به گزارش اکوایران، در ۱۲ دسامبر، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین به طور حضوری برای درخواست کمک نظامی و اقتصادی به واشنگتن سفر کرد؛ اما او دست‌خالی برگشت.

به نوشته اِما آشفورد و اِمی گِریکو برای پایگاه فارن افرز، برای بیش از یک ماه، جمهوری‌خواهان کنگره روند تصویب لایحه هزینه‌های اضطراری دولت بایدن که حدود ۶۰ میلیارد دلار بودجه جدید برای اوکراین کنار گذاشته بود را مسدود کرده‌اند. آن‌ها قول داده‌اند که تنها در صورتی این بودجه را تأیید می‌کنند که دموکرات‌ها امتیازات عمده‌ای در مورد سیاست‌های مهاجرتی بدهند. تا آن زمان، بودجه اوکراین معلق خواهد ماند.

سفر ناامیدکننده زلنسکی نشان‌دهنده مشکلات بزرگ‌تری بود که اوکراین با آن‌ها مواجه است: ضدحمله مورد انتظار این کشور در سال گذشته نتوانست سرزمین‌های از دست رفته به روسیه را پس بگیرد، حمایت عمومی غرب از کیف در حال کاهش بوده و درگیری به بن‌بست رسیده است.

در عین حال، معضل سیاستگذاران غربی روشن به نظر می‌رسد. آن‌ها می‌توانند در جستجوی یک پیروزی غیرمحتمل، یعنی بازپس‌گیری هر وجب از خاک اوکراین، به سرمایه‌گذاری منابع در جنگ ادامه دهند. یا اینکه می‌توانند بودجه خود را کاهش داده، کیف را در حالت تدافعی قرار دهند و ریسک شکست اوکراین را به جان بخرند. بدون شک، این دوگانگی بزرگ دلیلی است که دولت بایدن علناً اصرار داشته که اگر کنگره بودجه را تأیید نکند، تغییری در استراتژی ایجاد نخواهد شد. اما در واقع، گزینه دیگری نیز وجود دارد، گزینه‌ای که عمدتاً در واشنگتن نادیده گرفته می‌شود: پیروزی از طریق دفاع.

طی دو سال گذشته، بسیاری از کمک‌ها به اوکراین بر قابلیت‌های تهاجمی مانند تانک‌های پیشرفته غربی، تجهیزات مین‌روبی و موشک‌های دوربرد متمرکز بوده تا روسیه را به عقب براند. اما پیروزی کیف و شرکای غربی آن لزوماً مستلزم پس‌گرفتن بخش‌های خاصی از قلمرو نیست. این به سادگی مستلزم آن است که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه از هدفش برای تحت سلطه درآوردن اوکراین منصرف شود.

جنگ اوکراین

اگر اوکراین بتواند طی ماه‌های آینده با استفاده از قابلیت‌هایی مانند مین‌های ضدتانک و استحکامات بتنی از قلمرو خود دفاع کند، می‌تواند پیروزی کامل را از روسیه سلب کرده و شاید حتی درها برای مذاکره را باز کند. پوتین آشکارا معتقد است که زمان به نفع اوست. دفاع قوی و پایدار اوکراین به او ثابت خواهد کرد که در اشتباه است.

فرضیات پیروزی

مخمصه کنونی پیش روی سیاستگذاران غربی نتیجه تفکر حداکثری است. در یک طرف بحث کسانی هستند که استدلال می‌کنند که اوکراین نمی‌تواند پیروز شود مگر اینکه هر مترمربع از خاک خود، از جمله هفت درصد از اراضی اشغالی که روسیه از سال ۲۰۱۴ در اختیار دارد را پس بگیرد. این را می‌توان استدلال «پیروزی بازگشتی» نامید. همانطور که بن هاجز، فرمانده سابق ارتش ایالات متحده در اروپا می‌گوید: «پیروزی برای اوکراین به معنای احیای کامل تمام قلمروی مستقل آن‌ها از جمله کریمه است». در طرف دیگر، کسانی هستند که استدلال می‌کنند که ایالات متحده تا همین حالا هم بیش از حد هزینه کرده و اکنون اوکراین باید برای صلح اقدام کند. سال گذشته، ۱۹ جمهوری‌خواه سنا و کنگره در نامه‌ای به کاخ سفید نوشتند: «راه‌های مناسبی هست که از طریق آن، ایالات متحده می‌تواند از مردم اوکراین حمایت کند؛ اما تدارکات نامحدود تسلیحاتی برای حمایت از جنگی بی‌پایان جزئی از آن‌ها نیست. با دادن انگیزه به مذاکراتی که برای حل این مناقشه ضروری است، منافع ملی ما و مردم اوکراین به بهترین وجه تأمین می‌شود».

