سودای یک خاورمیانه بهتر- ۲
آیا خاورمیانه جدید محکوم به شکست است؟
اکوایران: در قلب مشکلات منطقه، مسائل مربوط به حکمرانی قرار دارد. بسیاری از کشورها دچار فروپاشی یا چنددستگی شدهاند، بهطوری که مراکز قدرت مختلف، اغلب تحت سلطه گروههای قومی یا سیاسی خاصی قرار گرفتهاند.

به گزارش اکوایران، بیشک خاورمیانه جدیدی در حال شکلگیری است، اما چگونه میتوان تضمین کرد که این خاورمیانه جدید در صلح خواهد بود و دوباره به جنگها و اختلافات دیرینه برنمیگردد؟ فارن افیرز در یادداشتی دلایل شکست صلح در منطقه و راهکارهای تضمین آن را تشریح کرده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که قسمت اول آن پیشتر منتشر شد. در ادامه بخش دوم این یادداشت را میخوانید:
حاکمیت آشوب
در قلب مشکلات منطقه، مسائل مربوط به حکمرانی قرار دارد. بسیاری از کشورها دچار فروپاشی یا چنددستگی شدهاند، بهطوری که مراکز قدرت مختلف، اغلب تحت سلطه گروههای قومی یا سیاسی خاصی قرار گرفتهاند. هیچ کجا این پویایی به اندازه سوریه آشکار نیست؛ جایی که سالها جنگ، روابط میان مرکز و پیرامون کشور را تضعیف کرده و به ظهور حکمرانان محلی گوناگونی انجامیده است. برخی مناطق تحت کنترل کردها قرار دارند. مناطقی که اسد بیشترین حمایت را در آنها داشت، عمدتاً متعلق به جامعه علوی او بود. جنوب کشور در اختیار «اتاق عملیات جنوبی» است، ائتلافی از گروههای شورشی که در سال ۲۰۱۱ شکل گرفتند و عموماً نسبت به سایر گروههای مسلح، اسلامگرایی کمتری دارند. گروهی که در نهایت اسد را از قدرت کنار زد، هیئت تحریر الشام است که متشکل از جهادیهای سابق سنی، از جمله جنگجویان غیرسوری است. این گروه ادعا میکند که علیه دیگران تبعیض قائل نخواهد شد، اما از زمان تصرف دمشق، کشور شاهد افزایش قتلهای انتقامجویانه و خشونتهای جمعی علیه علویان بوده است. بدون یک فرآیند سیاسی جامع، سوریه همچنان دستخوش انواع اختلافات خواهد ماند.
مداخله بینالمللی نیز این شکافها را عمیقتر کرده و همچنان خواهد کرد. قدرتهای اصلی خاورمیانه بهطور مداوم برای نفوذ بیشتر در منطقه رقابت میکنند، بنابراین در زمان وقوع جنگ، این قدرتها معمولاً از گروههای مختلف حمایت میکنند. برای مثال، در سوریه، ترکیه از هیئت تحریر الشام و سایر گروههای شمال حمایت میکند. ایالات متحده از کردها پشتیبانی میکند. اردن و امارات متحده عربی نفوذ زیادی بر اتاق عملیات جنوبی دارند. اسرائیل نیز در تلاش است تا روابط خود را با جامعه دروزی سوریه تقویت کند و از خلأ قدرت برای اشغال حدود 100 کیلومتر مربع از اراضی سوریه استفاده کرده است.
فعلاً گروههای سوری در حال حفظ صلح هستند. در واقع، در نشست ۲۹ ژانویه، گروههای کلیدی که در سرنگونی اسد نقش داشتند گرد هم آمدند و احمد الشرع، رهبر هیئت تحریر الشام را به عنوان رئیسجمهور جدید کشور منصوب کردند. با این حال، احمد العوده، چهره برجسته اتاق عملیات جنوبی، تنها نمایندهای به این نشست فرستاد و خود در آن شرکت نکرد. گروههای کرد و دروزی نیز این نشست را بهطور کامل تحریم کردند. اکنون که دشمن مشترک از میان رفته، احتمال درگیری میان شبهنظامیان سوری افزایش یافته است. اگر چنین شود، آینده سوریه ممکن است شبیه به وضعیت کنونی سومالی باشد، با کنترل مناطق مختلف توسط گروههای متعدد. یا ممکن است به سرنوشت لیبی دچار شود.
سوریه و لیبی کشورهایی متفاوت هستند، اما لیبی نیز انقلاب بهار عربی را تجربه کرد که در آن گروههای مسلح متعدد با یک دیکتاتور قدیمی روبهرو شدند. این گروهها در سال ۲۰۱۱ موفق شدند معمر قذافی را سرنگون کنند، اما پس از سقوط او، برای سلطه بر کشور وارد جنگ شدند - با حمایت بازیگران خارجی ازجمله ترکیه، امارات و چندین کشور اروپایی. امروزه، لیبی میان دولتهای رقیب در شرق و غرب تقسیم شده است که هر یک از سوی حامیان خارجی مختلفی پشتیبانی میشوند.
