به گزارش اکوایران، الکسی ناوالنی علاقه‌ای به داستان‌های تراژدی نداشت. او فیلم‌ها و افسانه‌های هالیوودی را ترجیح می‌داد که قهرمانان بر شروران و خیر بر شر پیروز می‌شود. او ظاهر و استعداد لازم برای تبدیل‌شدن به یکی از این قهرمانان را داشت؛ اما ناوالنی که متولد روسیه بود، در دوران تاریک این کشور زندگی کرد و آخرین روزهای خود را در زندان دورافتاده سیبری گذراند. او که یکی از طرفداران «جنگ ستارگان» بود، در سال ۲۰۲۱ با سرودن شعری از سلول خود نوشت: «زندان در ذهن آدمی وجود دارد. اگر درست بیاندیشید، من نه در زندان، بلکه در سفری فضایی هستم... به سوی دنیای جدیدی شگفت‌انگیز». این سفر در ۱۶ فوریه به پایان رسید.

به نوشته اکونومیست، مقامات زندان روسیه علت مرگ ناوالنی را لخته‌شدن خون تشخیص دادند؛ اگرچه پزشک او گفت که او از هیچ مشکلی پزشکی که به لختگی خون بیانجامد، رنج نمی‌برد. فارغ از هر چیزی که در گواهی مرگش ثبت شود، ولادیمیر پوتین مسبب آن است. این رئیس‌جمهور روسیه بود که او را به زندان انداخت. ناوالنی تحت رژیم کار اجباری و سلول انفرادی قرار گرفت. از ناوالنی به عنوان مردی دلیر تجلیل خواهد شد. زندگی او به خاطر آنچه در مورد پوتین گفت، هشداری که نسبت به آینده روسیه داد و آنچه از جهان درخواست کرد، به یادگار خواهد ماند.

کابوس پوتین

ناوالنی که مردی فوق‌العاده باهوش بود، دو پایه قدرت پوتین را شناسایی کرد؛ ترس و طمع. در دنیای پوتین همه می‌توانند تطمیع یا تهدید شوند. ناوالنی نه تنها این انگیزه‌ها را درک کرد، بلکه به ضربات محکمی نیز به آن‌ها وارد ساخت.

در نگاه او، فساد نه فقط یک جنبه‌ای از رژیم پوتین، بلکه نشانه‌ای از پوسیدگی اخلاقی در قلب آن بود. مبارزه ضدفساد ناوالنی به ساخت ژانر جدیدی از فیلم‌های مستند و هیجان‌انگیز منجر شد که قایق‌های تفریحی، ویلاها و هواپیماهای حاکمان روسیه را به همگان نشان می‌داد. این ویدئوها که در یوتیوب منتشر می‌شدند، با نمایش کاخ میلیارد دلاری پوتین در ساحل دریای سیاه که ۱۳۰ میلیون بازدید داشت، به اوج خود رسید. علی‌رغم دروازه‌های آهنی کاخ که مزین به عقاب دو سر امپراتوری تزاری است، ناوالنی صاحب آن را نه به عنوان یک امپراتور، بلکه گنگستری بی‌ذوق به تصویر می‌کشد.

ناوالنی همچنین ترس و چگونه شکست‌دادن آن را درک کرد. اولین‌بار سوءقصد پوتین به جان او در سال ۲۰۲۰ رخ داد؛ زمانی که ناوالنی با ماده اعصاب نوویچوک مسموم شد. آقای ناوالنی با خوش‌شانسی زنده ماند، در آلمان بهبود یافت و کمتر از یک سال بعد، به مسکو بازگشت تا در تبلیغات گسترده پوتین را به چالش بکشد.

او با آگاهی کامل از احتمال بازداشت، به وطنش برگشت. در راه بازگشت برای به چالش کشیدن حاکم شروری که قصد داشت او را مسموم کند، نمایشنامه هملت را نخواند. او کارتون آمریکایی «ریک و مورتی» را تماشا کرد. او با تمسخر پوتین، او بی‌اهمیت جلوه داد. او در جریان محاکمه‌اش در سال ۲۰۲۱ گفت: «من با زنده‌ماندن او را شدیداً آزردم. تاریخ پوتین را به عنوان یک مسموم‌کننده به یاد خواهد آورد. در تاریخ کشورمان افرادی مثل یاروسلاو حکیم و الکساندر آزادی‌بخش را داریم و حالا گیر ولادیمیر زهرافکن افتاده‌ایم»!

