به گزارش اکوایران، هفتۀ گذشته، شورشیان سوری به رهبری گروه اسلام‌گرای سنی هیئت تحریر شام حمله‌ای غافلگیرانه را آغاز کردند و بخش‌های مهمی از حلب، از بزرگ‌ترین شهرهای سوریه، را گرفتند و در حال پیشروی به سوی استان حماء در جنوب هستند. این حمله -بزرگ‌ترین فتح قلمرو توسط نیروهای شورشی در تقریباً یک دهۀ اخیر- حمله به قلب چیزی بود که زمانی روسیه آن را دستاورد تعیین کننده‌اش در سوریه می‌دانست: بازپس‌گیری حلب در سال 2016.

چالشی نمادین برای مسکو

به نوشته حمیدرضا عزیزی، عضو مدعو در مؤسسه امور بین‌الملل و امنیتی آلمان، و نیکول گراجوسکی، عضو برنامه سیاست هسته‌ای در بنیاد کارنگی، در فارن‌پالسی، در دسامبر 2016، نیروی هوایی روسیه با همکاری نیروهای برخوردار از پشتیبانی ایران و ارتش سوریه این شهر را پس گرفتند. این عملیات نشان دهندۀ تأثیر نظامی مسکو بود و نقش این کشور را به‌عنوان بازیگر تعیین کنندۀ خارجی در سوریه تقویت کرد و دیگر بازیگران را به حاشیه راند، از جمله ایالات متحده را که تمرکزش صرفاً بر خنثی سازی دولت اسلامی بود و همینطور ترکیه را که به دنبال مهار نیروهای کرد نزدیک مرز این کشور و سوریه بود. از همین رو، از دست دادن حلب صرفاً یک عقب‌نشینی نظامی نیست و چالشی نمادین را در برابر این ادعای روسیه قرار می‌دهد که می‌گوید می‌تواند آیندۀ سوریه را شکل دهد.

برای روسیه، از دست دادن کنترل حلب نشان دهندۀ آسیب پذیری‌های عمیق‌تری در راهبرد سوریۀ این کشور است. تضعیف نیروهای زمینی مهمی همچون حزب الله -که با حملات اسرائیل علیه فرماندهان، نیروها و انبارهای پیشتیبانی‌اش در لبنان و سوریه در ماه‌های اخیر تشدید شد- و تضعیف فراگیر ارتش سوریه باعث شکاف‌های نظامی شده است که مسکو نتوانسته است آنها را پر کند چرا که اکثر نیروهای اعزامی‌اش به سوریه، نیروی هوایی هستند.

روسیه سوریه

در حالی که قدرت هوایی روسیه در سوریه تقریباً به همان اندازۀ سال 2018 باقی مانده است، اعزام مجدد تعدادی نیروی زمینی در دو سال گذشته برای تضمین امنیت مکان‌های راهبردی مانند طرطوس و لاذقیه از انعطاف‌پذیری‌اش برای پاسخ دهی مؤثر به تهدیدات جدید کاسته است. اما با توجه به تأثیر منطقه‌ای تثبیت شده و سرمایه‌گذاری‌های نظامی قابل توجه، علیرغم چالش‌هایی که روز به روز بیشتر می‌شوند، روسیه نمی‌تواند از سوریه عقب نشینی کند. پایگاه دریایی طرطوس دسترسی روسیه به دریای مدیترانه را تضمین می‌کند که مسئلۀ ژئواستراتژیک مهمی است و پایگاه هوایی حمیمیم در نزدیکی لاذقیه به مسکو اجازه می‌دهد که در آن منطقه قدرت نمایی کند و نقشش را به عنوان بازیگری کلیدی در سوریه و فراتر از آن نگه دارد.

