به گزارش اکوایران، مانند اکثر آمریکایی‌ها، اکثریت مردم چین نیز تنها به دنبال داشتن شغل‌های خوب، بیرون رفتن در آخر هفته، خرید کالاهای لوکس، سفر به نقاط مختلف جهان، تضمین آموزش باکیفیت برای فرزندانشان و گذراندن وقت با خانواده‌هایشان هستند. این خواسته‌ها هسته اصلی قرارداد اجتماعی چین را تشکیل می‌دهد: مردم کنترل سیاسی را به حزب کمونیست واگذار می‌کنند، مشروط بر اینکه زندگی راحت‌تری برایشان فراهم شود.

اما در سال‌های اخیر، این رابطه میان حزب و شهروندان چین تحت فشار قرار گرفته است. رکود بازار املاک، سرکوب بخش خصوصی و کاهش مصرف داخلی، کشور را به سمت طولانی‌ترین دوره تورم نزولی از دهه ۱۹۶۰ سوق داده است، عاملی که باعث شده چین از مسیر پیش‌بینی‌شده خود برای پیشی گرفتن از آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد جهان تا سال ۲۰۳۰ خارج شود.

بر اساس یادداشت بلومبرگ که بخش اول آن پیشتر منتشر شد، تنها نقطه امیدبخش برای چین صادرات بوده است. شی تولیدات صنعتی چین را به سطوحی بی‌سابقه رسانده تا رشد اقتصادی را تقویت کند و بر صنایع نوظهوری مانند خودروهای الکتریکی، باتری‌ها و پنل‌های خورشیدی تسلط یابد. اما تعرفه‌های ترامپ این راهبرد را تهدید می‌کند و ممکن است کشورهای دیگر نیز با اتخاذ تدابیر مشابه، از هجوم صادرات چین به بازارهای جهانی جلوگیری کنند.

استراتژی تجاری-امنیتی چین

اجلاس هفته آینده کنگره ملی خلق (NPC) نقشه راهی برای برنامه‌های شی در جهت احیای اقتصاد داخلی در جهانی با سیاست‌های حمایت‌گرایانه‌تر ارائه خواهد داد. انتظار می‌رود این برنامه شامل تدابیری برای افزایش مصرف داخلی باشد، چیزی که به پکن کمک می‌کند تا در برابر درخواست‌های مداوم آمریکا برای بازتنظیم اقتصاد چین مقاومت کند. با این حال، شی همچنان به حفظ یک بخش تولیدی قوی پایبند است - نه‌تنها به‌عنوان منبعی برای اشتغال و نوآوری، بلکه به‌عنوان ابزاری برای تأمین امنیت ملی.

به‌طرزی کنایه‌آمیز، رهبران پکن نگران تکرار شوک اقتصادی موسوم به «شوک چین» هستند، همان پدیده‌ای که به از دست رفتن مشاغل در کمربند صنعتی آمریکا (Rust Belt) و در نهایت، به ظهور ترامپ کمک کرد. رئیس‌جمهور آمریکا اکنون تلاش دارد تا توانمندی صنعتی ایالات متحده را بازسازی کند و با تهدید به اعمال تعرفه بر بخش‌های استراتژیکی مانند نیمه‌رساناها، سرمایه‌گذاری‌های جدیدی را جذب نماید، درحالی‌که هم‌زمان در پی اعمال کنترل‌های صادراتی سخت‌گیرانه‌تر برای جلوگیری از دستیابی چین به فناوری‌های پیشرفته است. با این حال، این اقدامات هنوز نتوانسته‌اند مانع از دسترسی چین به تراشه‌های پیشرفته شوند، به‌طوری که شرکت DeepSeek اخیراً موفق به دستیابی به یک پیشرفت مهم در حوزه هوش مصنوعی شده که موج جدیدی از خوش‌بینی را در میان سرمایه‌گذاران برانگیخته است.