ناوالنی به اتهام افراط‌گرایی به ۱۹ سال زندان محکوم شد. او محکومیت خود را به مبارزه‌ای علیه پوتین تبدیل کرد. هر بار که او با تماس ویدئویی در جلسات دادگاه شرکت می‌کرد، لبخندش از دیوارهای زندان عبور کرده و در سراسر سرزمین روسیه پخش می‌شد. در ۱۵ فوریه و در آستانه مرگش، ناوالنی دوباره در دادگاه حاضر شد. او که لباس خاکستری تیره زندان را به تن داشت، در برابر قضات پوتین خندید و به آنها پیشنهاد داد که باید مقداری پول به حساب او بریزند، زیرا جیبش خالی شده است. در نهایت، تنها یک راه وجود داشت که پوتین بتواند لبخند را از روی صورت ناوالنی پاک کند.

زندگی صادقانه

الکساندر سولژنیتسین، رمان‌نویس شوروی و برنده جایزه نوبل در نوشتاری با عنوان «با دروغ زندگی نکن» در سال ۱۹۷۴ نوشت: «وقتی خشونت وارد زندگی مسالمت‌آمیز می‌شود، چهره‌اش از اعتمادبه‌نفس می‌درخشد، گویی که پرچمی را حمل کرده و فریاد می‌زد که من خشونتم، فرار کنید، راه را برای من باز کنید، من شما را خرد خواهم کرد». ناوالنی خشونت را دید، اما به جای دویدن، ایستادگی کرد.

قدرت بزرگ او درک ترس پوتین از شجاعت دیگران بود. او در یکی از اولین مکاتبات خود از زندان می‌نویسد: «این افراد صادق نیستند که مقامات را می‌ترسانند، بلکه آن‌هایی هستند که نمی‌ترسند، یا به عبارت دقیق‌تر: آن‌هایی که ممکن است بترسند، اما بر ترس خود غلبه کنند».

به همین دلیل است که مرگ او حکایت از تعمیق سرکوب در داخل روسیه دارد. قتل ناوالنی اولین قتل نبوده و آخرینش هم نخواهد بود. اهداف بعدی ممکن است ایلیا یاشین، سیاستمدار شجاعی باشد که پس از ناوالنی به زندان رفت یا ولادیمیر کارا مورزا، مورخ، روزنامه‌نگار و سیاستمداری که به اتهام خیانت به خاطر سخنرانی علیه جنگ اوکراین به ۲۵ سال زندان محکوم شده است. وکلا و فعالانی که به دفاع از این مخالفان ادامه می‌دهند نیز در خطرند. از زمان بازگشت پوتین به ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۱۲، تعداد زندانیان ۱۵ برابر شده است. در حالی که بقایای گولاگ استالین مملو از زندانیان سیاسی است، مجرمان حرفه‌ای برای جنگیدن در اوکراین آزاد و استخدام می‌شوند.

مرگ ناوالنی بر مردم عادی روسیه نیز سایه افکنده است. در مسکو و در سراسر روسیه، مردم در خیابان‌ها با شنیدن این خبر به خیابان‌ها ریختند. قبل از اینکه پلیس آن‌ها را دستگیر کند، یادبود قربانیان قبلی سرکوب سیاسی را گل‌باران کردند. با این حال، این سرکوب در حال تشدید است. از زمان شروع جنگ اوکراین، ۱۳۰۵ زن و مرد به دلیل اظهار نظر علیه آن تحت پیگرد قانونی قرار گرفته‌اند. موجی از سرکوب نیز در حال بلعیدن مردمی است که پیش از این هرگز درگیر سیاست نبودند. حتی در صورت لزوم، خودکامه کرملین حاضر است دستور شلیک به مردمش را صادر کند.