محدودیت‌های عملیاتی قابل توجه

پاسخ روسیه به حملۀ شورشیان نشان دهندۀ محدودیت‌های عملیاتی قابل توجهی بود. هنگام نخستین حملۀ هیئت تحریر شام به حلب، سرعت و عنصر غافلگیری پیشروی آنها چنان زیاد بود که مسکو زمان چندانی برای سازماندهی حمایت هوایی مؤثر نداشت. اگرچه روسیه از لحاظ ظرفیت هوایی با مشکل مواجه نیست، ولی با این چالش عملی رو به رو بود که به سرعت حملات هوایی کافی برای خنثی کردن چنین حملۀ بزرگی را سازماندهی کند. هنگامی که شورشیان به حما نزدیک شدند و نیروهای روسی توانستند کارزار هوایی هماهنگ‌تری را آغاز کنند و هواپیماهای روسی و سوری به مواضع شورشیان در حما، حلب و إدلب یورش بردند. منابع روسی در ابتدا ادعا کردند که این حملات رهبر هیئت تحریر شام، ابو محمد الجولانی، را کشته‌اند، اما با حضور علنی او در حلب، این ادعا باطل شد.

این حمله همچنین نشان دهندۀ ضعف خجالت‌آور حکومت اسد در امور دفاعی است. مطابق گزارش‌ها، در پایگاه هوایی کویرس در نزدیکی حلب، نیروهای سوری بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند و به هیئت تحریر شام اجازۀ دادند تجهیزات نظامی قابل توجهی به دست بیاورد. تجهیزات گرفته شده شامل یک بالگرد می8، یک هواپیمای آموزش رزمی ال39، یک سامانۀ موشکی ضدهواپیمای اس200 و همینطور سامانه‌های دفاع هوایی استرلا10 و پانتسیر اس1 است. مسئلۀ حتی نگران کننده‌تر، سقوط السفیره است که یکی از بزرگ‌ترین مجتمع‌های نظامی صنعتی رژیم سوریه است و مرکز تولید تجهیزات دفاعی بسیار مهمی به شمار می‌رود.

پیشروی به سوی حما و تهدید موقعیت راهبردی روسیه 

حالا پیشروی شورشیان به سوی حماء موضع راهبردی روسیه در سوریه را تهدید می‌کند. اگر هیئت تحریر شام حماء را بگیرد، ممکن است بتوانند استان‌های ساحلی را منزوی کند چرا که شهر حماء در 80 کیلومتری طرطوس است و نقطۀ اتصالی کلیدی در وصل کردن بخش‌های داخلی به ساحل مدیترانه است. در همین حال، حمله به شهر حمص، در حدود 120 کیلومتری لاذقیه و 80 کیلومتری طرطوس، دسترسی زمینی به پایگاه‌های مدیترانه‌ای روسیه در لاذقیه و طرطوس را برای نیروهای محدود روسیه در مرکز و شرق سوریه را بدتر می‌کند.

ارتش روسیه سوریه پایگاه حمیمیم سوخو 24

این جدایی جغرافیایی می‌تواند به شدت توانایی روسیه در هماهنگی عملیات‌ها در سراسر سوریه را مختل کند. وضعیت ممکن است بدتر شود و سلول‌های خفته شورشی در جنوب فعال شوند، اتفاقی که احتمالاً منجر به تکه تکه شدن مناطق تحت کنترل رژیم و فشار بر حضور نظامی محدود روسیه خواهد شد. روسیه در جنوب سوریه، به ویژه در استان‌های قنیطره و درعا نزدیک به ارتفاعات جولان تحت اشغال اسرائیل، حضور دارد و در آنجا پست‌های دیده‌بانی پلیس نظامی برای نظارت بر آتش‌بس‌ها و تنش‌های منطقه‌ای ایجاد کرده است.

لرزه بر چهارستون نفوذ 

فراتر از نگرانی‌های فوری نظامی، این تحولات چالش‌های فزایندۀ پیش روی مسکو در حفظ نفوذ خود در سوریه را آشکار می‌کند. از زمان آغاز مداخله نظامی مسکو در سال ۲۰۱۵، نفوذ روسیه در سوریه بر چند عنصر کلیدی استوار بوده است: همکاری با ایران و شبکه بازیگران غیردولتی این کشور؛ هماهنگی با ترکیه با هدف مدیریت منافع متعارض، مانند نگرانی‌های ترکیه درباره نیروهای کرد و حمایت روسیه از حکومت اسد؛ ایجاد تعادل شکننده با اسرائیل برای جلوگیری از درگیری‌های نظامی ناخواسته و حفظ توافقات مربوط به جلوگیری از برخورد نظامی؛ تلاش‌های دیپلماتیک برای برقراری ارتباط با شورای همکاری خلیج فارس؛ و حفظ سازوکار جلوگیری از درگیری با ایالات متحده.

شورش سوریه

با این همه، هر کدام از این ستون‌ها تحت فشار قرار گرفته‌اند، هم به دلیل تغییر واقعیت‌ها در سوریه و هم به دلیل تسری وضعیت اوکراین و لبنان.

به هم خوردن موازنه میان تهران و تل‌آویو 

همکاری روسیه و ایران برای اهداف روسیه در سوریه اهمیت ویژه‌ای داشته است. این رابطه بر اساس نگرانی‌های مشترک درباره احتمال سقوط  اسد و تهدید افراط‌گرایی سنی شکل گرفت و ترکیبی از قدرت هوایی روسیه با نیروهای زمینی ایران و شبه‌نظامیان متحد آن بود. گروه‌های تحت حمایت ایران مانند حزب‌الله، شبه‌نظامیان شیعه عراقی، فاطمیون افغان و زینبیون پاکستانی نقشی اساسی در بازپس‌گیری مناطق کلیدی داشتند. کارزار مشترک آن‌ها در سال ۲۰۱۶ به بازپس‌گیری حلب انجامید که نقطه عطفی در جنگ داخلی سوریه به شمار می‌رود.

رویکرد روسیه نسبت به ایران در سوریه از زمان تهاجم این کشور به اوکراین در سال ۲۰۲۲ به‌شدت تغییر کرده است. مسکو پیشتر بین ایران و اسرائیل تعادل برقرار می‌کرد، نمونه‌اش تعهد سال ۲۰۱۸ برای دور نگه داشتن نیروهای ایرانی از مرز اسرائیل و سکوتش در قبال حملات اسرائیل به تجهیزات و اماکن ایران بود. با این حال، پس از تهاجم روسیه به اوکراین و به‌ویژه پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، مسکو بیشتر با آنچه «محور مقاومت» ایران خوانده می‌شود، همسو شده است.

حالا روسیه علناٌ از حملات اسرائیل انتقاد می‌کند و بخش‌هایی را در مرکز و شرق سوریه به نیروهای تحت حمایت ایران واگذار کرده است -ظاهراً با هدف جلوگیری از سوءاستفاده نیروهای شورشی از کاهش نیروهای زمینی روسیه و پیمانکاران نظامی خصوصی در شرق سوریه.

در همین حال، اسرائیل به طور قابل توجهی حملات خود به اهداف ایران در سوریه را تشدید کرده است و فراتر از هدف قرار دادن انبارهای سلاح، به حذف سیستماتیک افراد کلیدی پرداخته است. تهاجم اسرائیل به لبنان و نابودی رهبران حزب‌الله تأثیر ویژه‌ای بر موقعیت روسیه در سوریه داشته است. تضعیف حزب‌الله، که به‌عنوان نیروی زمینی اصلی متحد روسیه در غرب و جنوب سوریه عمل می‌کرد، شکاف عملیاتی بزرگی ایجاد کرده که روسیه با حضور محدود نیروهای خود، حدود ۲,۰۰۰ تا ۴,۰۰۰ نفر، برای پر کردن آن با دشواری مواجه شده است.

اخیراً، در میانه تحولات غزه و لبنان، گمانه‌زنی‌هایی مطرح شده که می‌گفتند شاید اسرائیل بار دیگر به دنبال کمک روسیه برای محدود کردن نفوذ ایران در سوریه باشد. با این حال، رویدادهای اخیر نشان می‌دهند که روسیه توانایی و شاید تمایل لازم را برای مهار ایران ندارد. این وضعیت می‌تواند باعث افزایش تنش در روابط روسیه و اسرائیل شود، روابطی که از زمان آغاز جنگ اسرائیل و حماس در غزه به‌طور قابل‌توجهی تیره شده است.

چهارراه اردوغان 

در همین حال، روسیه و ترکیه بارها بر سر دیدگاه‌های متضاد خود برای آینده سوریه درگیر شده‌اند. روابط آن‌ها در سال ۲۰۱۵ به پایین‌ترین سطح خود رسید، زمانی که جنگنده‌های اف-۱۶ ترکیه یک بمب‌افکن سوخو-۲۴ روسیه را در نزدیکی مرز سوریه سرنگون کردند. هرچند دو طرف در نهایت کوتاه آمدند، اما حتی در چارچوب روند آستانه —یک سازوکار دیپلماتیک که در سال ۲۰۱۷ توسط ایران، روسیه و ترکیه برای تسهیل مذاکرات درباره بحران سوریه و مناطق کاهش تنش آغاز شد— اهداف متضادی را دنبال کرده‌اند: روسیه از کنترل کامل اسد بر قلمرو سوریه حمایت می‌کند، در حالی که ترکیه از نیروهای مخالف پشتیبانی کرده و برای جلوگیری از خودمختاری کردها، در شمال سوریه حضور نظامی دارد.

شهر باستانی حلب سوریه

از آغاز جنگ روسیه در اوکراین، مسکو تلاش کرده است روابط نزدیکی با ترکیه داشته باشد که عضو ناتو و شریک تجاری مهمی برای مسکو است. این تلاش، همراه با کاهش منابع روسیه در مناطق مختلف، ترکیه را در موقعیتی نسبتاً برتر قرار داده است. این مسئله به ویژه در قفقاز جنوبی مشهود است، جایی که ترکیه از طریق حمایت از آذربایجان در برابر ارمنستان، نقش فعال‌تری در شکل‌دهی به معادلات منطقه‌ای ایفا کرده است.

احیای هیئت تحریر شام و شورشیان تحت حمایت ترکیه احتمالاً روسیه را وادار خواهد کرد توافقات جدیدی با ترکیه در سوریه داشته باشد. در حالی که مسکو پیش‌تر به شدت از فعالیت‌های شورشیان در ادلب انتقاد می‌کرد، محدودیت‌های نظامی فعلی روسیه و نیاز به حفظ همکاری ترکیه در بحبوحه جنگ اوکراین —به‌ویژه برای مسیرهای تجاری حیاتی، دسترسی به تنگه بسفر برای عملیات دریایی خود، و جلوگیری از عرضۀ تسلیحات پیشرفته ترکیه به اوکراین— واکنش روسیه را ملایم‌تر کرده است.

مسئولان روسیه به جای محکوم کردن ترکیه برای کنترل نکردن هیئت تحریر شام، بر ترکیب آستانه به عنوان ساز و کاری برای ثبات تأکید کرده و گفته‌اند که مسکو به دنبال هماهنگی با آنکاراست نه درگیری با آن.

روسیه به دنبال عادی‌سازی حکومت اسد و بازگشت آن به جهان عرب بوده است. این تلاش‌ها در ماه مه ۲۰۲۳ با بازگشت سوریه به اتحادیه عرب به اوج خود رسید و شورای همکاری خلیج فارس واقعیت کنترل رژیم اسد بر بخش اعظم سوریه را پذیرفت و تلاش کرد از طریق تعامل دوباره با دمشق، نفوذ ایران را خنثی کند. هدف روسیه این بوده است که از طریق منابع مالی کشورهای حاشیۀ خلیج فارس سوریه را بازسازی کند و اقتصاد این کشور را بهبود ببخشد و در عین حال مشروعیت بین‌المللی رژیم اسد را تقویت نماید.

