رشته توئیت دارون عجم اوغلو، اقتصاددانان و استاد دانشگاه ماساچوست (MIT) که در مورد اطلاعات، قیمت‌ها و تمرکززدایی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. او یکی از نویسندگان کتاب‌های مشهور «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند: ریشه‌های قدرت، رفاه و فقر» و «ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» و «راه باریک آزادی» است. 

او در چند توئیت متوالی که در واقعی شرحی بر کتاب جدید او «قدرت و پیشرفت: مبارزه هزار ساله ما بر سر فناوری و رفاه» است، می‌نویسد: «این رشته توئیت به موضوعاتی می‌پردازد که اغلب در اقتصاد مطرح می‌شوند،  اما (می‌خواهیم) با نگاهی تجدیدنظرطلبانه که ممکن است به فراتر از اقتصاد مرتبط باشد، به‌ویژه در مورد هوش مصنوعی و کنترل اطلاعات (به آن بپردازیم).

استدلال هایک یک نقد «محاسباتی» اصیل و بدیع از برنامه‌ریزی مرکزی مطرح می‌کند. فرض اصلی او این است که مقدار زیادی دانش پراکنده در جامعه از تعداد بسیار زیادی کالا و خدمات (مثلا اینکه مردم چه می‌خواهند و چه نمی‌خواهند) وجود دارد.

هایک استدلال می‌کند که سیستم بازار به طور مؤثر اطلاعات را از طریق «سیستم قیمت» جمع می‌کند. زمانی که عرضه یا تقاضای مازاد برای برخی کالاها وجود داشته باشد، قیمت‌ها تعدیل شده و زمانی که این فرآیند متوقف می‌شود نیز جنبه‌های اقتصادی مربوط به این اطلاعات پراکنده در نظر گرفته می‌شود. پس او معتقد است که برنامه‌ریزی مرکزی کارآمد نیست؛ زیرا جمع‌آوری و محاسبه تخصیص صحیح منابع غیرممکن است. برنامه‌ریزی مرکزی محکوم به شکست است زیرا نمی‌تواند از این دانش پراکنده در جامعه استفاده کند.»

تحلیل عجم اوغلو از انتخابات ترکیه

ارجاع عجم اوغلو در این رشته توئیت به کتاب «راه بردگی» و مقاله «استفاده دانش در جامعه» است که فردریش فون هایک، اقتصاددان اتریشی در سال‌های 1944 و 1945 نوشت. هایک معتقد بود؛ سیستم قیمت این امکان را برای افراد فراهم می‌آورد که بتوانند دانش خود را به اشتراک بگذارند، دانشی که ضمنی، ناخودآگاه و مکتوم است و در غیر این صورت ناشناخته و بی‌استفاده می‌ماند. به عبارت دیگر هایک قیمت‌ها را مانند نظام دانش در فرایند یادگیری اجتماعی می‌دید. او می‌گفت که آنچه باعث یادگیری افراد از یکدیگر در بازار می‌شود، سیستم قیمت است. همچنین هایک معتقد بود اولین مداخله دولت در بازار به سلسله مداخلات منتهی می‌شود که در نهایت بر اقتدار و سلطه دولت بر شهروندان می‌افزاید و آزادی‌ و حقوق انسان‌ها را محدود می‌کند. مسیری که او آن را «راه بردگی» نامید.

عجم اوغلو در ادامه می‌نویسد: «این استدلال همیشه به نظر من تا حدودی اقناع‌کننده نبوده است. این کنترل اطلاعات کجاست؟ مشکل بزرگ‌تر برنامه‌ریزی مرکزی این است که اگر برنامه‌ریز بتواند همه آن اطلاعات را جمع‌آوری کند، می‌تواند کارهای بد زیادی با آن انجام دهد.

ممکن است برخی این نگرانی را به عنوان ارتباط نزدیک با بحث در کتاب من با عنوان «کنترل فناوری و کنترل اطلاعات حیاتی است» تشخیص دهند.

جنبه دیگری از بحث هایک وجود دارد که همیشه مرا آزار می‌داد. اگر قدرت محاسباتی برنامه‌ریزان مرکزی به شدت بهبود یابد چه؟ آیا هایک از برنامه‌ریزی مرکزی راضی خواهد بود؟

دانستن پاسخ آن غیرممکن است، اما برخی معتقدند که پیشرفت‌های هوش مصنوعی ما را به سمت این نوع قدرت محاسباتی پرتوان می‌برد. به نظر من، این دیگر برنامه‌ریزی مرکزی را جذاب نمی‌کند (چه در دست حزب کمونیست باشد یا گوگل).

اما اخیراً متوجه شده‌ام که نکته ضمنی دیگری در استدلال هایک وجود دارد که به همان اندازه مشکل‌ساز است و حتی در عصر هوش مصنوعی دردسرسازتر می‌شود.

هایک قیمت یا سیستم بازار را با استفاده غیرمتمرکز از اطلاعات پراکنده برابر می‌داند. آیا حرف او درست است؟ من چنین فکر نمی‌کنم و این در دوران تکنولوژیکی فعلی ما آشکارتر است.

فن‌آوری‌های دیجیتال و هوش مصنوعی، حداقل به شیوه‌ای که توسعه یافته‌اند، تمایلی به تمرکز قدرت و اطلاعات در دستان تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها مانند گوگل، فیس‌بوک و مایکروسافت ایجاد کرده‌اند.

ما دیگر نمی‌توانیم بازار (بدون محدودیت) و تمرکززدایی را برابر بدانیم. (ممکن است برخی بگویند که ما هرگز نباید این را فرض می‌کردیم، اما این بحث دیگری است که من در اینجا نیازی به موضع‌گیری در مورد آن ندارم).

پس آیا تمرکززدایی محکوم به فناست؟ من اینطور فکر نمی‌کنم. بازارهای تنظیم‌شده و کنترل دموکراتیک فناوری می‌تواند تمرکززدایی را احیا کند و در واقع ممکن است تنها راه بازیابی تمرکززدایی در عصر هوش مصنوعی باشد.

به عنوان مثال، آنچه را که در تایوان تحت رهبری آدری تانگ، وزیر دیجیتال فعلی آنها در حال وقوع است را ببینید: ایجاد پلتفرم‌های جدید برای به اشتراک‌گذاری داده‌های دولتی و ابزارهای دموکراسی مستقیم. 

این یک نمونه از این است که چگونه نوع درست مشوق دولتی می‌تواند تمرکززدایی بیشتر در فناوری و تصمیم‌گیری را تقویت کند. شاید این راهنمای بهتری برای تمرکززدایی در عصر هوش مصنوعی نسبت به فرآیند بازار بی‌قید و بند باشد.»