بزدلی غرب

برای غرب، مرگ ناوالنی حاوی فراخوانی برای اقدام است. پوتین رهبران غرب را برای مقاومت در برابر خود بسیار ضعیف و منحط می‌داند. طی سال‌های متمادی، سیاستمداران و بازرگانان غربی هر کاری کردند تا ثابت شود که ترس و طمع در غرب نیز مؤثر است. هنگامی که پوتین برای اولین‌بار چچن را در اوایل دهه ۲۰۰۰ بمباران موشک‌باران کرد، سیاستمداران غربی چشم خود را بسته و به تجارت با ایادی کرملین ادامه دادند. هنگامی که او مخالفان خود را در مسکو به قتل رساند و کریمه را در سال ۲۰۱۴ ضمیمه کرد، غربی‌ها به کوچک‌ترین واکنش تنبیهی راضی شدند. حتی پس از اینکه او در سال ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کرد، غرب در تهیه تسلیحات کافی برای شکست روسیه تردید نشان داد. هر بار که غربی‌ها عقب‌نشینی کردند، پوتین یک قدم به جلو برداشت. هر بار که سیاستمداران غربی تنها «نگرانی شدید» خود را ابراز کردند، او تنها پوزخندی زد.

غرب باید قدرت و شهامتی که ناوالنی نشان داد را درون خود بیابد. باید درک کند که قتل ناوالنی، تعداد فزاینده زندانیان سیاسی، شکنجه و ضرب و شتم مردم روسیه، ترور مخالفان پوتین در اروپا و بمباران شهرهای اوکراین، همه بخشی از یک جنگ هستند. بدون عزم جزم، برتری نظامی و اقتصادی غرب بیهوده خواهد بود.

دولت‌های غربی باید افرادی مانند کارا مورزا را مانند اسیران جنگی پوتین قلمداد کرده و او را با اسرای روس در اوکراین تبادل کند. غربی‌ها نباید مردم عادی روسیه که تحت یک دیکتاتور پارانوئیدی و زیردستان کم‌شعور او زندگی می‌کنند را همدست پوتین دانسته یا از آن‌ها انتظار سرنگونی این دیکتاتوری را داشته باشند.

بهترین پاسخ به پوتین تسلیح اوکراین است. هر بار که کنگره آمریکا کمک‌ها را رد می‌کند، روسیه جسورتر می‌شود. رهبرانی که در کنفرانس امنیتی مونیخ گرد هم آمدند و شنیدند که همسر ناوالنی، خواستار برقراری عدالت برای همسرش بود، باید عزم خود را برای پایان‌دادن به جنگ تقویت کنند. سیاستمداران اوکراینی نیز باید ببینند که دفاع از فعالان و زندانیان روس می‌تواند راهی برای کمک به کشورشان باشد؛ درست همانطور که ناوالنی خواستار صلح، بازسازی اوکراین و محاکمه جنایات جنگی روسیه شد، آزادسازی اوکراین بهترین راه برای آزادی روسیه خواهد بود.

پیروزی خیر بر شر

پس از مسموم‌شدن، ناوالنی به وطن بازگشت زیرا معتقد بود که تاریخ به نفع اوست و روسیه خود را از چنگال مرگبار گذشته امپراتوری خود رها می‌کند. چند ماه قبل از آخرین سفر سرنوشت‌سازش، او به اکونومیست گفت: «پوتین آخرین پژواک اتحاد جماهیر شوروی است. آدم‌های کرملین می‌دانند که جریان تاریخ علیه حرکت می‌کند». پوتین برای معکوس‌کردن این جریان به اوکراین حمله کرد. حالا او ناوالنی را نیز کشت.

ناوالنی نمی‌خواهد پیام پوتین پیروز شود. او یک بار به فیلمسازان آمریکایی گفت: «اگر من کشته شوم، یک چیز واضح است: تسلیم نشوید. تنها چیزی که برای پیروزی شر لازم است، انفعال افراد خوب است. نباید منفعل بود».

مرگ ناوالنی برای ماه‌ها قریب‌الوقوع به نظر می‌رسید. با این حال، اثری خردکننده بر جای گذاشت. تنها او نبود که اعتقاد داشت خیر بر شر و قهرمانان بر شرورها پیروز می‌شوند. شجاعت او الهام‌بخش بود.