هیچ کدام از این گزینه‌ها مطلوب نیستند. محدودیت‌هایی واقعی در مورد آنچه که غرب می‌تواند به اوکراین داده تا قلمرویش را پس بگیرد، وجود دارد. افکار عمومی ایالات متحده و اروپا بر ضد بودجه اضافی بوده و ذخایر مهمات غرب رو به پایان است. در سال گذشته، اوکراین حتی با حمایت گسترده غرب و تسلیحات پیشرفته، دستاوردهای کمی به دست آورد. هیچ یک از تجهیزاتی که اوکراین اکنون درخواست دارد، از جمله نسخه دوربردتر سیستم مأموریت تاکتیکی ارتش (ATACMS) یا جت‌های اف-۱۶، احتمالاً در سال آینده این واقعیت را تغییر نخواهد داد. با این حال، اکنون زمان ایدئالی برای مذاکرات صلح نیز نیست. علی‌رغم بن‌بست ظاهری میدان نبرد، بعید است پوتین با آتش‌بس تا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا موافقت کند؛ زیرا او مطمئناً امیدوار است که ریاست‌جمهوری ترامپ توافق بهتری برای او به ارمغان می‌آورد. پوتین همچنین بدون شک از حساب‌وکتاب تلخ جنگ زمینی آگاه است؛ روسیه جمعیت نظامی بیشتری نسبت به اوکراین داشته و پایگاه صنعتیش نیز قوی‌تر است. روی کاغذ، زمان به نفع اوست.

جنگ اوکراین

سیاستگذاران غربی می‌دانند که به یک استراتژی جدید نیاز دارند. کاخ سفید به طور فزاینده‌ای اوکراین را تحت فشار قرار داده تا در سال ۲۰۲۴، به سمت یک استراتژی دفاعی حرکت کند. زلنسکی و فرماندهان نظامی او نیز به آرامی نیاز به این تغییر را پذیرفته‌اند و در نوامبر از گسترش استحکامات دفاعی دادند. با این حال، سیاستگذاران ایالات متحده نیز به یک نظریه جدید پیروزی نیاز دارند. اصل دفاع ایده درستی است، اما واشنگتن و کیف به دلایل اشتباهی آن را دنبال می‌کنند. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دفاع را عمدتاً توقفی برای خرید زمان جهت ایجاد ظرفیت عملیات تهاجمی آینده در نظر می‌گیرند. اخیراً جک واتلینگ در فارن افرز نوشت: «در حال حاضر، غرب با انتخابی حیاتی روبروست؛ حمایت از اوکراین به گونه‌ای که رهبران آن بتوانند از قلمروی خود دفاع کنند و برای حمله ۲۰۲۵ آماده شوند یا امتیازی غیرقابل‌جبران به روسیه واگذار کنند». به نظر می‌رسد اوکراینی‌ها نیز دیدگاه‌های مشابهی دارند؛ جایی که به نظر می‌رسد دفاع امری مذموم اما ضروری در نظر گرفته می‌شود که برای جذب نیروهای جدید و ادامه حملات عمیق علیه لجستیک روسیه لازم است. ژنرال والری زالوژنی، فرمانده کل نیروهای مسلح اوکراین اخیراً استدلال کرد که «رویکردهای جدید و نوآورانه» همچنان می‌تواند جریان جنگ را تغییر دهد. در هر دو مورد، این طرح شامل بازسازی نیروهای اوکراینی طی سال جاری و از سرگیری ضدحملات از بهار ۲۰۲۵ خواهد بود.

با این حال، تاکنون این نظریات پیروزی در آزمون میدان نبرد شکست خورده‌اند. نه کمپین جنگ مانوری کیف که در آن نیروهای اوکراینی تلاش کردند خطوط روسیه را شکسته و سریعاً قلمروی خود را پس بگیرند و نه تلاش‌ها برای تضعیف حمایت مردمی روسیه از جنگ از طریق حملات پهپادی علیه مسکو موفق نبوده‌اند. پوتین به هیچ‌وجه به پذیرش شکست نزدیک‌تر نیست و هنوز معتقد است که امکان پیروزی وجود دارد. او فکر می‌کند که می‌تواند از حمایت غرب پیشی گرفته و در نهایت، اوکراین را از طریق فرسایش محض شکست دهد.