نشانه‌ای از این عادی‌سازی پس از حمله هیئت تحریر شام نمایان شد، زمانی که بشار اسد با رئیس‌جمهور امارات، محمد بن زاید، تماس گرفت و او بر حمایت امارات از «حاکمیت» سوریه تأکید کرد. با این حال، تهدیدات مداوم گروه‌های مخالف مسلح نشان می‌دهد که عادی‌سازی روابط با کشورهای عربی، هرچند از نظر دیپلماتیک سودمند است، تأثیر چندان ملموسی بر تثبیت وضعیت در میدان ندارد.

راهبرد مسکو در سوریه احتمالاً شامل تطبیق عملگرایانه باشد تا خروج یا تغییر روند کامل. این مسئله شاید روسیه را مجبور کند با این واقعیت جدید کنار بیاید که در اثر کاهش تأثیر نظامی‌اش مجبور است انعطاف‌پذیری بیشتری در برابر قدرت‌های منطقه‌ای داشته باشد.

وقتی ترامپ بازی را پیچیده می‌کند

بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید محاسبات روسیه را پیچیده‌تر می‌کند. ممکن است ترامپ در دورۀ دوم ریاست‌جمهوری‌اش به دنبال توافقی بزرگ با مسکو باشد، که احتمالاً شامل معامله‌ای در مورد اوکراین —مانند تعلیق کمک‌های نظامی یا حتی به رسمیت شناختن ادعاهای سرزمینی مسکو— در ازای کمک روسیه به کاهش حضور ایران در سوریه و تسهیل خروج آمریکا از منطقه باشد.

با این حال، چنین توافقی با موانع قابل‌توجهی مواجه است. وابستگی فزاینده روسیه به حمایت نظامی ایران، در اوکراین و سوریه، باعث می‌شود که به خطر انداختن این همکاری حیاتی از جانب مسکو بعید به نظر بیاید. علاوه بر این، کاهش نفوذ روسیه در سوریه سوالاتی را درباره توانایی آن در عمل به وعده‌هایش در مورد نفوذ ایران مطرح می‌کند، حتی اگر قصد چنین کاری را داشته باشد.

مسیر آینده سوریه احتمالاً پیچیدگی‌های جدیدی به وجود خواهد آورد. اسرائیل که با ناتوانی یا عدم تمایل روسیه برای مهار ایران در سوریه رو به رو است، ممکن است حملات یک‌جانبه خود علیه اهداف ایرانی را تشدید کند. ترکیه ممکن است برای نفوذ بیشتر در شمال تلاش کند و از نیاز روسیه به همکاری استفاده کند تا حوزه نفوذ خودش را گسترش دهد.

این وقایع نشان می‌دهد که سوریه روز به روز بیشتر به حوزه‌های نفوذ تقسیم می‌شود و روسیه عمدتاً بر تأمین منافع اصلی خود در امتداد سواحل مدیترانه متمرکز است. اگرچه بعید است روسیه نیروهای زمینی خود را از اوکراین منتقل کند، هرگونه تهدید علیه تشکیلات این کشور در طرطوس و لاذقیه احتمالاً منجر به اعزام مجدد پیمانکاران نظامی خصوصی یا تلاش برای جلب حمایت ایران به امید دریافت نیروهای زمینی تقویتی خواهد شد.

چنین به نظر می‌رسد که مسکو به جای ارزیابی مجدد تعهدش به حکومت اسد، مصمم است با تغییر روش‌هایش، حضورش در سوریه را حفظ کند.