ساموئل هانتینگتون در حال گرفتن انتقام است-۱
پایان تاریخ یا جنگ تمدنها؛ چه کسی نظم امروز را درستتر پیشبینی کرد؟
اکوایران: ایده جهانی «برخورد تمدنها» اشتباه نبود، تنها زودهنگام بود.

به گزارش اکوایران، در شرایطی که به نظر میرسد نظم بینالمللی در حال پوستاندازی و سر بر آوردن نظم جدیدی هستیم، پرسش از ماهیت این دگردیسی به موضوع رایجی میان تحلیلگران بدل شده است.
نیلز گیلمن، مورخ و معاون اجرایی و مدیر عامل مؤسسه برگروئن با انتشار ساددداشتی با عنوان فساموئل هانتیگتون در حال انتقام گرفتن است در فارن پالیسی، با مقایسه دیدگاههای فرانسیس فوکویاما و ساموئل هانتیگتون، به عنوان دو نظریهپرداز شاخص نظم پس از جنگ سرد به این موضوع پرداخته است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش نخست آن ارائه میشود:
فروپاشی دفعی یا زوال تدریجی؟
این گونه به نظر میرسد که زمانه تغییر نظم در روابط بینالملل به نقطه اوج خود رسیده، درست به مانند سالهای 1989، 1945 یا 1919. به مانند نمونههای پیشین، پایان نظم بینالمللی لیبرال که در دهه 1990 شکل گرفت، لحظهای است سرشار از بیم و امید است، که در آن قطعیتهای قدیمی خوب و بد زایل میشوند. در چنین لحظات کلیدی، فرصتطلبان کاریزماتیک به جای کنشگران شایسته میدرخشند.
در هر یک از آن نقاط عطف قبلی، نظم قدیم، پیش از اینکه به یکباره فرو بپاشد، به آرامی در حال زوال بود. اگرچه برای معاصران همیشه واضح نبوده، اما در نگاهی به گذشته میتوانیم ببینیم که نظم جدیدی در حال ظهور، برای مدتها در کار بوده است. به عنوان مثال، مدتها پیش از 1919، غیرقانونی کردن جنگ و تأسیس پارلمانی متشکل از ملل دههها مطرح بود. در سال 1918، رئیسجمهور ایالات متحده، وودرو ویلسون، «حق تعیین سرنوشت ملی» را به عنوان مبنای صلاحیت برای یک دولت (البته فقط برای کشورهای تحت رهبری سفیدپوستان) پیشنهاد کرده بود. در سال 1945، ایده اصلاح جامعه ملل با یک شورای امنیت مؤثر از سال 1942 به بعد برنامهریزی شده بود - اگرچه ظهور سلاحهای هستهای در پایان جنگ، محاسبات را تغییر داده و آغازگر جنگ سرد شد. و قبل از سال 1989 -و در واقع از دهه 1970- ایده یک نظم بینالمللی جهانی «لیبرال» یا «مبتنی بر قوانین» به عنوان جایگزینی برای جنگ قدرت شرق/غرب و شمال/جنوب مطرح شده بود.
سردسته تجدیدنظرطلبان و میخ آخر هنجارهای نظم لیبرال
هژمونی جدید پس از جنگ سرد که در دهه 1990 پدیدار شد، بر چندین ستون هنجاری استوار بود: (الف) اینکه مرزهای بینالمللی نباید با زور بازنویسی شوند – مصداق ظاهری دفاع از این هنجار، جنگ خلیج فارس در سال 1991 بود؛ (ب) اینکه اصل حاکمیت ملی همچنان اعمال می شود، مگر اینکه جنایات فاحش حقوق بشر اعمال شود - استثنایی که در نهایت تحت عنوان «مسئولیت حمایت» رسمیت خواهد یافت؛ ج) ادغام اقتصادی و مالی جهانی باید توسط همه پذیرفته شود، زیرا تجارت آزاد و منصفانه به نفع همه طرفها خواهد بود؛ و (د) اینکه اختلافات بین کشورها از طریق مذاکرات قانونی در نهادهای چندجانبه حلوفصل خواهد شد - ارتقای موافقتنامه عمومی تعرفهها و تجارت (GATT) به سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال 1995 مظهر نهادی این اصل است.