مرکز داده هوش مصنوعی

برای شی، یک بخش صنعتی قوی نه‌تنها برای تولید تسلیحات و انرژی، بلکه به‌عنوان یک عامل حیاتی در راهبرد بلندمدت چین ضروری است. برای مثال، پنل‌های خورشیدی و باتری‌ها می‌توانند وابستگی این کشور به سوخت‌های فسیلی وارداتی را کاهش دهند، سناریویی که اگر ایالات متحده و متحدانش در صورت وقوع جنگ بر سر تایوان تصمیم به قطع منابع انرژی چین بگیرند، اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.

سیاست‌های ترامپ و چالش تایوان

اظهارات ترامپ نشان می‌دهد که او از درگیری با دشمنان استراتژیکی مانند روسیه و چین اجتناب خواهد کرد، مگر اینکه منافع اصلی آمریکا به‌طور مستقیم تهدید شوند - رویکردی که برای متحدان دیرینه‌ای در اروپا، شرق آسیا و به‌ویژه تایوان، نگران‌کننده است. اگر ایالات متحده در نهایت به پوتین اجازه دهد که در اوکراین پیروز شود، این سؤال مطرح خواهد شد که آیا این کشور در صورت تهاجم چین به تایوان از این جزیره دفاع خواهد کرد یا خیر.

با این حال، حتی اگر ترامپ برای تصرف تایوان به شی چراغ سبز نشان دهد، احتمال وقوع یک جنگ تمام‌عیار کم است. یکی از مؤلفه‌های کلیدی قرارداد اجتماعی چین، حفظ امنیت مردم است، و هرگونه خشونت گسترده می‌تواند به یک معضل سیاسی برای حزب کمونیست تبدیل شود. از زمان سرکوب اعتراضات میدان تیان‌آنمن که در آن ارتش چین صدها یا شاید هزاران معترض را کشت، حزب کمونیست روش خود را تغییر داده و به‌جای درگیری‌های خونین، سیاست‌های سرکوبگرانه شدید را ترجیح داده است. به‌عنوان مثال، در هنگ‌کنگ و سین‌کیانگ، شی از قوانین سخت‌گیرانه، نظارت گسترده، بازداشت‌های جمعی و سایر اقدامات سرکوبگرانه برای کنترل ناآرامی‌ها استفاده کرده است، بدون آنکه به سرکوب مرگبار اعتراضات متوسل شود.

حتی اگر شی باور داشته باشد که می‌تواند به‌سرعت در جنگ بر سر تایوان پیروز شود و از یک درگیری طولانی‌مدت که ممکن است بقای حزب کمونیست را تهدید کند، اجتناب نماید، خطر کشته شدن گسترده غیرنظامیان بر اثر حملات تلافی‌جویانه در شهرهای بزرگ ساحلی مانند شانگهای، می‌تواند باعث بروز پیامدهای پیش‌بینی‌نشده شود. مقامات چینی در اظهارات رسمی خود می‌گویند که تمام مردم چین آماده‌اند تا برای میهن بجنگند و جان خود را فدا کنند، اما در محافل خصوصی اذعان دارند که کشور هنوز آمادگی ورود به جنگ را ندارد.

اهداف اقتصادی بلندمدت شی

علاوه بر این، هرگونه تحریم تحت حمایت آمریکا می‌تواند اهداف کلان شی را به خطر بیندازد. او قصد دارد تا سال ۲۰۳۵ تولید ناخالص داخلی سرانه چین را به سطح کشورهای «توسعه‌یافته متوسط» برساند و تا اواسط قرن بیست‌ویکم، این کشور را به قدرتی با بیشترین «نفوذ بین‌المللی» تبدیل کند.

از دیدگاه چین، ترامپ در مقایسه با دولت‌های پیشین آمریکا، صرفاً در بیان تمایل این کشور به هژمونی جهانی صادق‌تر است.

ایالات متحده سابقه‌ای طولانی در نادیده گرفتن قوانین بین‌المللی دارد، به‌ویژه زمانی که این قوانین با منافع استراتژیک آن در تضاد باشند - نمونه‌ای از «استثنا پنداری» آمریکایی که مقامات چینی همواره از آن انتقاد کرده‌اند. با این وجود، آمریکا حداقل توانسته است چنین اقدامات خلاف قاعده‌ای را در قالب دفاع از یک خیر بزرگ‌تر توجیه کند: از محافظت از دموکراسی در برابر اقتدارگرایی گرفته تا تأمین امنیت جهانی در برابر تروریسم یا پایان دادن سریع به جنگ‌هایی که در غیر این صورت می‌توانستند تلفات بیشتری به همراه داشته باشند.

دونالد ترامپ

اما با ترامپ، حتی همین ظاهر اخلاقی نیز کنار گذاشته شده است. در نگاه او، اوکراین روسیه را به جنگ تحریک کرده، قانون‌گذاران اروپایی برای قاره تهدید امنیتی بزرگ‌تری نسبت به روسیه و چین محسوب می‌شوند، ائتلاف‌ها چیزی جز قراردادهای حفاظت مافیایی نیستند، حاکمیت ملی قابل معامله است، و تقریباً هرگونه سرکوب گروه‌های ضعیف می‌تواند به نام منافع ملی توجیه شود.

همسویی استراتژیک میان چین و آمریکا

تمام این رویکردها به نفع منافع استراتژیک چین تمام می‌شود، از جمله مخالفت پکن با اتحادهای نظامی رسمی، امکان اعمال محدودیت‌ بر آزادی‌های مدنی به نام امنیت ملی، و ادعاهای سرزمینی این کشور در دریای چین جنوبی، تایوان و سایر مناطق پیرامونی. یانگ جیچی، دیپلمات چینی که در نشست آلاسکا با مقامات آمریکایی درگیر بحث شد، موضع چین را در سال ۲۰۱۰ به‌وضوح بیان کرد؛ زمانی که با لحنی تحقیرآمیز، کشورهای جنوب شرق آسیا را غافلگیر کرد و گفت: «چین یک کشور بزرگ است و دیگر کشورها کوچک‌اند، و این یک واقعیت است.»

این همگرایی گسترده‌تر میان آمریکا و چین اخیراً در سازمان ملل به نمایش گذاشته شد، جایی که هر دو کشور بر سر قطعنامه‌ای در شورای امنیت درباره اوکراین به توافق رسیدند - بدون اینکه پوتین را به آغاز جنگ متهم کنند. برای چین، که شاید بیش از هر کشور دیگری از نظم مبتنی بر قوانین بین‌المللی سود برده است، این دقیقاً کاربرد یک نهاد جهانی است: قدرت‌های بزرگ جهان را به حوزه‌های نفوذ خود تقسیم کرده و راه‌هایی برای حل مشکلات پیدا کنند، بدون آنکه به اصول آرمان‌گرایانه‌ای مانند حقوق بشر جهانی متوسل شوند.

تغییر نظم جهانی به نفع چین

اگرچه حمله ترامپ به هنجارهای جهانی ممکن است در کوتاه‌مدت به ضرر چین باشد - به‌ویژه در حوزه تجارت - اما در نهایت، او در حال هموار کردن مسیر جهانی است که برای حزب کمونیست بسیار مطلوب‌تر خواهد بود. برای مثال، تهدیدهای ترامپ به استفاده از فشار نظامی و اقتصادی برای تصاحب گرینلند، مدل کم‌هزینه‌تری را در اختیار شی قرار می‌دهد تا کنترل خود را بر تایوان تثبیت کند، بدون نیاز به اقداماتی مشابه حمله پوتین به اوکراین.

و در رقابت کلی برای قدرت، شی یک برتری عمده نسبت به ترامپ دارد: او که اکنون ۷۱ ساله است، هفت سال از ترامپ جوان‌تر است و هیچ‌گاه نیازی به شرکت در انتخابات ندارد.

این بدان معناست که شی می‌تواند به‌سادگی صبر کند تا دوران ترامپ به پایان برسد و توازن قدرت در آمریکا بار دیگر تغییر کند. هنگامی که این اتفاق بیفتد، رهبر بعدی ایالات متحده ممکن است با جهانی روبه‌رو شود که در آن «دموکراسی به سبک چینی» به هنجار تبدیل شده و «نظم مبتنی بر قوانین» دستخوش تغییرات بنیادین و شاید برگشت‌ناپذیر شده است.