photo_2024-04-14_19-22-24

شلینگ، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل بود که علاقه‌اش به نظریه بازی سبب شد کارهای مهمی را در زمینه استراتژی هسته‌ای بنویسد و از این مفهوم برای توضیح مشکلات اجتماعی، از جمله فرار سفیدپوستان از سیاهان به سمت محله‌های حومه شهرها استفاده کرد.

او در 14 آوریل 1921 در اوکلند کالیفرینا به دنیا آمد. علاقه شلینگ به مساله بیکاری گسترده که در طول دوران رکود بزرگ اتفاق افتاد او را به سمت مطالعه رشته اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیا برکلی سوق دارد؛ جایی که در سال 1944 مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد.

پس از کار به عنوان استراتژیست در اداره بودجه فدرال، شلینگ در هاروارد ثبت نام کرد و پس از پایان دوره آموزشی‌اش دوسال را در دانمارک و فرانسه به عنوان اقتصاددان در "اداره همکاری اقتصادی" سپری کرد، آژانسی که برای اجرای "برنامه مارشال" تشکیل شده بود که تلاش آمریکا برای احیای اروپا پس از جنگ جهانی دوم بود.

شلینگ سال 1950 به عنوان مشاور سیاست خارجی به جمع کارکنان کاخ سفید پیوست؛ که در سال 1951 به "دفتر مدیریت برای امنیت متقابل" تبدیل شد و همه برنامه‌های کمک‌های خارجی را مدیریت می‌کرد.

او اولین کتاب خود به نام "رفتار درآمد ملی: مقدمه‌ای بر تحلیل جبری" را در سال 1951 همزمان با دریافت مدرک دکترای خود از هاروارد منتشر کرد. شلینگ دوسال بعد به دپارتمان اقتصاد دانشگاه ییل پیوست و در 1958 کرسی استادی دانشگاه هاروارد را بدست آورد و تا 1990 در آنجا تدریس کرد.

در زمان کار کردن به عنوان اقتصاددان در دولت هری ترومن بود که پروفسور شلینگ شیفته ترفندهای مذاکراتی شد که در چانه زنی‌های بین المللی مشاهده می‌کرد. به خصوص، با گسترش جنگ سرد او جذب پیچیدگی استراتژی هسته‌ای شد که آن زمان در مراحل اولیه خود بود و به یکی از منابع اضطراب جهانی تبدیل شده بود.

پس از یکسال مطالعه روی سلاح‌های هسته‌ای در "اندیشکده رند" در سال 1958 و نوشتن کتاب "استراتژی درگیری" در سال 1960، او جایگاه خود را به عنوان یک تئوریسین پیشرو جنگ هسته‌ای و صلح تثبیت کرد و در کنار اندیشمندان رند از جمله هرمن کان و هنری کسینجر، مدیر مرکز مطالعات هسته ای هاروارد قرار گرفت.

پروفسور شلینگ مذاکرات ابرقدرت‌ها را به گونه‌ای تحلیل کرد که تضادهای میان یک باج‌گیر و مشتری‌اش، والدین و فرزند یا مدیر و کارمند را تحلیل می‌کرد. به گفته او، در هر مورد علاوه بر تضاد، وابستگی متقابل وجود دارد، به‌طوری که هر طرف به دنبال آزمون‌های قدرت در سطوح کمتر از بحران است.

پروفسور شلینگ در میان دیگر گزاره‌های غیرمعمول که مطرح کرد، پیشنهاد کرد که یک طرف در مذاکره می‌تواند موقعیت خود را با محدود کردن گزینه‌هایش تقویت کند، به عنوان مثال از راننده‌ای در بازی جوجه (یک مدل مؤثر برای بررسی تلاقی‌ دو بازیکن در نظریه بازی ها) استفاده می‌کند که فرمان را از روی ستون فرمان جدا می‌کند و آن را به گونه‌ای به هم می‌زند که حریف او می‌تواند ببیند که دیگر ماشین را کنترل نمی‌کند. او همچنین استدلال کرد که "تلافی نامطمئن معتبرتر و کارآمدتر از انتقام جویی حتمی است".

پروفسور شلینگ در «شهاب‌ها، شرارت‌ها و جنگ‌ها» که در بولتن دانشمندان اتمی در سال 1960 منتشر شد، امکان تبادل تصادفی هسته‌ای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را بررسی کرد و سه رمان را که چنین رویدادی را تصور می‌کردند، مرور کرد. کارگردان استنلی کوبریک نظرات او را درباره رمان «هشدار قرمز» خواند و فیلم «دکتر استرنجلاو» را از این کتاب اقتباس کرد.

1495300401099

پروفسور شلینگ در سال 2005 جایزه یادبود نوبل در علم اقتصاد را به همراه روبرت اومان برای "افزایش درک ما از تعارض و همکاری از طریق تجزیه و تحلیل نظریه بازی‌ها" دریافت کرد.

در دهه 1970، پروفسور شلینگ به سراغ سوالات اجتماعی دیگری رفت که به‌نظر می رسید زمینه مناسبی برای نظریه بازی باشد، به ویژه پویایی‌هایی پشت تغییرات نژادی در محله‌های آمریکا.

زمانی که ایده‌های شلینگ توسط مالکوم گلادول در کتاب پرفروش "نقطه اوج" عمومیت یافت، مقالات او در مورد این موضوع، و کتاب او "انگیزه های خرد  و رفتارهای کلان" در سال 1978، به ارزش بیشتری دست یافت.

پروفسور شلینگ در گفتگویی به بالتیمور سان گفت: زمانی که مردم از من می‌پرسند نظریه بازی چیست، پاسخ من این است که تلاشی برای رسمی کردن هر نوع مطالعه رفتار استراتژیک است که در آن افراد سعی می‌کنند بر رفتار دیگران تأثیر بگذارند یا آن را پیش‌بینی کنند، بنابراین همه مردم نظریه پرداز بازی هستند. بسیاری از کارهایی که من انجام داده ام، با استثنائات بسیار اندک، می‌توانند بدون داشتن هیچ ایده‌ای از اینکه نظریه بازی چیست درک شوند.

پروفسور شلینگ در دسامبر سال 2016 در سن 95 سالگی درگذشت.