کارل منگر

کارل منگر، بنیانگذار مکتب اتریشی اقتصاد و پیشگام ابداع مفهوم مطلوبیت نهایی (مارژینالیسم) است. او توانست به واسطه ابداع «نظریه مطلوبیت نهایی» تناقض آب و الماس را حل کند. 

رویکرد فردگرایانه‌ی منگر به اقتصاد، بر بسیاری از افراد دیگر، از جمله هم‌وطنانش، فردریش فون ویزر، اوگن فون بوم باورک، لودویگ فون میزس و فردریش هایک تأثیر گذاشت تا جایی که نفوذ اندیشه او هنوز هم در میان اعضا و نمایندگان مکتب اتریش دیده می‌شود.

منگر در شهر گالیشیا واقع در امپراتوری اتریش-مجارستان به دنیا آمد، در پراگ و وین به تحصیل پرداخت و سپس به روزنامه‌نگاری روی آورد. او در این نقش متوجه شد که آموزه‌های اقتصاد جریان اصلی یا «کلاسیک» با عملکرد واقعی بازارها مطابقت ندارد. بنابراین، در سال 1867 شروع به نوشتن ایده‌ها و رویکرد جدید خود کرد و کتاب «اصول علم اقتصاد» را در سال 1871 منتشر کرد. این کتاب در ایران نیز به فارسی ترجمه و منتشر شده است. تحصیلات منگر در حقوق و اقتصاد بود و در سال 1872 استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه وین شد. 

بنیانگذاری مکتب اتریش

لودویگ فون میزس می‌گوید: «چیزی که ما امروز به عنوان مکتب اتریش می‌شناسیم با انتشار نسخه اولیه «اصول علم اقتصاد» شروع شد و تا پایان دهه هفتاد قرن نوزدهم، مکتب اتریشی وجود نداشت، تنها کارل منگر بود».

مکتب اتریش با پیگیری روش اندیشیدن کارل منگر توسط اقتصاددانان بعدی شکل گرفت. فردریش فون هایک می‌گوید: «ایده‌های بنیادی مکتب اتریش بطور تمام و کمال متعلق به کارل منگر است و پذیرش درس‌های او، وجه اشتراک اعضای این مکتب بوده، و بنیاد نظریات آن‌ها را شکل می‌دهد.»

خبر مرتبط
تفاوت روش‌شناسی علم اقتصاد با علوم تجربی

علم اقتصاد چگونه علمی است و چه تفاوتی با علوم دیگر دارد؟ این علم چه کارآمدی‌ای دارد و به کدام پرسش‌های نظری و عملی می‌تواند پاسخ دهد؟ کتاب روش شناسی علم اقتصاد با این سوالات آغاز می‌شود.

فردگرایی روش شناختی و ذهنیت گرایی

منگر معتقد بود که اقتصاددانان کلاسیک اشتباه می‌کنند که بر روی کل مجموعه‌ای از چیزها، مانند کل تولید کالاها یا کل تقاضا برای آنها، تمرکز می‌کنند. این امر باعث شد که آنها بیهوده به دنبال پیوندهای آماری شبه مکانیکی مانند «تعادل» بین این کل‌ها بگردند. او این را «جمع گرایی روش شناختی» می‌نامید. اما او می‌دانست که آمار فقط خلاصه‌ای از رویدادها است و بر یکدیگر تأثیر نمی‌گذارند. او متوجه شد که آنچه در واقع زندگی اقتصادی را هدایت می‌کند، این است که چگونه افراد مختلف به کالاهای فردی ارزش می‌دهند و چگونه هر یک بر اساس آن ارزش‌ها عمل می‌کنند. بنابراین اقتصاد باید نه از آمار، بلکه از ارزش‌ها و اعمال افراد شروع شود، رویکردی که او آن را «فردگرایی روش شناختی» نامید.

بخشی کلیدی از این روش جدید، «ذهنیت گرایی» (سوبژکتیسویسم) بود. بسیاری از اقتصاددانان فکر می‌کردند که ارزش یک کالا به طور عینی قابل اندازه گیری است و ارزش کالا مقدار نیروی کار سرمایه مورد استفاده برای تولید آن است. ادام اسمیت، دیوید ریکاردو و کارل مارکس همگی به نظریه ارزش کار باور داشتند.  

منگر استدلال کرد که کالاها به خودی خود ارزش ذاتی ندارند. ارزش در نگاه بیننده بود: افراد ارزش گذاری‌های متفاوت خود را از کالاهای مختلف در زمان‌های مختلف، بسته به نیازها و ترجیحات خاص خود، شکل می‌دادند. ما اکنون این را «نظریه ارزش ذهنی» می‌نامیم.

این رویکردها منگر را قادر ساخت تا ایده «مطلوبیت نهایی» را توسعه دهد (که اکنون یکی از اصول اقتصاد جریان اصلی است)، و به حل پارادوکس کلاسیک که چرا آب، به عنوان یک کالای حیاتی، کمتر از الماس، کالایی عمدتاً بی‌فایده، ارزش گذاری می‌شود، کمک کند. او نشان داد که ارزش نه تنها به ویژگی‌های خود کالا، بلکه به مقداری که در دسترس ما است، بستگی دارد. آب ممکن است حیاتی باشد، اما به طور کلی مقدار زیادی از آن در دسترس است. فقط زمانی که آب بسیار کم باشد (مثلاً در صحرا) ارزش زیادی برای آن قائل می‌شویم. بنابراین آخرین واحد هر کالا در تعیین ارزش آن در ذهن افراد اهمیت دارد. 

خبر مرتبط
تئوری‌های جهانشمول اقتصاد وجود دارد!

تفاوت‌های اقتصادی آلمان و انگلستان منجر به ظهور چه روش‌هایی در اقتصاد شد؟

ایده‌های مکتب اتریشی

فردگرایی و ذهنیت گرایی منگر منجر به آن شد که او (و پیروان مکتب اتریشی مانند میزس و هایک) مداخله گرایی را رد کنند. اقتصاد یک فرآیند تکرارشونده تعدیل مداوم با رویدادها بود، نه ماشینی برای دستکاری. او مشاهده کرد که نظام بازار آزاد به‌طور سیستماتیک مردم را تشویق می‌کند تا به دیگران خدمت کنند، نه با نیت کمک بلکه در جهت منفعت شخصی و به عنوان وسیله‌ای برای بهبود وضعیت خود این کار می‌کنند. مداخله دولت این همکاری را مختل می‌کند، قیمت‌ها را تحریف می‌کند و بین منابع و ارزشمندترین کاربردهای آنها شکاف ایجاد می‌کند. این عدم تطابق‌ها معمولا دولت‌ها را به مداخلات بیشتر می‌کشاند که آسیب اقتصادی را حتی بیشتر می‌کند.

مهم‌ترین وجه مکتب اتریشی، تمرکز بر انسان، انگیزه‌ها، دانش محدود بشر و محیط پیرامون است. مجموعه این عناصر انسانی، نهادهای حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را شکل می‌دهد.اینکه فرد چطور در جامعه به انتخاب و تصمیم‌گیری دست می‌زند، اصلی‌ترین محور اندیشه اقتصاد اتریشی است. درحالی‌که جریان اصلی علم اقتصاد تمایل دارد انسان را نوعی ماشین جلوه دهد که همواره عقلانی تصمیم می‌گیرد. مکتب تاریخی آلمان نیز اقتصاد را در خدمت سیاست و ایدئولوژی می‌دید و منکر اصول فرازمانی و فرامکانی علم اقتصاد بود. درحالی‌که اقتصاددانان مکتب اتریش بر طبیعت همیشه در حال تغییر، پیچیده و تطابق‌پذیر اقتصاد تاکید می‌کنند. 

نگرش اتریشی‌ها بسیار انسان‌مدار است. آنها معتقدند انسان با همه نیازهایش و همچنین ابزارهایی که برای برآوردن آنها در اختیار دارد، خود نقطه آغاز و انجام زندگی اقتصادی است. به عبارت دیگر، انسان و حقوق و آزادی‌های او هدف اصلی است. علاوه بر این، رویکرد اتریشی‌ها به بازار نگاهی تکاملی است. منگر در کتاب اصول علم اقتصاد این پرسش را مطرح می‌کند که «نهادهایی که به تحقق رفاه عمومی کمک می‌کنند و در توسعه و بسط آن اهمیتی بسزا دارند، چگونه قدم به عرصه وجود گذاشته‌اند با آنکه خواست و اراده عمومی برای ایجادشان وجود نداشته است؟» پاسخ این سوال را اتریشی‌ها تحت چارچوب نظریه نظم خودجوش می‌دهند که در واقع تکامل‌یافته ایده دست نامرئی آدام اسمیت است. به عبارت دیگر آنها معتقدند نهادهای اجتماعی در یک فرآیند بلندمدت و در نتیجه انباشت تجربه و دانش بشری ایجاد شده‌اند. نهادهای اجتماعی در نتیجه کنش انسان‌ها و نه قصد و اراده آگاهانه آنها به‌وجود آمده‌اند.

مکتب اتریشی، بازار را فرآیند کشف می‌داند. فرآیندی که نظمی خودانگیخته بر آن حاکم است و با آن می‌توان تبیینی متفاوت و واقع‌گرایانه‌تر از پدیده‌های اقتصادی ارائه داد.

جدال روش‌ها

منگر در سال 1883 و در میانه مباحثات فکری با نمایندگان مکتب تاریخی آلمان کتاب «جستاری در روش علوم اجتماعی» را نوشت. این مباحثات در تاریخ اندیشه به جدال روش‌ها مشهور است که برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب «گفتارهایی در روش شناسی علم اقتصاد» نوشته دکتر موسی غنی‌نژاد مراجعه کنید. 

منگر در ۱۸۷۶ به عنوان یکی از معلمان خصوصی ولیعهد هجده‌ساله، رادولف فون هابسبورگ برگزیده شد. طی دو سال بعد، به رادولف که با او به سراسر اروپا سفر می‌کرد، درس می‌داد. پس از باز‌گشت به وین، توسط امپراتور فرانتس جوزف، پدر رادولف به استادی اقتصاد سیاسی دانشکده حقوق وین منصوب شد و در سال ۱۸۷۹ در آن جا به عنوان استاد تمام به کار پرداخت. کارل منگر در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ و در سن 81 سالگی چشم از جهان فرو بست.

خبر مرتبط
تشخیص علم و غیر‌علم در اقتصاد

آیین رونمایی از کتاب‌های گفتارهایی در روش‌شناسی و معرفت شناسی علم اقتصاد به نویسندگی موسی غنی نژاد، اقتصاددان با حضور محمد طبیبیان، اقتصاددان و برخی از کارشناسان اقتصادی برگزار شد.