اکوایران: فرد هالیدی ، استاد فقید روابط بین‌الملل در دانشکده اقتصاد لندن، معتقد بود که یک بار در هر دهه، وقایعی عظیم پایه‌های ژئوپولیتیک خاورمیانه را می‌لرزاند.

بحران سوئز، جنگ شش روزه، انقلاب ایران، جنگ خلیج فارس در سال 1991 و حملات 11 سپتامبر، هر کدام اولویت‌های قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را در خاورمیانه تغییر دادند و دهه بعد را شکل دادند.

نقطه عطف جدید خاورمیانه

به نوشته کریستوفر فیلیپس، استاد روابط بین‌الملل در دانشکده کوئین مری دانشگاه لندن در وبگاه میدل‌ایست‌آی، هالیدی نسبت به دیدگاه سفت و سخت درباره «نقاط عطف بزرگ تاریخ» هشدار می‌داد و مشاهده کرده بود که تداوم‌ها هم اغلب به اندازه تغییر، تاثیرگذارند. فرضیه او یک سال پس از مرگش با فوران بهار عربی در سال 2011 تأیید شد. بار دیگر به نظر می‌رسید که وقایع این دوره و پیامدهای آن‌ها، سیاست منطقه را برای سال‌ها تعریف خواهد کرد.

اما حالا می‌توان گفت که «عصر 2011» به پایان خود نزدیک شده است. تغییرات اخیر در دیپلماسی منطقه‌ای، از آشتی ترکیه با رقبای خلیج فارس، تا تنش زدایی عربستان سعودی با ایران، و به دنبال آن بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، نشان می‌دهد که روابط بین‌المللی خاورمیانه از دیدگاهی که عمدتاً به واسطه پیامدهای بهار عربی تعریف می‌شد، دور می‌شود.

این که پایان بهار عربی را کودتای قیس سعید در تونس در سال 2021 در نظر بگیریم، یا نجات بشار اسد توسط روسیه در سال 2015، یا کودتای نظامی علیه دولت منتخب اخوان المسلمین در مصر در سال 2013، موضوعی است که مورخان باید درباره آن بحث کنند.

با این حال، اگرچه این انقلاب‌ها با شکست مواجه شدند، اما به دلیل تلاش بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی برای رسیدن به نتایج متفاوت در کشورهای مختلف، سایه ژئوپلیتیکی طولانی ایجاد کردند. این تحولات نشان از ظهور سه بلوک ائتلافی سست منطقه‌ای داشت: یکی به رهبری عربستان سعودی و امارات، دیگری با حضور ایران و متحدانش و سومی توسط ترکیه و قطر.

assad-sisi-saied

ناسازگاری ایدئولوژیک

این بلوک‌ها در رویکرد خود به بهار عربی سست و به دور از یکپارچگی ایدئولوژیک بودند.

عربستان سعودی و امارات به عنوان مخالف انقلاب‌ها در سراسر منطقه شناخته شدند، اما ریاض همچنان طرفدار تغییر رژیم در سوریه بود و هر دو از سرنگونی معمر قذافی در لیبی و علی عبدالله صالح در یمن حمایت می‌کردند. هم‌چنین، هر دو به طور کلی به دنبال جلوگیری از به قدرت رسیدن اخوان‌المسلمین در کشورهای انقلابی بودند، اما باز هم تمایزهایی وجود داشت، مثلاً ریاض از شاخه اخوان یمن، اصلاح، حمایت می‌کرد.

در همین حال، ترکیه و قطر عموماً از معترضان حمایت کردند و از اخوان‌المسلمین و دیگر اسلام‌گرایان محبوب که احتمال می‌رفت به قدرت برسند، پشتیبانی کردند، اما دوحه به طور مشخص در مورد یک انقلاب، در همسایه‌اش بحرین سکوت اختیار کرد.

در این میان، ایران نیز به طور گزینشی از برخی از این انقلاب‌ها حمایت کرد.

این کشورها اگرچه از نظر ایدئولوژیک ناسازگار بودند، اما ویژگی کلیدی همه اقدامات آن‌ها، رقابت فزاینده با دولت‌های سایر بلوک‌ها در واکنش به سیاست‌های بهار عربی آن‌ها بود.

شعله‌ور شدن اختلافات قدیمی

برخی از این رقابت‌ها از قبل وجود داشتند، اما با رویدادهای پس از 2011 تشدید شدند، مانند تنش‌های عربستان سعودی و امارات با ایران، اما برخی جدیدتر بودند، به ویژه درگیری‌های ریاض و ابوظبی با آنکارا و دوحه.

به عنوان مثال ترکیه و امارات قبل از سال 2011 روابط نسبتاً صمیمانه‌ای داشتند و درگیر رقابت منطقه‌ای نبودند. با این حال، زمانی که ابوظبی در سال 2013 از کودتای نظامی علیه متحدان اخوان المسلمین آنکارا در مصر حمایت کرد، گسست آغاز شد. پس از آن ترکیه و امارات از طرف‌های رقیب در دومین جنگ داخلی لیبی حمایت کردند، بر سر محاصره قطر درگیر شدند، و حتی از طرف‌های رقیب در دوردست‌ها، در سومالی و سودان حمایت کردند.

رقابت‌های منطقه‌ای مشابهی در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا با شرکت ایران، عربستان سعودی و قطر که اغلب از بازیگران مختلف در درگیری‌های نظامی یا سیاسی حمایت می‌کردند و در تلاش برای تعریف چشم‌انداز پس از ۲۰۱۱ بودند، اتفاق افتاد. به همین دلیل است که تغییرات دیپلماتیک اخیر بسیار مهم است و ممکن است پایان دوره پسا 2011 باشد.

نقاط اشتعال منطقه‌ای

این دوره جدید احتمالاً با پایان محاصره قطر در ژانویه 2021 آغاز شد و راه را برای آشتی بین دوحه، ریاض و ابوظبی باز کرد. این به نوبه خود باعث شد که متحد قطر، ترکیه، روابط خود را با عربستان سعودی و امارات متحده عربی گرم‌تر کند و به برقراری روابط با رژیم مصر نزدیک شود.

در نهایت، تغییر رویکرد از سوی امارات و عربستان سعودی، در کنار چالش‌های داخلی ایران، باعث بهبود روابط بین این سه کشور شده است و با توافق در چین در ماه مارس، روابط بین ریاض و تهران به اوج خود رسید.

این بدان معنا نیست که درگیری‌هایی که در پی بهار عربی شروع شد، پایان یافته است و لیبی، سوریه و یمن هنوز تا حل درگیری‌ها فاصله دارند. همچنین به این معنا نیست که رقابت‌هایی که مشخصه آن دوران بود به تاریخ سپرده شده است.

با این حال، ممکن است نشان دهنده این باشد که ما در حال عبور از دوره‌ای هستیم که ژئوپلیتیک خاورمیانه تا حد زیادی با قیام‌های 2011 و واکنش دولت‌ها به آن تعریف می‌شد.

همانطور که هالیدی استدلال کرد، یک شوک لرزه‌ای جدید ممکن است در سراسر منطقه فوران کند، یا باعث شعله‌ور شدن رقابت‌های قدیمی، ایجاد رقابت‌های جدید و یا سوق دادن ژئوپلیتیک منطقه به سمتی کاملاً غیرقابل پیش‌بینی شود.

اما در حال حاضر، به نظر می‌رسد سایه آخرین شوک بزرگ، بهار عربی، به آرامی در حال محو شدن است.