چه شد که تورم شکل گرفت؟

منطقه‌ای در آمریکا وجود دارد به نام «سیرانودا» که در گذشته، زمانی که مردم برای مبادلات اقتصادی از طلا استفاده می‌کردند، تنها کسب‌وکار رایج در آنجا استخراج طلا از معادن بوده اما امروزه این شهر دیگر رونق گذشته خود را ندارد. فریدمن توضیح می‌دهد که چگونه در آن منطقه که طلا وفور بیشتری داشته است مردم برای تأمین مایحتاج خود حاضر به پرداخت طلای بیشتری بوده‌اند و تورم در آن منطقه شکل گرفته است.

علل ایجاد تورم در اقتصاد

در دهه ۶۰ میلادی، در بریتانیا شاهد آرامش و رونق اقتصادی بسیار بالایی هستیم ولی این آرامش عمر چندانی ندارد و در دهه ۷۰ معضلاتی مانند تورم، بیکاری و رکود اقتصادی شروع به افزایش می‌کنند. با یک فاصله زمانی کوتاه همین روند در آمریکا نیز اتفاق افتاده است. سیاسیون با وعده‌های معافیت‌های مالیاتی و کنترل قیمت‌ها، سعی در ایجاد آرامش و بهبود وضعیت را داشته‌اند. ولی در واقعیت آن چیز که اتفاق افتاده، تنها کاهش قدرت خرید مردم بوده است. در ابتدا تصور می‌شد که علت ایجاد تورم وجود اتحادیه‌های کارگری برای مطالبه‌ی دستمزد بیشتر است. در صورتی که افزایش دستمزدها خود معلول افزایش سطح قیمت بوده است. کنترل قیمت کالاهای وارداتی سیاست دیگری است که در مقابله با تورم در پیش گرفته شد، در حالی که قیمت کالاهای وارداتی با قیمت کشورهای صادرکننده تعیین می‌شود و تفاوت در قیمت کالا، به دلیل نرخ تبدیل ارز در کشورهاست که متأثر از تورم است. دلیل دیگری که سیاسیون آن را ریشه تورم‌های پیش آمده در این دهه می‌دانستند، افزایش قیمت نفت بوده است. در شرایطی که در همین زمان ژاپن تورم خود را از ۳۰ درصد به پنج درصد رسانده است.

علت ایجاد تورم و آثار آن در جامعه

تورم در جامعه باعث ایجاد اختلاف طبقاتی و التهاب‌های اجتماعی می‌شود. گروه‌های مختلف اجتماعی را در مقابل هم قرار می‌دهد. علت واقعی ایجاد تورم، اتخاذ سیاست‌های کنترل قیمت‌ها و دستمزدها در مقابل سیاست کنترل حجم پول است. در مقابله با گرانی‌ها و مشکلات اقتصادی، گروه‌های مختلف جامعه، دست به اعتراض و اعتصاب می‌زنند. نهایتاً این تحرکات اجتماعی تنها گروه دیگری در جامعه را متضرر می‌کند و برای افرادی که سیاست‌های کنترلی را اعمال کرده‌اند هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. ازنظر فریدمن، علت تورم، بالاتر بودن سرعت افزایش حجم پول، نسبت به افزایش تولیدات کالا و خدمات است؛ و تنها راه مقابله با تورم، کنار گذاشتن سیاست‌های گذشته و کنترل حجم پول است. فریدمن می‌گوید، تورم مانند الکل است. در ابتدا خوشی می‌آورد و تمایل به زیاده‌روی، ولی با گذشت زمان موجب تخریب و اعتیاد می‌شود و کنار گذاشتن آن نیز، با سختی و درد همراه است.

نمونه کشورهای موفق در مهار تورم

در سال ۴۵، آلمان یک کشور ویرانه با تورم بسیار بالا بود و مردم برای مبادله از کالا استفاده می‌کردند. سه سال بعد در یک روز، وزیر اقتصاد آلمان واحد پول کشور را تغییر داد و هم‌زمان تمام سیاست‌های کنترل قیمت و دستمزد را لغو کرد؛ و در طی چند ماه، اقتصاد آلمان به رشد و پویایی رسید. ازنظر فریدمن این اتفاقی که در تمام دنیا معجزه به نظر می‌رسد، یک سازوکار عادی قیمت‌گذاری در بازار آزاد است؛ و همچنین ژاپن که سال ۷۳ دچار تورم بالا شده است. با کنترل میزان حجم پول پس از گذشت چند سال توانست، تورم خود را کنترل کند. فریدمن معتقد است، هر کشوری که شجاعت ثبات در سیاست رشد آهسته پولی را داشته باشد می‌تواند تورم خود را کنترل کند.