مسلم است که هر کدام از آن ارکان مورد مناقشه قرار گرفت. باید به خاطر داشت که هژمونی همان اجماع نیست. با این حال، در طول یکونیم دهه اخیر، هر یک از آنها بیشتر و به طور مستقیمتر -به ویژه توسط روسیه ولادیمیر پوتین و چین شی جین پینگ- به چالش کشیده شدهاند. اما آن کسی که میخ آخر را به این تابوت کوبید، ایالاتمتحدهای است که در دهه های 1990 و 2000 ادعا میکرد بزرگترین قهرمان مدافع این اصول است و اکنون در حال زیر پا کوفتن هر یک از آنها است. همان گونه که ناتان گاردلز این اواخر استدلال کرده، تحت رهبری دونالد ترامپ که دوباره به قدرت رسیده، ایالات متحده اکنون قدرت پیشرو رویزیونیست (تجدیدنظرطلب) جهان است؛ ادعایی که اخیرا توسط هاوارد فرنچ تکرار شده است.
نظم قدیم رو به زوال و راز نظم جدید در حال ظهور
از آنجایی که نظم قدیمی رو به زوال است، مسئله اصلی که امروزه گریبانگیر روابط بینالملل شده، ماهیت نظم جدیدی است که در حال تولد است. هر برچسبی که در نهایت به این نظم جدید بچسبد، ویژگیهای تعیینکننده آن شامل مبادلهگرایی با حاصل جمع صفر در اقتصاد بینالملل، سیاستهای قدرت توسیدیدی -که در آن «قویها آنچه را که میتوانند انجام میدهند و ضعیفان از آنچه باید رنج میبرند»- و ادعاهای برجسته سیاست هویتگرا با محوریت «دولتهای تمدنی» خواهد بود.
این ویژگیها در زمین بازی بینالمللی بسیار برابرتری نسبت به آنچه پس از فروپاشی دیوار برلین به دست آمد، شکل خواهند گرفت-زمینی بازیای که چارلز کراتهامر به شکل معروفی آن را «لحظهای تک قطبی» توصیف کرد که در آن ایالات متحده، به قول هوبر ودرین، وزیر خارجه سابق فرانسه، بهعنوان «ابر قدرت» منحصربهفرد ظاهر شد.
پایان تاریخ یا جنگ تمدنها؟
در طول آخرین تنظیم مجدد بزرگ نظم جهانی، برجستهترین بحث در روابط بینالملل بین مقاله معروف شکل گرفت: «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما (که به طور پیشگویانهای، تنها چند ماه قبل از سقوط دیوار برلین ظاهر شد) و «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون که چهار سال بعد منتشر شد.
خود فوکویاما اذعان داشت که «پایان تاریخ»، «بیانیهای درباره شرایط تجربی جهان نیست، بلکه یک استدلال هنجاری درباره عدالت یا کفایت نهادهای سیاسی لیبرال دموکراتیک است». اما لیبرالها در آن زمان احساس میکردند که دیدگاه هنجاری فوکویاما شایسته حمایت است. و در آغاز قرن، لیبرالها میتوانستند به اصلاحات در روسیه بوریس یلتسین و چین جیانگ زمین نگاه کنند و خود را متقاعد کنند که فوکویاما در بحث بر سر نکات و همچنین در سبک پیروز شده است.
با این همه، هانتینگتون با این ایده مخالفت کرد. مانند فوکویاما، هانتینگتون -یکی از بنیانگذاران فارین پالیسی- استدلال کرد که اختلافات جنگ سرد بین شرق کمونیستی و غرب دموکراتیک، بین شمال ثروتمند جهانی و جنوب جهانی فقیر دیگر «امور معناداری نیست». اما در جایی که فوکویامای انترناسیونالیست لیبرال پیشبینی میکرد که پایان جنگ سرد پیشبینیکننده صلح دائمی در میان دولتهایی است که همگی بر اساس اصول کلی دموکراسی انتخاباتی و سرمایهداری مدیریتشده همسو بودند (آنچه فوکویاما «شکل نهایی حکومت انسانی» نامید)، در عوض هانتینگتونِ واقعگرا جهانی را پیشبینی کرد که با تداوم درگیری -البته در محورهای کاملاً متفاوت- شکل میگرفت.
«خطوط گسل» جدید
برای هانتینگتون، بازیگران ژئوپلیتیک منتقد وضعیت اکنون «تمدنهایی» بودند که توسط مورخ بریتانیایی آرنولد جی. توینبی در کتاب «مطالعهای از تاریخ» که در 12 جلد بین سالهای 1934 و 1961 منتشر شد، معرفی شده بود. برای هانتینگتون، «خطوط گسل» (به استعاره شوم تکتونیکی توجه کنید) بین تمدنها، محل گسست نظم پس از جنگ سرد خواهد بود.
به باور او، هویت تمدنی در آینده اهمیت فزایندهای پیدا خواهد کرد و جهان تا حد زیادی توسط تعاملات بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت. اینها شامل تمدن غربی، کنفوسیوس، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاو-ارتدوکس، آمریکای لاتین و احتمالاً آفریقایی است. بر این اساس، مهم ترین درگیریهای آینده در امتداد خطوط گسل فرهنگیای رخ خواهد داد که این تمدنها را از یکدیگر جدا میکند.
کسالت تکنوکراتیک یا خصومت بیپایان تمدنها
دیدگاه هانتینگتون از نظم جدید به طور قطع تیرهتر از فوکویاما بود، اگرچه هر دو دوسویه بودند. فوکویاما مقالهاش را با این استدلال به پایان رساند که بهای صلح همیشگی، کسالت تکنوکراتیک خواهد بود، که در آن «جسارت، شجاعت، تخیل و آرمانگرایی» مبارزه ایدئولوژیک جای خود را به «محاسبات اقتصادی، حل بیپایان مشکلات فنی، نگرانیهای زیستمحیطی، و ارضای خواستههای پیچیده مصرفکننده» میدهد. از نظر فوکویاما، «قرنهای ملال» آتی، برای افرادی که در جستجوی شناخت اجتماعی در جهانی عاری از فرصتهای شکوه سیاسی هستند، یک بحران وجودی ایجاد میکند.
در مقابل، هانتینگتون استدلال میکرد که هویتهای گروهی، بر اساس تمایزات فرهنگی شرمآور، ماندگار هستند و تنها زمانی آشکارتر میشوند که ایدئولوژیهای جهانشمول جنگ سرد کاهش یابد. او در کتاب برخورد تمدنها در سال 1996 که بحث مقاله اصلی خود را گسترش داد، یک تعادل مبهم مبتنی بر «دولتهای اصلی» را پیشبینی کرد که تسلط خود را در «حوزههای نفوذ» تمدنی خود تحمیل میکرد. بر این اساس، از یک سو، «برخورد تمدنها بزرگترین تهدید برای صلح جهانی است» به این دلیل که تأکید بر تفاوتهای فرهنگی اجتنابناپذیر، مبنای خصومت بیپایان را تشکیل میدهد. (هانتینگتون همچنین پیشبینی کرد که خصومت با مهاجران ویژگی تعیین کننده سیاست داخلی در نظم جهانی که توسط برخورد تمدنها تعریف میشود، خواهد بود).
از سوی دیگر، تا زمانی که همه در نظم جدید به حماقت تلاش برای تحمیل نظام فرهنگی خود بر تمدنهای «بیگانه» پی بردند، «نظم بینالمللی مبتنی بر تمدنها مطمئنترین محافظ در برابر جنگ جهانی است». خصومت فرهنگی بین تمدنها ممکن است اجتنابناپذیر باشد، اما با خوش شانسی، «برخورد» ممکن است صرفاً بهجای درگیری خشونتآمیز، شامل صدای زنگهای پر سر و صدا باشد.
در مقایسه با فوکویاما، مقاله هانتینگتون و کتاب بعدی او، حتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت - بالاخص با لحنی انتقادیترش. مورخان و مردمشناسان از ناهماهنگی مقوله تمدن انتقاد کردند (که خود هانتینگتون هم اذعان داشت که مفهومی سیال بود). در حالی که محققان روابط بینالملل خاطرنشان کردند که بسیاری از شدیدترین درگیریهای این دوره -مانند جنگها میان کشورهای مسلمان و همچنین در سراسر آفریقا- در درون تمدنها رخ میدهد، نه بین آنها. جهانوطنیها، جهانیگراها و لیبرالها بیشتر بابت بیاخلاقی بیشرمانه آن از این کتاب متنفر بودند تا به دلیل تحلیل پویاییهای سیاسی.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
آیت الله علمالهدی خطاب به مردم: شما باید مشکل اقتصاد را حل و گرانی را مهار کنید
-
جزئیات تازه از وضعیت تاسیسات هستهای نطنز بعد از زلزله / کمالوندی توضیح داد
-
هشدار اردوغان به اپوزیسیون: خیابانی که به آن فراخواندهاید، بنبست است
-
آنتی شوک ایران در برابر فشار حداکثری ترامپ
-
ادعای نماینده ترامپ: رایزنیها با تهران از طریق کانالهای پشتپرده ادامه دارد
-
راز طول عمر در نروژ؛ نقش پررنگتر محیط نسبت به ژنتیک
-
پایان تاریخ یا جنگ تمدنها؛ چه کسی نظم امروز را درستتر پیشبینی کرد؟
-
اگر اوکراین سلاحهای هستهای خود را تسلیم نکرده بود چه اتفاقی میافتاد؟
-
یکمیلیون چاه در ایران؛ ۳۵۰ هزار حلقه روی زمینهای در حال فرونشست!