این یک حقیقت پذیرفته شده است که رژیم‌های استبدادی بر پایه وفاداری نیروهای امنیتی بنا شده و یا روی آن‌ها فرو می‌ریزند، و رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، پس از بازگشت به کاخ سفید، تقریباً هیچ چیز را به شانس واگذار نکرده است. وزیر دفاع او، پیت هگست، بلافاصله دست به پاکسازی نیم‌دوجین از ژنرال‌های ارشد زد، از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش، و اوایل ماه می دستور کاهش ۲۰ درصدی تعداد ژنرال‌های چهارستاره و ۱۰ درصدی ژنرال‌های رده‌پایین‌تر را صادر کرد.

اما سخنرانی‌ای که یک ماه بعد برای نیروها انجام داد، به وضوح نشان‌دهنده برداشت ترامپ از امنیت ملی و نقش نیروهای مسلح در تضمین آن بود. او هیچ اشاره‌ای به وضعیت جهان امروز نکرد، هیچ منافع مشترکی برای آمریکا را که مستلزم دفاع ملی باشد مطرح نکرد و هیچ نگرانی‌ای درباره تهدیدات چین یا تهاجم روسیه به اوکراین بیان نکرد. و حتی یک کلمه هم درباره دموکراسی نگفت. آمریکا در سخنرانی ترامپ وجود نداشت.

در عوض، ترامپ از تاریخ نظامی آمریکا برای تبلیغ کیش شخصیت خود استفاده کرد. دستاوردهای بزرگ میدانی به اعمالی تبدیل شدند که برای خوشنودی یک رهبر انجام می‌شوند، رهبری که سپس آن‌ها را برای توجیه قدرت دائمی خود به کار می‌برد. شکوه نظامی به نمایشی تبدیل می‌شود که رهبر می‌تواند هر معنایی را در آن تزریق کند.

تعریف دشمن، لازمه ماندن در قدرت

این همان اصل فاشیستی است که ترامپ آن را درک می‌کند. تمام سیاست، مبارزه است و کسی که بتواند دشمن را تعریف کند، می‌تواند در قدرت بماند. اما در حالی که فاشیست‌های تاریخ دشمن خارجی و دشمن داخلی داشتند، ترامپ تنها دشمن داخلی دارد. به همین دلیل است که بلافاصله پس از پیوستن به حملات اسرائیل علیه ایران، سریعاً اعلام پیروزی و آتش‌بس کرد. جهان برای او بیش از حد پیچیده است. ارتش فقط برای تسلط بر آمریکایی‌هاست.

تعیین دشمن با مقایسه ترامپ بین آمریکایی‌هایی که در سال ۲۰۲۵ مهاجران غیرمجاز را بازداشت می‌کنند و شجاعت نسل‌های قبلی که در جنگ انقلاب، دو جنگ جهانی، کره و ویتنام جنگیدند، انجام شد. حمله به سنگرها یا پریدن از هواپیما طبیعتاً با حمله گروهی به یک دانشجوی فارغ‌التحصیل یا زورگویی به یک خیاط میانسال بسیار متفاوت است. اما در اینجا هدف ترامپ مشخص می‌شود: آماده‌سازی سربازان آمریکایی برای این‌که وقتی در عملیات داخلی علیه مردم غیرمسلح، از جمله شهروندان آمریکایی، شرکت می‌کنند، خود را قهرمان بدانند.

اقتصاد مهاجران

در سخنرانی خود، ترامپ خود را فراتر از یک رئیس‌جمهور معرفی کرد. او بارها رئیس‌جمهور قبلی‌ را تمسخر کرد («فکر می‌کنید این جمعیت برای بایدن حاضر می‌شد؟») و از سربازان خواست تا به این ایده بنیادین که خدمتشان به قانون اساسی است، نه به یک فرد، بی‌اعتنایی کنند. این شخصی‌سازی بی‌سابقه ریاست جمهوری نشان می‌دهد که اقتدار ترامپ بر چیزی غیر از انتخابات استوار است؛ چیزی شبیه کاریزمای فردی یا حتی حق الهی. سربازان باید از ترامپ پیروی کنند چون او ترامپ است.

