارد می‌شوند بدون اینکه درک روشنی از اینکه چگونه می‌توانند بهره‌وری را افزایش دهند وجود داشته باشد، و این مسئله بسیاری از کسب‌وکارها را تحت فشار قرار می‌دهد تا قبل از آنکه بفهمند هوش مصنوعی چگونه می‌تواند به آن‌ها کمک کند، به این روند پیوسته و به اصطلاح در قطار روند بیافتند.

چنین روندهایی هزینه‌هایی دارند. در پژوهشی که با پاسکوال رستروپو انجام دادم، نشان داده‌ایم که اتوماسیون معمولی بدترین وضعیت را دارد. اگر فناوری هنوز قادر به افزایش بهره‌وری نباشد، به‌کارگیری آن برای جایگزینی نیروی انسانی در انواع مختلف کارها، تنها درد و رنج را به همراه دارد. در پیش‌بینی خودم، که در آن هوش مصنوعی 5درصد از مشاغل را در دهه آینده جایگزین خواهد کرد، اثرات آن بر نابرابری محدود است. اما اگر تبلیغات غالب شود و شرکت‌ها هوش مصنوعی را برای مشاغلی به کار گیرند که نمی‌توانند توسط ماشین‌ها به‌خوبی انجام شوند، ممکن است نابرابری افزایش یابد بدون اینکه بهره‌وری موجود به طور قابل توجهی افزایش یابد.

بنابراین، نمی‌توانیم بدترین سناریو ممکن را نادیده بگیریم: هیچ‌یک از پتانسیل‌های تحول‌آفرین هوش مصنوعی محقق نشود، اما تمام جابجایی نیروی کار، اطلاعات غلط و دستکاری اطلاعات رخ بدهد. این امر فاجعه‌بار خواهد بود، نه تنها به دلیل اثرات منفی آن بر کارگران و زندگی اجتماعی و سیاسی، بلکه به این دلیل که یک فرصت بزرگ از دست رفته خواهد بود.

پیشرفت به نفع چه کسانی؟

این هم از نظر فنی امکان‌پذیر است و هم از نظر اجتماعی مطلوب که نوع دیگری از هوش مصنوعی داشته باشیم – هوش مصنوعی‌ای که با کارگران هم‌راستا باشد، از داده‌ها و حریم خصوصی محافظت کند، اکوسیستم اطلاعاتی را بهبود بخشد و دموکراسی را تقویت کند.

هوش مصنوعی یک فناوری اطلاعات است. چه به صورت پیش‌بینی (مانند موتورهای توصیه در پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی) و چه به صورت تولیدی (مدل‌های زبان بزرگ)، کارکرد آن جستجو در مقادیر زیادی اطلاعات و شناسایی الگوهای مرتبط است. این توانایی ضد‌حمله‌ای برای مشکلات ماست. ما در عصری زندگی می‌کنیم که اطلاعات فراوان است، اما اطلاعات مفید کمیاب است.

اطلاعات مفید محرک رشد بهره‌وری است و همانطور که دیوید آتور، سایمون جانسون و من استدلال کرده‌ایم، در اقتصاد امروز از همیشه مهم‌تر است. بسیاری از مشاغل – از پرستاران و معلمان گرفته تا برق‌کاران، لوله‌کش‌ها، کارگران حوزه آبی و سایر مشاغل مدرن – با کمبود اطلاعات و آموزش در برخورد با مشکلات پیچیده روبه‌رو هستند. چرا برخی از دانش‌آموزان عقب می‌افتند؟ کدام تجهیزات و وسایل نقلیه نیاز به نگهداری پیشگیرانه دارند؟ چگونه می‌توان نقص در محصولات پیچیده مانند هواپیماها را شناسایی کرد؟ این دقیقاً همان نوع اطلاعاتی است که هوش مصنوعی می‌تواند فراهم کند.

هنگامی که هوش مصنوعی برای چنین مشکلاتی به کار گرفته شود، می‌تواند رشد بهره‌وری به مراتب بیشتری نسبت به پیش‌بینی‌های خود من (که در آن هوش مصنوعی 5درصد از مشاغل را در دهه آینده جایگزین خواهد کرد) ایجاد کند. اگر هوش مصنوعی برای اتوماسیون به کار گرفته شود، کارگران را جایگزین خواهد کرد؛ اما اگر برای فراهم کردن اطلاعات بهتر برای کارگران به کار گرفته شود، تقاضا برای خدمات آن‌ها افزایش خواهد یافت و بنابراین درآمد آن‌ها نیز افزایش خواهد یافت.

موانع جدی

متأسفانه، سه مانع جدی بر سر راه ما وجود دارد. اولین آن تمرکز بیش از حد بر هوش مصنوعی عمومی است. رویاهای ماشین‌های فوق‌هوشمند صنعت را به نادیده گرفتن پتانسیل واقعی هوش مصنوعی به عنوان یک فناوری اطلاعات که می‌تواند به کارگران کمک کند، سوق داده است. دانش دقیق در حوزه‌های مرتبط است که اهمیت دارد، اما این چیزی نیست که صنعت در آن سرمایه‌گذاری کرده باشد.

دومین مانع سرمایه‌گذاری ناکافی در انسان‌ها است. هوش مصنوعی تنها در صورتی می‌تواند ابزار توانمندسازی انسان‌ها باشد که به همان اندازه در آموزش و مهارت‌ها سرمایه‌گذاری کنیم. ابزارهای هوش مصنوعی که کارگران را تکمیل می‌کنند، هیچ ارزشی نخواهند داشت اگر اکثر انسان‌ها نتوانند از آن‌ها استفاده کنند.

سومین مانع مدل‌های کسب‌وکار صنعت فناوری است. ما نمی‌توانیم هوش مصنوعی بهتر داشته باشیم مگر اینکه شرکت‌های فناوری در آن سرمایه‌گذاری کنند؛ اما این