پس از بیش از ده سال جنگ داخلی، یمن، همچون لیبی، بین دو قدرت رقیب اصلی تقسیم شده است: حوثیها در شمال و شورای رهبری ریاستجمهوری. (حوثیها یک سوم از مساحت کشور و دو سوم از جمعیت را کنترل میکنند.) در اینجا نیز رقابتهای خارجی به گسترش درگیریها دامن زده است. ایران از حوثیها حمایت میکند و عربستان سعودی میزبان شورای رهبری ریاستجمهوری است. اما شورای رهبری خود دچار تفرقه است و رقابتهای خارجی موجب ایجاد تنشهای داخلی در آن میشود. برای مثال، امارات متحده عربی از گروهی حمایت میکند که هرچند بخشی از شورا است، اما خواهان جدایی جنوب یمن است. تنشهای امارات و عربستان سعودی در استان حضرموت یمن، که سرشار از منابع نفتی است، باعث شکافهای بیشتر شده، بهطوری که عربستان عمدتاً کنترل مناطق داخلی این استان را در دست دارد و امارات ساحل را تحت سلطه خود دارد. نیروهای نیابتی وابسته به هر دو قدرت درگیر شدهاند و درگیری میان آنها ممکن است در ماههای آینده شدت بیشتری پیدا کند. این آشوب باعث شده است که گروههایی مانند القاعده در شبهجزیره عربی و دیگر گروههای تروریستی عملیات خود را در شرق و جنوب یمن گسترش دهند.
تأثیر مداخلات خارجی
دخالت خارجی در درگیریهای خاورمیانه به وضوح برای صلح مضر است، اما یک نکته مثبت در این مداخلات وجود دارد. از آنجایی که طرفهای درگیر به حامیان بینالمللی وابسته هستند، بازیگران خارجی میتوانند برای حل و فصل این درگیریها فشار وارد کنند. به همین دلیل، آشتی بین قدرتهای منطقهای - مانند توافق عادیسازی روابط بین ایران و عربستان سعودی در سال ۲۰۲۳ - ممکن است به کاهش تنشها کمک کند.
اما برای اینکه بازیگران منطقهای بتوانند میانجیهای مؤثری باشند، باید اختلافات خود را حل کنند. رقابت رو به افزایش میان عربستان سعودی و امارات متحده عربی درباره اینکه کدامیک از آنها مرکز اصلی سیاسی و اقتصادی دنیای عرب در خاورمیانه خواهد بود، یکی از نقاط تنش است، بهویژه در خصوص درگیریها در سودان، سوریه و یمن. حمایت قطر و ترکیه از بازیگران اسلامگرا مشکلاتی برای مصر، اردن، عربستان سعودی و امارات به وجود آورده است. همچنین، هرچند آشتی ایران و عربستان برخی از تقسیمات مذهبی را کاهش داده است، اما نتوانسته بهطور جدی به آرامش منطقهای منجر شود.
حتی اگر این کشورها رقابتهای خود را بهطور کامل حل کنند، باز هم نمیتوانند تضمین کنند که صلح برقرار شود. آنها هنوز نیاز دارند تا قدرتهای محلی را به اجرای توافقها وادار کنند، توافقهایی که بازسازی کشورها، بازگشت امن آوارگان و ترمیم بافتهای اجتماعی آسیبدیده را تضمین کنند. و هیچ تضمینی وجود ندارد که این بازیگران که سالها درگیر جنگ بودهاند، به این توافقها عمل کنند.
یکی از مسائل چالشبرانگیز در این زمینه عدالت انتقالی است. پس از جنگ، برای اینکه جوامع بتوانند بهبود یابند، عفو در برخی از بخشها لازم است. اما نباید عفو عمومی وجود داشته باشد، بهویژه برای کسانی که مسئول ارتکاب جنایات حقوق بشری بودهاند. پس از پایان جنگ داخلی لبنان، این کشور تصمیم به صدور عفو عمومی برای تمام جرائم مرتکبشده در طول ۱۵ سال جنگ گرفت. رهبران لبنان فکر میکردند این کار بهسرعت صلح را به ارمغان میآورد و اجازه میدهد کشور بازسازی شود. آنها همچنین امیدوار بودند خود را از پیگرد قانونی مصون کنند. در عوض، لبنان شاهد ناآرامیهای دورهای داخلی بوده است، زیرا مشکلات ناشی از جنگ همچنان باقی مانده و گاهی با تحریک رهبران قدیمی، تشدید شده است. برای اجتناب از سرنوشت مشابه، باید بازخواست انجام داد. در غیر این صورت، این موضوع تنها موجب ترویج انتقامهای فردی بیشتر خواهد شد، که این امر دستیابی به یک راهحل پایدار و صلحآمیز را دشوارتر خواهد کرد.
