نقطه کور پکن در تایوان؛ انتخاباتی که غرب و شرق را خوشحال میکند
اکوایران: موضع سرسختانه چین در مورد اتحاد مجدد سرزمین اصلی کشور و جزیره تایوان، به نگرانی در مورد آزادیهای از دسترفته دامن میزند و هویت متمایز تایوانیها را تقویت میکند.
به گزارش اکوایران و بر اساس مقاله هاوارد فِرِنچ در پایگاه فارن پالیسی، در طول سالهای میانی دهه گذشته، من به دقت تحولات بزرگ بالقوهای که در سراسر آسیای شرقی جریان داشت را نظاره کردم.
در مارس ۲۰۱۴، در تایپه فرود آمده و شاهد یکی از هیجانانگیزترین لحظات چیزی بودم که بعداً به جنبش آفتابگردان معروف شد. این جنبش مجموعهای از راهپیماییهای بزرگ جامعه مدنی و مهمتر از همه، جوانانی بود که به خیابانها آماده تا بر حق هویت خود به عنوان تایوانی و دلبستگی آنها به حکومت دموکراتیک تأکید کنند.
دو سال بعد و در بازدید از هنگکنگ، آخرین فشار بزرگ در موج اعتراضات سیاسی تاریخی در آن شهر منحصر به فرد را گزارش کردم. این اعتراضات در سال ۲۰۱۴ تحت نام جنبش چتر آغاز شده بود که بر خواستهها جهت اصلاحات سیستم انتخاباتی کاملاً کنترلشده متمرکز بود و در سال ۲۰۱۶، با اولین راهپیماییهای بزرگ طرفدار استقلال در تاریخ هنگکنگ، به اوج خود رسید.
در ظاهر، تنها پیوندی سست بین این دو جنبش وجود داشت، اما در واقع، پیوندها عمیقتر از چیزی است که به نظر میرسد. هدف هر دو تضمین بقای سطحی از استقلال سیاسی و فضای فرهنگی در برابر فشارهای فزاینده جمهوری خلق چین آن زمان بود.
آزمایش فاجعهبار
با این حال، منافع مشترک این دو جامعه بسیار کوچک چیزی فراتر از مسائل گذرای دورهای است. طوری که به ندرت در دنیا دیده میشود، هنگکنگ نمونهای آزمایشگاهی زندهای برای تایوان بود. در این آزمایش، از نگاه هر دوی این مکانها، چین در آستانه شکست قرار داشت.
هنگامی که سلطه چین بر هنگکنگ در سال ۱۹۹۷ احیا شد و به دوره ۱۵۶ساله حکومت بریتانیا پایان داد، دو طرف از طریق دیپلماسی انعطافپذیر، به توافقی سیاسی برای واگذاری مسالمتآمیز منطقه رسیدند. هرگز این سؤال به وجود نیامد که آیا هنگکنگ بخشی از چین بوده یا اینکه در صورت تمایل، پکن بتواند با کمترین زحمت، حکومت خود را بر این منتهیالیه جنوب شرقی مجدداً تثبیت کند. در واقع، در بخشهایی از اواخر قرن بیستم، چنین اقدامی توسط بسیاری از هنگکنگیها حمایت میشد.
با این حال، دنگ شیائوپینگ با امید به جذب افراد بیشتر، چه در هنگکنگ و چه در سراسر جهان، عاقلانه در برابر این وسوسه مقاومت کرد و یک پیشنهادی را مطرح ساخت که آن را «یک کشور، دو سیستم» نامیدند؛ به این معنی که هنگکنگ به چین بازمیگردد، اما اجازه دارد که خودگردانی و استقلال در مدیریت اقتصادیش را حفظ کند. البته اگر بخواهیم رک سخن بگوییم، هنگکنگ نیمهدموکراتیک میشد؛ زیرا این منطقه طی بیشتر دوره استعمار بریتانیا فاقد دموکراسی بود و در زمان تحویل به چین، تنها یک دموکراسی جزئی و ابتدایی داشت.