بیشتر آمریکایی‌ها تصور می‌کنند که ارتش آمریکا برای دفاع از آن‌هاست، نه برای حمله به آن‌ها. اما ترامپ سعی داشت به سربازان بیاموزد که جامعه اهمیتی ندارد و قانون اهمیتی ندارد. فقط او اهمیت دارد و او «خیلی سربازان را دوست دارد» که «به همه‌شان افزایش حقوق می‌دهد.» این زبان یک دیکتاتور است که با گارد کاخ سلطنتی یا شبه‌نظامیان سخن می‌گوید.

تلاشی برای تغییر رژیم؟

ما شاهد تلاشی برای تغییر رژیم هستیم، تلاشی پر از تحریف‌. این تلاش دارای یک مؤلفه تاریخی است: باید خیانتکاران کنفدراسیون (ایالت‌های جنوبی در جنگ داخلی آمریکا) مانند رابرت لی را گرامی داریم، کسانی که علیه آمریکا شوریدند تا از برده‌داری دفاع کنند. دارای مؤلفه فاشیستی است: باید لحظه حال را استثنایی بدانیم که در آن همه چیز برای رهبر مجاز است. و البته مؤلفه نهادی هم دارد: سربازان قرار است پیش‌قراول سقوط دموکراسی باشند و وظیفه‌شان سرکوب دشمنان منتخب رهبر است - در داخل آمریکا.

هدف از توصیف مهاجرت به‌عنوان یک «تهاجم»، کاری که ترامپ در سخنرانی‌اش انجام داد، این است که مرز بین سیاست مهاجرتی دولتش و جنگ خارجی را مبهم کند. اما هدف دیگری هم دارد: تغییر مأموریت ارتش آمریکا. اگر سربازان و دیگران حاضر باشند باور کنند که مهاجرت «تهاجم» است، کسانی که مخالف‌اند را به چشم دشمن خواهند دید. و این دقیقاً همان چیزی است که ترامپ می‌خواست به دست آورد.

ارتش آمریکا، مانند سایر نهادهای آمریکایی، از افرادی با پیشینه‌های مختلف تشکیل شده است. این ارتش به شدت به حضور آفریقایی-آمریکایی‌ها و افرادی که شهروندی آمریکا را ندارند وابسته است. تلاش برای تبدیل آن به فرقه‌ای از کنفدراسیون و ابزاری برای آزار مهاجران باعث ایجاد اصطکاک شدید و لطمه جدی به اعتبار آن خواهد شد.

اما سربازان آمریکایی چه می‌خواهند؟ سخنرانی ترامپ یک مراسم کاملاً گزینشی بود که اعضای حاضر بر اساس دیدگاه‌های سیاسی و ظاهرشان انتخاب شده بودند. اما چهار روز بعد، رژه نظامی‌ای که ترامپ در واشنگتن برگزار کرد - به مناسبت دویستمین پنجاهمین سالگرد ارتش و تولد خودش - به طور گسترده به عنوان یک «شکست» توصیف شد، جایی که حدود ۶۶۰۰ سرباز با لباس نظامی در برابر جمعیتی اندک راه می‌رفتند، نه رژه. به عنوان یک نمایش شکوه نظامی، این رژه نه شبیه پیونگ‌یانگ بود و نه میدان سرخ مسکو.

در همان روز حداقل چهار میلیون نفر دیگر در آمریکا، در یکی از تجمعات ضدترامپ «نه به پادشاهان» شرکت کردند که در حدود ۲۱۰۰ شهر و شهرستان در سراسر کشور برگزار شد. این بزرگ‌ترین اعتراض سیاسی یک‌روزه در تاریخ آمریکا بود که جمعیت شرکت‌کننده در آن، رژه ترامپ را به کلی تحت‌الشعاع قرار داد و ثابت کرد که دموکراسی تنها وقتی وجود دارد که مردمی وجود داشته باشد، و مردم تنها زمانی وجود دارند که افراد نسبت به یکدیگر آگاهی داشته باشند و نیاز به همکاری مشترک را درک کنند. این آگاهی، بزرگ‌ترین دشمن ترامپ است.

منبع: پراجکت سیندیکیت