بدون عدالت، صلحی در کار نیست
در خاورمیانه، هیچ رویکرد یکسانی برای پایان دادن به درگیریها یا بازسازی آنچه که از دست رفته وجود ندارد. جنگهایی که منطقه را درگیر کردهاند، ویژگیهای مشترک زیادی دارند، اما چون این جنگها سالها به طول انجامیدهاند، هرکدام دینامیکهای خاص خود را پیدا کردهاند. در لبنان، برای مثال، چالش فقط بازسازی آنچه که در نتیجه درگیری با اسرائیل ویران شده است، نیست. بلکه باید سیستم سیاسی شکسته نیز بازسازی شود و نهادهای ملی تضعیفشده تقویت شوند. سوریه که به طور کامل از جنگ نابود شده، به توافق سیاسی کاملاً جدیدی نیاز دارد. اما سوریه نباید همانند دوران اسد، قدرت را مجدداً متمرکز کند. هر راهحلی که به دست آید باید از سوی تمام کشور پشتیبانی شود و دینامیکهای محلی که در طول درگیری شکل گرفتهاند، باید در نظر گرفته شود.
برای غزه، چالشها حتی عمیقتر هستند. ممکن است پیشینه تاریخی برای مقیاس و دامنه تخریب در این سرزمین وجود داشته باشد. با این حال، برخلاف سایر مکانهایی که به ویرانی کشیده شدهاند، غزه یک کشور نیست. غزه مرزهای خود را کنترل نمیکند. تحت محاصره است و از بازارهای خارجی جدا شده است. این منطقه تمام منابع پایهای مانند آب، غذا و زمین برای تولیدات کشاورزی یا صنعتی را ندارد. تحت چنین شرایطی، نمیتوان آن را قابل سکونت ساخت، چه برسد به اینکه از نظر اقتصادی پایدار شود. و هیچ طرح روشنی برای اینکه چه کسی رهبری بازسازی و سپس حکومت بر آن را به عهده خواهد گرفت، وجود ندارد. در کوتاهمدت، غزه ممکن است نیاز به اداره یک نهاد انتقالی از سوی سازمان ملل داشته باشد، سیستمی که در دهه ۱۹۹۰ برای کمک به بازسازی بخشهایی از بالکان و کامبوج استفاده شد، زمانی که ظرفیت حکومتی محلی از بین رفته بود. در نهایت، این منطقه نیاز به حکومتی فلسطینی خواهد داشت که حمایت دموکراتیک مردم را جلب کند. اما در حال حاضر، هیچ راهحل کوتاهمدت یا بلندمدتی وجود ندارد.
بدون توافقات سیاسی، حتی توزیع کمکها برای بازسازی نیز دشوار خواهد بود. در حقیقت، تأمین کمکها میتواند تنش ایجاد کند. بازیگران داخلی و منطقهای اغلب از تحویل کمکها سوءاستفاده میکنند و اقتصادی ناعادلانه ایجاد میکنند که برخی افراد را خشمگین و برخی دیگر را جسور میکند. گروههای سیاسی نیز میتوانند از کمکها برای تقویت خود به هزینه حکومتها استفاده کنند.
این چالشها به این معنی نیست که گروههای کمکهای بشردوستانه نباید به مناطق ویرانشده خاورمیانه - خصوصاً غزه - کمک کنند. منطقه میلیونها نفر آواره دارد. میلیونها نفر دیگر در گرسنگی هستند یا به مراقبتهای پزشکی نیاز دارند. آنها به هر کمکی که میتوانند دریافت کنند نیاز دارند.
بدون شک خاورمیانه جدیدی در حال شکلگیری است. با این حال، بدون یک راهحل سیاسی، بازسازی در بلندمدت کمکی نخواهد کرد. بازسازی نمیتواند عدم تعادلهای قدرت، تنشهای قومی یا نهادهای ورشکستهای را که موجب خونریزیهای مداوم میشود، اصلاح کند. بازسازی نمیتواند قدرتهای خارجی را وادار کند تا به جای مقابله با یکدیگر، همکاری کنند. شاید بازسازی به مردم کمک کند تا خانهها، فروشگاهها و مدارس خود را دوباره بسازند. اما تا زمانی که صلح پایدار وجود نداشته باشد، آن ساختمانها ممکن است در نتیجه بازگشت اجتنابناپذیر درگیریها دوباره فرو بریزند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
خطوط ۸ و ۹ مترو تهران از کدام مناطق تهران می گذرد
-
سیگنال فرود غیرمنتظره جنگنده پیشرفته روسی در ایران؛ معامله سوخوها نهایی شد؟
-
سهم آیندگان از پول نفت؛ مقایسه ایران و رقبای نفتی
-
واکنش زلنسکی به پیشنهاد جنجالی آمریکا برای ارسال کمک نظامی/ کییف تسلیم واشنگتن میشود؟
-
تغییرات جدید در وام مسکن؛ افزایش سقف و مشوقهای جدید
-
مدارس و ادارات کدام استانها فردا یکشبنه 5 اسفند تعطیل شدند؟
-
پیشبینی بورس 5 اسفند: بازار کم رمق با احتمال کاهش فشار عرضه
-
اعلام زمان برگزاری 2 فروش بزرگ طلا و سکه
-
قرعه کشی محصولات ایران خودرو انجام شد