دنگ و چین برای پذیرش چنین توافقی اعتبار زیادی به دست آورده و برای بسیاری این امید را ایجاد کرد که به مرور زمان، حتی ممکن است خود چین نیز به دموکراسی روی آورد. با این حال، این تنها خوشخیالی بود و با گذشت سالها، چین نه تنها نتوانست در این جهت پیشرفت کند، بلکه تحمل آن در برابر آزادی نسبی هنگکنگ و آزادی بیان از بین رفت.
با گذشت زمان، این امر تنها به سفتشدن طناب در اطراف هنگکنگ، اعتراضات جنبش چتر و حصر و ارعاب جامعه مدنی منجر شد. آزادی انتخابات هنگکنگ به طور فزایندهای کاهش یافت؛ زیرا طبقه سیاسی شهر طبق دستور کار پکن خدمت میکردند. برای اطمینان از اطاعت عمومی، دولت هنگکنگ خطوطی هوایی را تبلیغ میکرد تا به اصطلاح میهنپرستان هنگکنگی ساکن سرزمین اصلی چین، برای رأیدادن در انتخابات محلی به این شهر بروند.
چیزهایی از این دست به بیاعتمادی تایوان به انجام هر نوع معاملهای با چین که فضای خوب زندگی مردم آن جزیره را حفظ کند، دامن زد. فضایی که شامل رویههای دموکراتیک، حاکمیت قانون و آزادی بیان میشود.
این تنها یک طرف پازلی سهوجهی انتخابات تایوان است که آخر این هفته برای تعیین جانشین تسای اینگ ون، رهبر دو دورهای جزیره برگزار خواهد شد. دو حزب اصلی در رقابتند. حزب دموکراتیک پیشروی تسای که سابقه دنبالکردن ایده استقلال مطلق را دارد، اخیراً بیشتر به نیرویی برای حفظ وضع موجود تبدیل شده است. از لحاظ تاریخی، کومینتانگ، رقیب بزرگ حزب دموکراتیک پیشرو به سمت «اتحاد مجدد» با سرزمین اصلی متمایل بود. با این حال، این حزب نیز بیشتر به حفظ وضعیت موجود روی آورده و از ادامه خودمختاری تایوان حمایت میکند و در عین حال، حامی روابط سیاسی و اقتصادی بهتر با چین است.
طرف دوم پازل جنبه بسیار متفاوتی از هویت محلی است. طی دو دهه گذشته، باور به این افزایش یافته که تایوانیها واقعاً مردمی منحصر به فرد هستند؛ نه اینکه صرفاً شاخهای سیاسی منشعبشده از چینیها بوده که جدایی آنها ناشی از پیامدهای جنگ داخلی چین در اواسط قرن بیستم باشد.
هویت تایوانی
این زمانی اتفاق افتاد که حزب کمونیست چین مائو تسه تونگ در سال ۱۹۴۹ حزب چیانگ کایشِک موسوم به کومینتانگ را شکست داد. چیانگ با تعداد زیادی از پارتیزانهای خود به تایوان پناه برد و در آنجا نوعی دولت چین در تبعید را ایجاد کرد. از آنجا که مردمی که اصل و نسبشان به سرزمین اصلی چین میرسد، در تایوان غالب بودند، برای دههها حس هویت چینی نیز وجود داشت و غالب بود.
با وجود رفاه و دموکراسی تایوان که ریشه آن در لغو حکومتنظامی سال ۱۹۸۷ است، هر نسل جدید از جوانان بیشتر و بیشتر احساس تایوانیبودن داشته و کمتر حس چینیبودن دارند.
به طرز عجیبی، هر چه پکن بیشتر اصرار کند که تایوان بخشی غیرقابلبازگشت از چین است، حس استقلال جوانان جزیره بیشتر تقویت میشود. آنها همچنین مفتخرند که جامعهشان به عنوان تولیدکننده پیشروی ریزتراشههای پیشرفته در سطح جهانی ظاهر شده است.
این یک مشکل بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که چین میبیند. چگونه میتوان رشد ارگانیک آنچه که در واقع هویتی ملی است را متوقف کرد؟ توسل به لفاظی در مورد قدرت چشمگیر چین که قلبهای بسیاری را در خانه به هیجان میآورد، برای جوانان تایوانی تنها تهدیدآمیز و بیگانه به نظر میرسد. جذابیت مبتنی بر مفهوم رشد اقتصادی عجیب چین نیز مانند شمشیری دو لبه است. تایوانیها میبینند که بهتر است که با غول بزرگی مانند چین روابط اقتصادی قوی داشته باشیم، تا زمانی که به معنای تحت سلطه بودن نباشد. علاوه بر این، چین دیگر از دورانی که ارقام اقتصادیش آن را شکستناپذیر و غیرقابلمقاومت نشان میداد، گذشته است. در واقع، بیش از پیش، مدل اقتصادی آن به همان اندازه مشکوک به نظر میرسد که مدل سیاسیش مینماید.
ضلع سوم این پازل تا حد زیادی بینالمللی است. نه چین و نه ایالات متحده حاضر نیستند با صراحت کامل در مورد خطرات تنگه تایوان صحبت کنند. استدلالهای چین در مورد اینکه تایوان همیشه به سرزمین اصلی تعلق داشته، دارای ایرادات مهمی است که تعداد کمی در پکن حاضرند سر آن بحث کنند. در واقع، برای کشوری با گذشتهای به اندازه چین، تاریخچه کنترل مستقیم این جزیره به طرز چشمگیری کوتاه بود. تایوان به طور جزئی یا کامل توسط اسپانیاییها، هلندیها و ژاپنیها اداره میشد.
در واقع، بیشتر این لفاظیها نمایشی سیاسی است. انگیزه اصلی چین در تمایلش برای کنترل تایوان، آرزوی عمیق و طولانیمدتش برای ریاست به عنوان قدرت مسلط شرق آسیا است. حتی در صورت عدم اعلام استقلال توسط تایوان، خودگردانی تایوان مانند خاری در چشم چین است.
ایالات متحده اغلب از دموکراسی تایوان به عنوان دلیل اصلی حمایت خود از جزیره یاد میکند. دموکراسی تایوانی اصیل و قابل تحسین است، اما این همه ماجرا نیست. پکن گله میکند که ایالات متحده به دنبال مهار و توقف رشد چین است. به استثنای علاقه آمریکا به فناوریهای پیشرفتهای که کاربردهای نظامی واضحی دارند، من تا حد زیادی حرف واشنگتن را قبول میکنم که مکرراً اصرار دارد که به دنبال متوقفکردن رشد چین نیست. با این حال، نکته بزرگ دیگری نیز در این مورد وجود دارد، و نام آن تایوان است.
اگر چین این جزیره را تصرف کند، نیروی دریایی و سایر نیروهای آن در غرب اقیانوس آرام به گونهای آزاد خواهند بود که نفوذ و قدرت ایالات متحده در آن بخش مهم جهان به شدت کاهش خواهد یافت و عواقب این امر بسیار زیاد خواهد بود. هر متحد ایالات متحده در آسیا شروع به تجدید نظر در اتکای خود به آمریکا به عنوان شریک اقتصادی و ضامن امنیتش خواهد کرد.
خب، این حرفها چه ربطی به تایوانیهایی دارد که میخواهند رأی دهند؟ نظرسنجیها نشان میدهند که لای چینگته، نامزد حزب دموکراتیک پیشرو به یک پیروزی حداقلی خواهد رسید که انتظار میرود به سیاست طرفداری از خودمختاری اما نه استقلال کامل دولت فعلی ادامه دهد که حد زیادی موجب نارضایتی پکن را فراهم خواهد کرد.
ممکن است رأیدهندگان تایوانی با انتخاب پارلمان تحت رهبری مخالفان اوضاع را متعادل کنند. این نشاندهنده بررسی محتاطانه ابتکارات تحریکآمیز لای است که در گذشته با مواضع طرفداران استقلال ابراز همدردی داشته است. از آنجایی که فشار برای استقلال، حتی اگر صرفاً شعاری باشد، میتواند منجر به اقدامی نظامی از سوی پکن شود، نتیجهای اینچنینی میتواند چیز نادری در جهان امروز باشد که هم ایالات متحده و هم چین را خشنود میسازد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن