به گزارش اکوایران، یوآو گالانت، وزیر پیشین دفاع اسرائیل نامه‌ای خطاب به رهبر انقلاب اسلامی نوشت.

به گزارش ایسنا،  پس از حملات ۱۲ روزه اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، نامه‌ای از یوآو گالانت  خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی منتشر می‌شود؛ نامه‌ای که بیش از آن‌که یک پیام نظامی باشد، سندی سیاسی و آغشته به اضطراب راهبردی است.

وزیر پیشین دفاع اسرائیل که پیش‌تر در طراحی حملات علیه گروه‌های مقاومت نقش محوری داشته، اکنون به جای پیگیری ادامه فشار نظامی، به نگارش نامه‌ای روی آورده است.

گالانت به صراحت از سه دهه تلاش مستمر رهبری انقلاب اسلامی برای ساختن ایرانِ قوی سخن می‌گوید و طراحی دقیق حلقه آتش پیرامون اسرائیل را از جمله دستاوردهای ایشان می‌داند. این حلقه شامل گروه‌هایی است که نه بر اساس منافع مقطعی، بلکه با پیوست گفتمانی، به هم متصل شده‌اند؛ گفتمانی که گالانت نیز اذعان دارد نه با موشک و حمله، که با صبر و راهبرد فرسایشی بازتولید می‌شود.

از حلقه آتش تا چرخه ناکامی تل‌آویو

آنچه گالانت آن را حلقه تضعیف‌شده مقاومت توصیف می‌کند، در واقع بازتاب ناتوانی ذهن استراتژیست‌های اسرائیل در فهم عمق گفتمانی و راهبردی محور مقاومت است. درست به همین دلیل، حتی پس از دریافت ضربات سنگین، همچون آتش زیر خاکستر، قابلیت شعله‌ور شدن دارد. همین منطق است که جنگ ۱۲ روزه را به یک شکست ساختاری برای اسرائیل بدل کرد؛ شکستی که نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در سطوح روانی، رسانه‌ای و راهبردی نیز امتداد یافت.

جالب آنجاست که گالانت در انتهای نامه، خلاف ابتدای آن، صراحتاً از نگرانی نسبت به توان ایران در بازسازی توان موشکی و هسته‌ای و نوسازی محور مقاومت سخن می‌گوید.

در بخش پایانی نامه، ژنرال اسرائیل که تا چندی پیش مدافع عملیات پیش‌دستانه علیه ایران بود، به‌طور غیرمستقیم مسیر «مذاکره» را پیشنهاد می‌دهد؛ مسیری که از دل یک نامه رسمی بیرون می‌آید، نه از سلاح یا سامانه گنبد آهنین. 

آن‌طور که ایسنا به نقل از نورنیوز این نامه را تحلیل کرده است، اگرچه گالانت می‌کوشد این تغییر را در قالب تحلیل‌های راهبردی بپیچد، اما به‌روشنی پیداست که پیام واقعی این نامه، نه قدرت، بلکه درماندگی و نوعی اعتراف به ناتوانی است. از همین رو، پیشنهاد مذاکره نه به‌مثابه راه‌حل، بلکه به‌عنوان پناه بردن به ابزارهای دیپلماتیک  تلقی می‌شود.

نامه وزیر دفاع پیشین اسرائیل به رهبر انقلاب اسلامی، اگرچه به ظاهر در امتداد جنگ روانی تنظیم شده، اما در فرامتن خود سندی است بر فروپاشی محاسبات نظامی اسرائیل و اعتراف به شکست راهبردی در برابر پروژه مقاومت ایران. تکیه برنامه‌نگاری، آن‌هم از سوی یک ژنرال باسابقه، نه نشانه بلوغ سیاسی، بلکه دال بر سردرگمی در میدان نبردی است که توازن آن به‌طرز محسوسی به سود محور مقاومت تغییر کرده است.