جنگ اوکراین

حتی پس از دو سال جنگ، اهداف دقیق پوتین مشخص نیست. حمله اولیه در فوریه ۲۰۲۲، به وضوح با هدف از بین بردن حکومت اوکراین انجام شد. هنگامی که حمله اولیه شکست خورد، کرملین به دنبال فتح کامل چهار منطقه اوکراین افتاد: دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا. اما در سطح استراتژیک، اهداف سیاسی پوتین نسبتاً روشن است: تضعیف کیف، تصرف قلمروهای بیشتر و جلوگیری از ادغام بیشتر اوکراین در اروپا.

پس اگر اوکراین و حامیان غربی آن بتوانند پوتین را متقاعد کنند که هیچ راهی برای دستیابی به این اهداف استراتژیک وجود ندارد، دفاع می‌تواند راهی برای پیروزی باشد. بر اساس این رویکرد، اوکراین استحکامات و قابلیت‌های دفاعی قوی ایجاد کرده تا نشان دهد که این کشور می‌تواند جنگ فرسایشی طولانی را حفظ کند و از پیشروی‌های بیشتر روسیه حتی با کاهش حمایت غرب جلوگیری کند. با گذشت زمان و در نهایت، دفاع پایدار اوکراین می‌تواند کرملین را متقاعد سازد که ادامه جنگ بیهوده است و احتمال صلح را ایجاد کند.

لاک دفاعی

اگر بتوان درسی روشن از این جنگ گرفت، این است که میدان نبرد امروز به نفع دفاع است. سلاح‌های مدرن، به‌ویژه پهپادها، توپخانه‌های پیشرفته و موشک‌های ضدتانک دوربرد، حفظ قلمرو را بسیار آسان‌تر از تسخیر آن می‌کنند. شناسایی و نابودی پدافند هوایی متحرک زمینی سخت است و نسبت به نیروهای هوایی مدرن، به مدافعان برتری می‌دهد. با فرورفتن به حالت دفاعی، اوکراین می‌تواند از این مزایا بهره ببرد؛ اما برای موفقیت به سه عنصر خاص نیاز دارد.

اول، اوکراین باید سیستمی از خطوط دفاعی متشکل از سنگرهای عمیق، موقعیت‌های شلیک آماده، خندق‌ها، مین‌های ضدتانک و موانع هرمی ضدتانک بتنی به نام «دندان‌های اژدها» بسازد. دندان‌های اژدها همان استحکاماتی است که نیروهای روس توانستند سال گذشته با موفقیت از آن‌ها دفاع کنند. سربازان اوکراینی شعار جالبی دارند: «اگر می‌خواهی زنده بمانی، حفر کن». اما تا به امروز، دفاع اوکراین عمدتاً از سنگرهای کم‌عمق تشکیل شده تا استحکامات ثابت؛ زیرا ارتش آن دفاعی متحرک را به راه انداخته و حملاتی را به نیروهای روسیه و خطوط تدارکاتی انجام داده است.

دفاع همچنین باید ضخیم و لایه‌لایه باشد و در صورتی که نیروهای روس جرئت عبور از آن‌ها را داشته باشند، بتواند به تدریج قدرت نظامیشان را از بین ببرد. خط اول باید به طور متراکم با مهمات ضدتانک و موانع بتنی مین‌گذاری شود و که در پشت آن، سربازان اوکراینی در سنگرها با قدرت آتش مرگبار در کمین بنشینند. خط دفاعی دوم، ضمانتی در برابر پیشروی دشمن بوده و می‌تواند شامل استحکاماتی مشابه با خط اول باشد که بهای سنگینی را برای مهاجمان روسی تحمیل کند. این تدابیر دفاعی به سربازان اوکراینی محافظت بیشتری ارائه داده و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در مقابل عملیات‌های تهاجمی روسیه بهتر از دفاع متحرکی که تاکنون داشته‌اند، مقاومت کنند.

