به گزارش اکوایران، رویارویی ایران و اسرائیل در دو هفته اول آوریل، چشم انداز استراتژیک خاورمیانه را به شدت تغییر داد. اول آوریل اسرائیل  کنسولگری ایران در دمشق را مورد حمله قرار داد و دو هفته بعد، ایران با پرتاب پهپادها و موشک ها تلافی کرد. به ادعای ناظران، این مبادله آتش، جنگ در سایه‌ای را که دو بازیگر بیش از یک دهه درگیرش بوده‌اند، عریان کرد.

به نوشته ولی نصر، تحلیلگر ارشد مرکز مطالعاتی بروکینگز و مشاور پیشین باراک اوباما در فارن افرز، اکنون واضح است که رقابت مارپیچ بین ایران و اسرائیل، امنیت منطقه را شکل خواهد داد و سیاست خاورمیانه را برای آینده قابل پیش‌بینی هدایت خواهد کرد. هر کدام دیگری را به عنوان یک دشمن سرسخت می‌بیند که باید با ابزار نظامی شکست دهد. رقابت خطرناک ایران و اسرائیل در صورت عدم کنترل، منطقه را بی‌ثبات می کند و در نهایت می تواند منجر به درگیری گسترده شده و پای ایالات متحده را به یک جنگ پرهزینه باز کند. اکنون بر عهده واشنگتن است تا استراتژی دیپلماتیک برای آرام کردن متغیرهای تشدید کننده ای که آوریل رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل را تسریع کرده را تعریف کند.

شبح جنگی فراگیر!

حمله هفتم اکتبر حماس، هاله شکست ناپذیری اسرائیل را به شدت خدشه دار کرد و احساس امنیت در این بازیگر را کاهش داد. اسرائیل پاسخی وحشیانه به این حمله داد و به دنبال نابودی حماس، آزادی گروگان های اسرائیلی باقیمانده در غزه و بازگرداندن اعتماد به توانایی خود جهت جلوگیری از حملات خارجی و حفاظت از جمعیت خود است.

هر سه هدف تاکنون محقق نشده است. حمله اسرائیل به کنسولگری ایران، مانند کمپین جنگی که این رژیم در غزه آغاز کرده، تا حدی به این دلیل بود که اطمینان حاصل شود حمله ای در مقیاس هفتم اکتبر هرگز تکرار نخواهد شد.

در جریان حمله اسرائیل، محمدرضا زاهدی، فرمانده ارشد سپاه پاسداران که عملیات نظامی حزب‌الله لبنان، انصار الله در یمن و سایر گروه‌های مقاومت در منطقه را هماهنگ می کرد، ترور شد. اسرائیل با هدف قرار دادن فرمانده ارشد سپاه به صراحت مدعی شد که ایران را مسئول بحران کنونی می داند. این اولین باری نبود که اسرائیل به پایگاه های ایران در سوریه حمله می کرد یا فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را هدف ترورهای(کور) قرار می داد.

پیش از 7 اکتبر، اسرائیل در زیرساخت‌های صنعتی و تاسیسات نظامی ایران دست به اقداماتی خرابکارانه زد، دانشمندان هسته‌ای را در داخل ایران ترور، به پایگاه‌های گروه مقاومت در عراق در نزدیکی مرز این کشور با سوریه حمله وکامیون‌هایی که از ایران به سوریه از طریق عراق در حرکت بودند را هدف حملاتش قرار داده بود. حملات اسرائیل در سوریه از اوایل سال 2022 گستاخانه تر شد، زمانی که روسیه، به واسطه جنگ در اوکراین رد پایش را کم رنگ تر کرد و بیشتر بر جبهه تازه جنگ (اوکراین) متمرکز شد.

IRANISRAEL lede damascus_1

پیام صریح ایران

ایران عموما از دادن پاسخ مستقیم خودداری کرد. ایران خودداری از رویارویی مستقیم با اسرائیل را در راستای «صبر راهبردی» تبیین می‌کند. تهران با تمرکز بر قابلیت های نظامی خود در سوریه، از اقداماتی که می تواند منجر به تشدید تنش با اسرائیل شود، اجتناب کرده بود اما زمانی که اسرائیل به کنسولگری ایران حمله کرد، تهران استراتژی‌اش را تغییر داد و این حمله را به عنوان یک عامل محرک مهم تفسیر کرد که واکنش مستقیم را می طلبید.

رهبران ایران به این باور رسیده بودند که اگر نتوانند بازدارندگی را احیاکنند، اسرائیل در سوریه و لبنان نیز گستاخ تر خواهد شد. اما ابعاد واکنش ایران حیرت‌انگیز بود؛ تهران از طریق واسطه‌های اروپایی و عربی پاسخ برنامه‌ریزی شده خود را به ایالات متحده اعلام کرد. سپس با پرتاب صدها پهپاد و موشک به سمت سرزمین های اشغالی، صراحتا اعلام کرد که دیگر استراتژی صبر راهبردی را کنار گذاشته و از این پس در صورت حمله پاسخ خواهد داد. اسرائیل بخش عمده‌ای از پهپادها و موشک های ایران را با کمک اردن، بریتانیا و ایالات متحده رهگیری کرد. تهران احتمالاً انتظار چنین نتیجه ای را داشت. قصد ایران برانگیختن جنگ نبود، بلکه تنها نشان دادن تمایل خود برای حمله به مواضع اسرائیل بود. به نظر می‌رسد فعلا تقابل آتش پایان یافته اما ظاهرا قوانینی که سال‌ها جنگ در سایه ایران و اسرائیل را هدایت می‌کرد، دیگر اعمال نمی‌شود. اکنون، حمله هر یک از طرفین، پاسخ مستقیم دیگری را به دنبال خواهد داشت؛ گزاره‌ای که شبح رویارویی بزرگتر را برجسته‌تر می‌کند.

