به گزارش اکوایران،  آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا اخیرا سفری رسمی به عربستان سعودی داشت. این سفر در زمانی انجام شد که سناریوی سیاسی در منطقه به سرعت در حال تغییر است و منجر به کاهش نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه می‌شود. یکی از این حوزه‌هایی که در آن کاهش نفوذ ایالات متحده آشکار است، عربستان سعودی است، متحد تاریخی آمریکا در منطقه.

از تهدید بایدن به مجازات عربستان بابت قتل خاشقچی، کاهش تولید نفت توسط عربستان سعودی در اکتبر 2022 تا توافق صلح بین عربستان و ایران با میانجیگری چین، همه این‌ها تأثیر زیادی بر این ائتلاف گذاشته و روند آینده این اتحاد را زیر سوال می برد. اما عواملی که به عنوان نیروی محرکه این رویدادها عمل می‌کنند نه تنها ریشه در گذشته دارند بلکه با تغییر سناریوی سیاسی در زمان حال نیز در حال تشدید هستند. 

مرور بر اختلافات قدیمی

به نوشته مدرن دیپلماسی، تحلیلگران سیاسی دوره کنونی را سخت‌ترین مرحله اتحاد ایالات متحده و عربستان سعودی می‌نامند و دیدار آنتونی بلینکن تلاشی برای ترمیم این شراکت متشنج تعبیر می‌شود. با این حال، این اولین بار نیست که این اتحاد هشت دهه‌ای با تضاد منافع روبرو می شود. بلکه در گذشته با اختلافات بسیار شدیدتری مواجه شده است. با این وجود، علیرغم آن وقایع، رهبری هر دو طرف نسبت به حفظ روابط، احساس تعلق و تعهد نشان دادند.

اولین مشاجره مهم در سال 1973 در قالب تحریم نفتی در چارچوب جنگ جاری اعراب و اسرائیل رخ داد. ملک فیصل قبلاً اعلام کرده بود: «اگر ایالات متحده به حمایت از سیاست تجاوزکارانه اسرائیل علیه جهان عرب ادامه دهد، عربستان سعودی از نفت خود به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده خواهد کرد.» در 17 اکتبر 1973، اعضای سازمان کشورهای عربی صادرکننده نفت تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند تولید خود را به میزان 5 درصد کاهش دهند و هر 30 روز یکبار افزایش 5 درصدی را افزایش دهند. بعداً در واکنش به اعلام کمک اضطراری ایالات متحده به اسرائیل در 19 اکتبر، عربستان سعودی صادرات نفت به ایالات متحده را به طور کامل قطع کرد. از سوی دیگر، ایالات متحده قبلاً تولید نفت خود را در دهه 1970 به اوج رسانده بود و تقاضای نفت فزاینده‌ای وجود داشت که با کاهش تولید داخلی مطابقت نداشت. بنابراین، بحران انرژی که با کاهش نفت تشدید شد، ایالات متحده را به اهمیت داشتن یک شریک استراتژیک در منطقه رهنمون ساخت. رهبری عربستان سعودی در اوپک و همکاری‌های موجود، زمینه‌ای برای همکاری امنیتی مبتنی بر نفت فراهم کرد.

 دومین شکاف بزرگ پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر ظاهر شد. این بار این کشور عربستان بود که مورد سوال بود، زیرا به زودی مشخص شد که از هر 19 هواپیماربا 15 نفر از عربستان سعودی آمده بودند. گزارش‌های بعدی نقش موسسات خیریه تحت حمایت عربستان سعودی را در اداره شبکه‌ای از منابع مالی بین ایالات متحده، عربستان سعودی و گروه‌های تروریستی مختلف را برجسته کرد. این اتهامات به خانواده سلطنتی نیز کشیده شد و برخی گزارش‌ها حاکی از دست داشتن شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در ایالات متحده در این حمله بود. این رویداد سر و صدای زیادی در صحنه سیاسی داخلی ایجاد کرد.

در حالی که بسیاری ضرورت ادامه اتحاد را زیر سوال می برند، ایالات متحده تصمیم گرفت به اتحاد ادامه دهد و اعتماد بین شرکا دست‌نخورده باقی ماند.

در دوران ریاست جمهوری اوباما در دوره بهار عربی بود که این ائتلاف دستخوش دگرگونی شد. ظهور انقلاب‌های دموکراتیک در منطقه خطری جدی برای عربستان سعودی به شمار می‌رفت. آن‌چه ترس آن‌ها را تشدید می‌کرد، حمایت آمریکا از این جنبش‌های دموکراتیک بود، چه در مورد مصر، که ایالات متحده مستقیماً از اخوان المسلمین حمایت کرد و چه در مورد بحرین، جایی که ایالات متحده از سعودی‌ها به دلیل اعزام نیرو به این کشور انتقاد کرد. 

اما اختلاف به همین جا ختم نشد. بعدها تلاش اوباما برای میانجی‌گری برای توافق هسته‌ای با ایران به‌عنوان توافقی علیه منافع عربی تلقی شد، زیرا یکی از رهبران سعودی اظهار داشت: «اگر آمریکا و ایران به تفاهم برسند، ممکن است به قیمت ضرر کشورهای عربی و خلیج‌فارس تمام شود». همه این وقایع ائتلاف میان سعودی و ایالت متحده را که تنها به طور موقت تحت ریاست جمهوری ترامپ ترمیم شد، تحت فشار قرار داد.

اختلافات کنونی ماهیت کم‌رنگ‌تری دارد، اما این اختلافات فشار بسیار شدیدتری را نسبت به مناقشات گذشته بر اتحاد وارد کرده است. این فشار را می‌توان به دعواهای گذشته نسبت داد و اینکه چگونه آرام آرام موجب تشدید بی‌اعتمادی طرفین نسبت به یکدیگر شد. در دوره اوباما، رهبری عربستان سعودی «ترس از رها شدن» را از سوی ایالات متحده حس کرده بود، که همانطور که گلن اسنایدر اشاره می‌کند یکی از ترس‌های رایج در یک اتحاد است. و بایدن، یکی دیگر از رئیس‌جمهورهای دموکرات، پادشاهی را با جملاتی مانند «ما آنها را مجبور می‌کنیم تا تاوان قتل خاشقچی را بپردازند» را هدف قرار داد، تنها باعث افزایش این ترس شد.

سناریوی معاصر؛ اول عربستان و جهان در حال تحول

با این حال، به غیر از ترس ، عوامل مرتبط با سناریوی سیاسی در حال تغییر وجود دارد که به تغییر ماهیت اتحاد نیز کمک می‌کند. یکی از جنبه‌های این تغییرات، افزایش شور ملی‌گرایانه در سیاست خارجی عربستان سعودی بود. رهبری کنونی عربستان خواهان ایجاد تغییرات اساسی است و برای آن باید حمایت جمع کند و از مشروعیت خود و تصمیماتش اطمینان حاصل کند.

القای احساسات ناسیونالیستی مبتنی بر توسعه ابزار مهمی برای همین امر است. ناسیونالیسم سعودی بر پیروزی در اختلافات مذهبی در کشورهای مختلف متمرکز نیست. در عوض، نیاز به تمرکز بر توسعه اقتصادی خود را با کاهش منابع نفت درک می‌کند. کاهش تولید نفت را باید از دریچه این ایده نوظهور ناسیونالیسم جدید سعودی یا تئوری «اول عربستان سعودی» دید. در حالی که ایالات متحده اتهامات مختلفی را مطرح می کند، سعودی‌ها تکرار می کنند که این کار با در نظر گرفتن منافع اقتصادی سعودی‌ها انجام شده است. رشد فزاینده رکود جهانی و به طور خاص، کاهش سرعت رشد اقتصادی در چین پس از کووید به معنای کاهش تقاضا و در نتیجه کاهش قیمت‌ها بود. این کاهش تولید یکی از عوامل مهمی بود که باعث شد اقتصاد عربستان به نرخ رشد 8.7 درصدی از 3.2 درصد قبلی برسد.

عامل دیگری که به تغییر ماهیت اتحاد دامن می‌زند، واقعیت چند قطبی در حال ظهور است. با کاهش قدرت ایالات متحده، جهان دیگر نمی‌تواند تک قطبی توصیف شود و قدرت‌های مختلف شروع به عرضه اندام کرده‌اند. در این واقعیت در حال تغییر، ریاض سیاست تنوع استراتژیک را در سیاست خارجی خود در پیش گرفته است. در حالی که ریاض و روسیه تحت حمایت کارتل اوپک پلاس در بازار نفت همکاری می‌کنند، همکاری عربستان با چین در حال حاضر در چند جبهه انجام می‌شود. هر دو کشور در حال افزایش همکاری در زمینه انرژی، دفاع و امنیت و اقتصاد هستند. این تنوع نه تنها به عربستان در کاهش وابستگی خود به یک قدرت کمک می‌کند، بلکه ناامنی در داخل ایالات متحده نیز به این معنی است که سعودی‌ها در زمان همکاری زمینه چانه‌زنی بهتری خواهند داشت.

راه پیش رو

علی‌رغم فشارهایی که بر روی اتحاد وجود دارد، حوزه‌های خاصی باقی مانده است تا چارچوبی برای همکاری‌های آینده را فراهم کند. در نتیجه، مشارکت سعودی-آمریکایی ممکن است گسترش زمینه‌های همکاری موجود و کشف حوزه‌های جدید بازسازی شود. همکاری‌های امنیتی همچنان زمینه را برای مشارکت در میان همکاری‌های موجود فراهم می‌کند. بیش از 73 درصد از واردات تسلیحات و مهمات عربستان سعودی همچنان از ایالات متحده است و این کشور را به یک منبع درآمد بزرگ تبدیل می‌کند. در زمینه انرژی، رهبری عربستان در اوپک نیز این اتحاد را برای ایالات متحده مهمتر می‌کند.

با این حال، با تغییرات منطقه، مانند صلح میان ایران و عربستان به میانجی‌گری چین، برای شرکایی نیز حیاتی می‌شود که به دنبال زمینه‌های جدید همکاری باشند. یکی از این زمینه‌ها می تواند همکاری بر سر نیروگاه هسته‌ای غیرنظامی عربستان باشد. همانطور که در جریان دیدار بلینکن اعلام شد، عربستان مشتاقانه منتظر کمک ایالات متحده برای فرآوری سنگ معدن اورانیوم استخراج نشده خود و سپس تجارت آن به عنوان سوخت است و نادیده گرفتن این انتظار به معنای رفتن عربستان به سراغ سایر پیشنهاددهندگان است. فراتر از همه اینها، پیوندهای قوی چین با ایران به عنوان یک مانع بزرگ در ظهور چین به عنوان یک شریک متکی به عربستان است و ممکن است با حفظ پیوند با ایالات متحده، مقابله با آن را فراهم کرد.