او ابتدا متافیزیک را تعریف می‌کند تا در ادامه شفاف‌تر به پرسش بپردازد. او متافیزیک را «زیرمعرفتی نسبت به هستی» تعریف می‌کند که «نسبت ما را با هستی مشخص می‌کند». بنابراین متافیزیک و الهیات در این معنا برای همه انسان‌ها، حتی شخصی خداناباور، صادق است.

متافیزیک تاریخ دارد و جغرافیا و برای همین هم دیرپا است؛ حاصل قرن‌ها انباشت است و به سختی تغییر می‌کند،‌ اما تغییر می‌کند! دلاوری بر این باور است که ما از قرن ۱۹ در سطح نخبگان فکری بسیاری از بنیان‌های فکری خودمان را به چالش کشیده‌ایم. به باور او این تغییر نگاه از جهان‌شناسی شروع شد.

دلاوری بر این عقیده‌ است که «زیرمعرفت‌»هایی که در ایران نگاه به جامعه و سیاست بر آن‌ها سوار شده است هنوز برای توسعه می‌لنگد و مناسب آن نیست. مشکل از نظر او یکسان‌انگاری و وحدت‌گرایی ذهن ایرانی است.

دلاوری توضیح می‌دهد که از دهه ۷۰ به این سمت اما این معرفت در حال تغییر است. الهیات جدیدی در حال تولد است که شاید در آینده بتواند مبنای توسعه در ایران شود. به‌عبارتی ایرانی نویی در حال تولد است که الهیاتش برای حرکت به سمت توسعه مناسب‌تر است.


 

برش‌های دیگر این گفت‌وگو:

۱. رابطه عشق و نفرت ایرانیان با «دولت» به روایت استاد علوم سیاسی

۲. چرا در تاریخ ایران شاهد تکرار هم‌دستی داخلی با خارجیان علیه حکومت‌ها هستیم؟

۳. تولد ایده توسعه در ایران؛ لحظه عباس میرزایی تاریخ معاصر

۴. ایران قدیم و ایران جدید؛ از اجتماعات پراکنده به جامعه

۵. چقدر از توسعه‌نیافتگی ما تقصیر دولت است و چقدرش تقصیر جامعه؟

۶. دو آسیب توسعه دولت‌محور؛ دینامیک سیاست در ایران چطور زیرپای توسعه را خالی می‌کند؟

۷. روایت دلاوری از ایران: سرزمین تنازعات سیاسی بی‌پایان

۸. ایران کشور نامتوازن؛ کدام بخش زندگی ایرانیان پیشر فت‌تر و کجاها عقب‌مانده‌تر است؟

۹. در ایران حاکمیت به چه کسی تعلق دارد؟

۱۰. چرا کره جنوبی توانست و ایران نتوانست؟

۱۱. ازدست‌رفتن پیشرفت‌های مقطعی در کشور؛ دینامیک ضدتوسعه‌ قدرت در ایران

۱۲. تفاوت توسعه‌گرایی پهلوی با همتای ترکی‌اش

۱۳. چرا جامعه نه به ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه رحم کرد و نه به رضاه شاه و محمدرضا شاه؟

۱۴. نیروهای ضدتوسعه چطور در ایران دست بالا را گرفتند؟

۱۵. مساله توسعه در ایران؛ جامعه‌ای که در عقب‌گرد بقیه، به جلو رفت

 

کامل این گفت‌وگو را اینجا ببینید: