به گزارش اکوایران، ایوان کراستوف، دانشمند علوم سیاسی، مدیر مرکز استراتژی لیبرال و عضو موسسه مردم‌شناسی وین در فایننشال تایمز یادداشتی منتشر کرده است با عنوان «هیتلر مخفی و خطرات سردرگمی لیبرال در دنیای واقعی». در ادامه این یادداشت را از اکوایران می‌خوانید:

فاشیست بودن جالب‌تر است!

پسر 14 ساله دوست‌دار آزادی من که بیشتر تابستان را با دوستانش به بازی «هیتلر مخفی» گذرانده است، اخیرا به من گفت: «فاشیست بودن جالب‌تر است.»

در این بازی بسیار محبوب، بازیکنان به طور تصادفی به دو تیم تقسیم می‌شوند: لیبرال‌ها که در اکثریت هستند و فاشیست‌ها. در آغاز بازی، فاشیست‌ها به یکدیگر معرفی می‌شوند (هیتلر تنها کسی است که نمی‌داند همتایان فاشیستش چه کسانی هستند)، در حالی که لیبرال‌ها هیچ ایده‌ای ندارند که چه کسی لیبرال و یا فاشیست است. در این بازی، اگر تیم فاشیست شش سیاست فاشیستی را تصویب کند یا هیتلر را به عنوان صدراعظم انتخاب کند پیروز می‌شود. تیم لیبرال اگر موفق به تصویب پنج سیاست لیبرال یا ترور هیتلر شود، برنده می‌شود.

یک معمای اساسی برای همکاری در قلب بازی وجود دارد. اگر لیبرال‌ها بتوانند یاد بگیرند که به یکدیگر اعتماد کنند، همیشه آرای کافی برای پیروزی را خواهند داشت. با این حال اعتماد کردن آسان نیست؛ زیرا فاشیست‌ها هرچه لازم باشد می‌گویند تا خود را به عنوان یک لیبرال جا بزنند و همچنین به این دلیل که در جریان بازی، گاهی اوقات یک لیبرال چاره‌ای جز حمایت از یک سیاست فاشیستی ندارد.

httpsd1e00ek4ebabms.cloudfront.n (8)

در بازی هیتلر مخفی، سرنوشت دموکراسی در دست رای‌دهندگان نیست، بلکه بستگی به استعداد نخبگان لیبرال برای اعتماد به دوستان و کشف توطئه‌ها دارد.

پژمردگی از بالای دموکراسی

سوالی که بازی مطرح می‌کند بدیهی است: آیا این همان چیزی است که در زندگی واقعی اتفاق می‌افتد؟

لری بارتلز، دانشمند سیاسی برجسته آمریکایی، در کتابی که به تازگی منتشر شده است، با عنوان «دموکراسی از بالا فرسوده می‌شود» استدلال می‌کند که این ایده رایج که یک سونامی پوپولیستی در حال نابود کردن دموکراسی‌های اروپایی است، از نظر تجربی اشتباه است. او نشان داده است که حمایت عمومی از سیاست‌ها و ایده‌های راست افراطی در 20 سال گذشته تغییر چندانی نکرده است و هیچ مدرکی دال بر حرکت افکار عمومی به سمت راست وجود ندارد.

بارتلز مدعی است که دموکراسی از بالا پژمرده می‌شود. سیاست‌های ائتلافی تاسف بار یا تغییرات نهادی دلیل واقعی به قدرت رسیدن راست افراطی است. جورجیا ملونی، نخست وزیر ایتالیا با این موضوع موافق است.

اکثریت چشمگیر آرای ائتلاف جناح راست در انتخابات سپتامبر گذشته نتیجه تغییر چشمگیر ترجیحات رأی دهندگان نبود، بلکه نتیجه ناتوانی چشمگیر رهبران چپ ایتالیا در همکاری و اعتماد به یکدیگر بود. لهستان هم همین طور است. نتیجه‌ انتخابات حاصل از شکست احزاب جریان اصلی است، نه پیروزی افراط گرایان.

بزرگ‌ترین چالش برای احزاب جریان اصلی

هم دانشمند علوم اجتماعی، بارتلز و هم طراحان بازی هیتلر مخفی موافق هستند که بزرگترین چالش برای احزاب جریان اصلی، قدرت جریان‌های فاشیستی یک جامعه نیست، بلکه درجه «گیجی و سردرگمی لیبرال» است - و شکست نمایندگان آن‌ها در قضاوت سیاسی. اشتباه نکنید: داشتن قضاوت درست با داشتن اصول درست یکی نیست.

این بازی همچنین نشان می‌دهد که «هیتلر» جدید ممکن است بسیار متفاوت از هیتلر تاریخی باشد. در حالی که تاریخ به ما می‌گوید که هیتلر یک انقلابی بی‌رحم و مست قدرت بود، این بازی نشان می‌دهد که دیکتاتور جدید ممکن است بیش‌ترین تمایل را به حمایت از سیاست‌های لیبرال داشته باشد (به دلیل نیاز به آرای لیبرال‌ها برای انتخاب صدراعظم). بنابراین، ممکن است ما همیشه ندانیم چه کسی فاشیست است، تا اینکه در قدرت قرار گیرد.

انتخابات سرنوشت‌ساز

در ماه‌های آینده اروپا با چندین انتخابات مهم روبرو خواهد شد. در ماه اکتبر، لهستان انتخاباتی برگزار خواهد کرد که می‌تواند برای آینده اروپا سرنوشت ساز باشد. حزب حاکم قانون و عدالت این واقعیت را پنهان نمی‌کند که دوره سوم بالقوه خود را فرصتی برای «بستن دکمه‌های سیستم» می‌داند. آن‌ها می‌خواهند بر دادگاه‌ها، رسانه‌ها و دیگر نهادهای مستقل کنترل داشته باشند و در این صورت اپوزیسیون بسیاری از ابزارهای رقابت با راست‌گرایان را از دست می‌دهد.

وقتی از پسرم پرسیدم که چرا فاشیست بودن جالب‌تر است، او بدون مکث گفت: «آن‌ها به عنوان یک تیم بازی می‌کنند، در حالی که لیبرال‌ها بدترین دشمنان خود هستند و از سوء ظن و بی اعتمادی فلج می‌شوند.»

او درست می‌گوید: نادانی درباره اینکه متحدان شما ممکن است چه کسانی باشند لذت بخش نیست، اما آن‌چه که نمونه مجارستان به ما می‌آموزد این است که اگر لیبرال‌ها در هیتلر مخفی شکست بخورند، بازی دیگری برای آن‌ها باقی نمی‌ماند که در آن پیروز شوند.