جنگ اوکراین

این استراتژی به طور شگفت‌انگیزی ارزان است. به عنوان مثال، روسیه دندان‌های اژدهای خود را با قیمتی حدود ۱۳۰ دلار به ازای هر هرم ساخت و برای هر یک مایل، حدود هزار هرم بتنی را در چهار ردیف برای استحکام‌بخشیدن خط مقدم بنا کرد. با این هزینه، اوکراین می‌تواند کل خط مقدم دونباس (حدود ۲۶۰ مایل) را با حدود ۵۴ میلیون دلار تقویت کند. مین‌های ضدتانک نیز ارزان بوده و هر کدام کمتر از ۱۰ هزار دلار هزینه دارند و ارتش ایالات متحده بسیاری از آن‌ها از جمله بیش از ۱۷۸ هزار مین اِم۲۱ در اختیار دارد که قرار است به زودی با مدل‌های جدید جایگزین شوند. اگرچه مین‌ها حتی پس از پایان درگیری نیز ممکن است به غیرنظامیان آسیب بزنند؛ اما در این مورد، مزایای آن بیشتر از خطراتش است. ایالات متحده نه تنها باید در مین‌گذاری مشارکت کند، بلکه باید با متحدان خود جهت برنامه‌ریزی برای کاهش خطر و عملیات مین‌زدایی آتی همکاری داشته باشد.

دوم، اوکراین باید محافظت از آسمان را در اولویت قرار داده و اطمینان حاصل کند که هیچ یک از طرفین از برتری هوایی برخوردار نیستند. اگرچه فرماندهان اوکراینی اصرار دارند که حتی تعداد کمی از جت‌های غربی مانند اف-۱۶ برای برتری هوایی بر میدان نبرد کافی است، اما این امر بسیار بعید به نظر می‌رسد. حتی قبل از اینکه خلبانان اوکراینی برای نابودی پدافند هوایی روسیه، به ویژه سامانه‌های موشکی اس-۴۰۰ این کشور وارد برد تسلیحاتی شوند، رادارهای روسیه این هواپیماها را شناسایی خواهند کرد.

همانطور که اوکراین قبلاً در این جنگ نشان داده، تا زمانی که پدافند هوایی آن تهدیدی معتبر برای هواپیماهای جنگی روسیه باشد، در دفاع موفق خواهد بود. امروز، ذخایر موشک‌های ضدهوایی غرب رو به پایان بوده و خطر تضعیف پدافند هوایی اوکراین افزایش یافته است. برای اجتناب از این اتفاقی، ممکن است اوکراین مجبور شود تا انتخاب سختی کرده و در به کارگیری قابلیت‌های دفاع هواییش گزینشی‌تر عمل کند. این ممکن است به این معنی باشد که نیروهای آن نتوانند هر موشک یا پهپاد روسیه که به اوکراین شلیک می‌شود را رهگیری کنند. این امر احتمالاً موجب افزایش تلفات غیرنظامیان می‌شود. با این حال، اگر به جای دفاع هوایی، کیف به محافظت از جمعیت خود ادامه دهد، اوکراین در معرض خطر شکست در جنگ هوایی قرار خواهد گرفت. ممکن است غرب برای برآوردن نیازهای فعلی دفاع هوایی اوکراین به سختی تحت فشار باشد، اما این یکی از جاهایی است که تفکر خلاق می‌تواند به آن کمک کند. راه‌اندازی پروژه «فِرَنکِن‌سَم» که هدف آن تلفیق موشک‌های پیشرفته غربی با پرتابگرها و رادارهای اوکراینی متعلق به دوران شوروی است، یکی از راه‌های جبران این کمبود بحرانی است.

سوم، اوکراین باید تولید تسلیحات داخلی خود را گسترش داده و اتکا به منابع تسلیحاتی غرب را کاهش دهد. در طول جنگ سرد، اوکراین تولیدکننده عمده تسلیحات بود و از زمان شروع جنگ، تلاش‌های کیف برای افزایش تولیدات دفاعی نویدبخش به نظر می‌رسد. تعداد شرکت‌های اوکراینی تولیدکننده پهپاد از ۷ شرکت به ۸۰ شرکت در سال گذشته افزایش یافت. سایر کشورها نسبت به اشتراک‌گذاری فناوری حساس نظامی محتاط خواهند بود، اما بسیاری از چیزهایی که اوکراین برای دفاع نیاز دارد از جمله توپخانه، پهپاد و تسلیحات ضدتانک، ارزان‌تر و کم‌حساسیت‌تر بوده و تولیدشان نسبتاً آسان است. یک اوکراین متکی به خود به مسکو نشان می‌دهد که حتی اگر حمایت غرب از اوکراین کاهش یابد، نیروهای روسیه با مقاومت نظامی سختی روبرو خواهند شد.

جنگ اوکراین خارکیف

تغییر به سمت دفاع نه تنها به کرملین نشان می‌دهد که اشغال سرزمین‌های بیشتر دور از دسترس است، بلکه به اوکراین کمک می‌کند تا دو مشکل بزرگ خود را برطرف سازد: کمبود سرباز و حمایت غرب. شبکه دفاعی قوی به کیف اجازه می‌دهد منابع خود را جمع‌آوری کرده و تعداد پرسنل و ظرفیت توپخانه‌ای مورد نیاز برای دفاع از خطوط مقدمش را کاهش دهد. با وقوع بحران جدی خدمت اجباری در اوکراین، هر راهبردی که به نیروهای کمتر نیاز داشته باشد، مطلوب است.

ادامه دفاع برای حامیان غربی کیف نیز ارزان‌تر از آب درمی‌آید. استراتژی تدافعی نیاز تسلیح اوکراین به سیستم‌های گران‌قیمت و کمیاب غربی مانند جت‌ها و تانک‌های پیشرفته را کاهش می‌دهد. در عوض، غرب می‌تواند مسیر کمک‌ها را به مهمات کم‌هزینه، تجهیزات ساخت‌وساز، سیستم‌های دفاع هوایی و تقویت صنعت دفاعی اوکراین تغییر دهد.

سیگنال کاخ سفید

با این حال، برای حفظ حمایت غرب، صرفاً نباید روی تقویت بنیه دفاعی کمک کرد. اگر رهبران غربی به تأکید بر بازگشت اوکراین به اراضی خود ادامه داده و در عین حال، برای تصویب بسته‌های عظیم کمکی جدید تلاش کنند، روسیه امیدوار می‌شود که کمک‌های مالی غرب رنگ باخته و احتمال پیروزی کرملین بیشتر می‌شود.

بنابراین، استراتژی جدید میدان نبرد باید با استراتژی سیاسی متناظر از سوی کاخ سفید همراه باشد که با پیام‌رسانی آغاز می‌شود. دولت بایدن باید روشن کند که به دنبال حمایت از کیف در عملیات‌های تهاجمی آینده نیست، بلکه بیشتر بر ارائه قابلیت‌های دفاعی اوکراین متمرکز خواهد بود. پیام کاخ سفید باید ساده باشد: «اوکراین شانس بیشتری برای حفظ قلمرو موجود خود و ادامه مبارزه از طریق دفاع دارد».

برای اینکه مسکو این استراتژی را باور کند، کاخ سفید نیز باید درگیر سیگنال‌دهی شود. به جای ادامه فشارهای پرمخاطره در کنگره برای تصویب لایحه کمک‌ها به اوکراین، کاخ سفید باید به دنبال بودجه‌ای کوچک‌تر و سازش‌کارانه جهت تأمین هزینه سیستم‌های دفاعی ارزان‌تر برای اوکراین و کمک به این کشور برای ساخت صنعت دفاعی خود باشد. شاید پول بتواند روشن‌ترین شاخص این استراتژی باشد. کاخ سفید با کاهش درخواست کمک مالی خود می‌تواند نشان دهد که اهداف استراتژیک قابل دستیابی را اتخاذ کرده است: جنگ ارزان‌تر بسیار پایدارتر است.

جنگ اوکراین پهپاد

کاخ سفید همچنین می‌تواند با اعمال فشار بر کیف، اهداف خود را روشن کند. در واقع، مانع اصلی این استراتژی جدید احتمالاً مخالفت خود اوکراینی‌ها خواهد بود. احتمالاً رهبران اوکراین با تغییر به سمت دفاع مخالف باشند، زیرا ممکن است مشابه آنچه در پایان جنگ کره اتفاق افتاد، به پایان جنگ در راستای خطوط کنترل کنونی منجر شود. اگرچه آن جنگ هرگز به طور رسمی پایان نیافت؛ اما در نهایت، تقویت و تثبیت مرزهای مدار ۳۸ درجه شمالی منجر به آتش‌بس پایداری شد که به کره جنوبی اجازه شکوفایی داد. ممکن است استراتژی تدافعی اوکراین نیز نتیجه مشابهی به همراه داشته باشد. کاخ سفید باید روشن کند که این را یک پیروزی می‌داند. در واقع، اگر چیزی وجود داشته باشد که در درازمدت برای پوتین ضرر محسوب شود، اوکراینی شکوفا و مستقل بوده که از نظر اقتصادی با اروپا یکپارچه شده است.

جنگ ارزان، جنگ پایدار

در نهایت، دولت بایدن باید اجماع غرب را حول این رویکرد جدید به دست آورد. این استراتژی باید برای کشورهای اروپایی که از کمبود حمایت عمومی از جنگ رنج می‌برند، از جمله آلمان جذاب باشد. اما در کشورهای اروپای شرقی، جایی که پیروزی از طریق عقب‌نشینی محبوبیت دارد، به دست آوردن موافقتشان بسیار سخت‌تر خواهد بود. ترس رایج در لهستان و کشورهای بالتیک این است که هر گونه شکست در پس‌گرفتن تمام اراضی اوکراین این پیام را به کرملین ارسال می‌کند که حمله‌های بعدی نیز می‌تواند برای روسیه ثمرزا باشد. برای رسیدگی به این نگرانی‌ها، دولت بایدن نه تنها باید بر این ایده تکیه کند که استراتژی دفاعی ارزان‌تر است، بلکه باید استدلال کند که این طرح می‌تواند در جلوگیری از دستاوردهای بیشتر روسیه در اوکراین مؤثر بوده و فتح سایر نقاط اروپا برای مسکو را از جذابیت بیاندازد. چنین موضعی همچنین می‌تواند به اطمینان‌بخشیدن به متحدان اوکراین کمک کند: استراتژی دفاعی به طور قابل توجهی در برابر تغییرات درون ائتلاف غربی انعطاف‌پذیرتر بوده و دفاع اوکراین را در برابر سیاست‌های ناپایدار ایالات متحده محافظت می‌کند.

اگر کنگره در سال ۲۰۲۴ در تصویب کمک‌ها به اوکراین شکست خورده یا اگر دونالد ترامپ مجدداً رئیس‌جمهور شود، کشورهای اروپایی برای تأمین تجهیزات دفاعی سختی زیادی متحمل نمی‌شوند. حتی مصالح اولیه ساختمانی مانند بتن نیز در ایجاد استحکامات مفید هستند. صنعت بتن آلمان به شدت از افزایش قیمت انرژی آسیب دیده است. شرکت‌های آلمانی و نیروهای اوکراینی از هزینه‌های دولت آلمان برای تأمین مواد استحکامات سود خواهند برد.

جنگ اوکراین

اما در نهایت، استراتژی دفاعی همه مشکلات اوکراین را حل نخواهد کرد. مهم نیست که این کشور چه رویکردی اتخاذ کند، تقریباً به طور قطع با زمستان سخت دیگری از حملات پهپادی و موشکی روسیه به زیرساخت‌های انرژی خود روبرو خواهد شد. البته، استراتژی تدافعی مستلزم این است که کیف از تلاش حداکثری خود یعنی پس‌گرفتن تمام اراضی اشغالی دست بردارد. این به معنای رهاکردن اوکراینی‌هایی است که در سرزمین‌های اشغالی تحت حاکمیت روسیه زندگی می‌کنند؛ انتخابی پرهزینه و سخت حتی زمانی که احتمال پس‌گرفتن این سرزمین بسیار ضعیف است.

اما اگر به خوبی اجرا شود، ممکن است استراتژی سیاسی و نظامی تدافعی بتواند پوتین را متقاعد سازد که شانسی برای فتح بیشتر خاک اوکراین را نداشته و زمینه‌ای برای مذاکرات مهیا می‌کند. حتی اگر این استراتژی جدید به جنگ پایان ندهد، از فاجعه‌بارترین پیامدهای آن جلوگیری کرده، ظرفیت جنگی اوکراین را حفظ می‌کند و ممکن است تعادلی پایدار بسازد که به اوکراینی که عمدتاً دست‌نخورده باقی مانده، اجازه دهد که از نظر اقتصادی توسعه یافته و با اروپا ادغام شود. برای سیاست‌گذاران غربی که بین محدودیت‌های داخلی و احتمال شکست اوکراین گیر کرده‌اند، این نتیجه باید یک برد محسوب شود.