5

تل‌آویو را مهار کنید!

واشنگتن و متحدانش می‌خواهند از تشدید تنش‌ها جلوگیری کنند و تهران، این را می داند. بلافاصله پس از حمله به کنسولگری ایران در دمشق، ایالات متحده و متحدانش در سراسر اروپا و خاورمیانه به سرعت وارد عمل شدند تا از تبدیل شدن بحران به جنگ جلوگیری کنند. ایالات متحده به ایران اطمینان داد که از برنامه‌های اسرائیل اطلاعی ندارد و سپس نگرانی‌های خود را در مورد خطرات وقوع جنگ بزرگتر هم در بیانیه های عمومی و هم از طریق واسطه ها اعلام کرد. دیپلمات‌های عرب و اروپایی که حامل پیام‌هایی از واشنگتن بودند، مستقیماً با مقامات ایرانی صحبت کردند. آنها از تهران خواستند که به هیچ وجه پاسخ ندهد، اما تأکید کردند که اگر قرار به پاسخ باشد، دامنه و محدوده اهداف به شکلی محدود سنجیده شود تا باعث تشدید تنش بیشتر نشود. پس از واکنش تلافی جویانه ایران، واشنگتن و متحدانش رویکرد خود را تغییر داده و این بار در کنار اسرائیل قرار گرفتند.

پلن احتمالی تهران و تل‌آویو!

آمادگی هر دو بازیگر برای رویارویی، تعادل امنیتی منطقه را از طرق مختلف تغییر خواهد داد. نخست به واسطه مسابقه تسلیحاتی؛ ایران و اسرائیل پس از تبادل آتش اخیر خود، برای ارتقای توانایی های نظامی و دفاعی پیشرفته تر تلاش های خود را سرعت می بخشند. از آنجایی که ایران و سرزمین‌های اشغالی مرز مشترکی ندارند، رویارویی بین آنها بیش از آن که با تانک، توپخانه و سرباز انجام شود نیازمند تجهیز به موشک و هواپیماهای بدون سرنشین  و جت‌های جنگنده است. جمع آوری چنین تسلیحاتی نه تنها رویارویی بین دو دشمن دیرین را محتمل‌تر و ویرانگرتر می‌کند، بلکه باعث افزایش بی‌ثباتی نظامی در سراسر منطقه می‌شود. در این میان تهران ممکن است تلاش‌های خود را برای توسعه برنامه هسته‌ای مضاعف کند.

تقابل مارپیچ ایران و اسرائیل/ شبح جنگ بزرگ بر سر خاورمیانه؛ جهان در آستانه نبردی فراگیر؟

هر دو بازیگر همچنین به دنبال کسب مزیت جغرافیایی خواهند بود. در دور اخیر حملات، اثربخشی نسبی حملات ایران و اسرائیل نه تنها به قابلیت‌های تکنولوژیکی بلکه به موقعیت‌های پرتاب آنها نیز بستگی داشت. پهپادها و موشک‌های ایران باید عراق و اردن را طی می‌کردند تا به سرزمین های اشغالی برسند، این امر باعث کاهش اصل غافلگیری شد و این فرصت را برای اردن، بریتانیا و ایالات متحده فراهم کرد تا تعدادی از پرتابه ها را قبل از رسیدن به اهداف خود رهگیری کنند. در مقابل، اسرائیل احتمالاً واکنش خود را از حریم هوایی عراق درست در آن سوی مرز ایران کلید زده است.

ایران مدت‌هاست که استراتژی حمایت از حزب‌الله در مرزهای لبنان را دنبال می‌کند و در عین حال تلاش دارد اسرائیل را از حضور مشابه در کشورهای اطراف منع کند. تهران در آخرین دور از تنش ها خواهان هم صدایی حزب الله نشد، اما دفعه بعد چنین گزینه ای در اختیار دارد. ایران همچنین ممکن است به دنبال افزایش قابلیت های موشکی و پهپادی خود در سوریه باشد که با اسرائیل هم مرز است. این یک تهدید مهم برای اسرائیل است که احتمالاً با تشدید حملات به مواضع ایران و حزب الله در لبنان و سوریه بدان پاسخ خواهد داد. نیروهای آمریکایی که برای مبارزه با گروه تروریستی داعش در سوریه باقی می‌مانند، می‌توانند به مأموریت دیگری کشیده شوند: جلوگیری از تجمع نظامی ایران که می‌تواند منجر به جنگ ایران و اسرائیل شود.

از آنجایی که ایران ظرفیت نظامی خود را در مرزهای سرزمین های اشغالی تقویت می کند، اسرائیل ممکن است با تقویت توان اطلاعاتی و حضور نظامی خود در مرزهای ایران، متقابلاً اقدام کند. آذربایجان و اقلیم کردستان شمال عراق هم اکنون زمینه های برای عملیات اسرائیل فراهم کرده اند. اسرائیل احتمالاً این ردپا را گسترش خواهد داد، که باعث فشار دیپلماتیک و نظامی ایران بر آذربایجان و کردستان عراق خواهد شد.

400d099_1705743865891-000-349n4xa

اهرم‌های نداشته اسرائیل

 ایران اخیراً مانورهای نظامی گسترده‌ای در مرز خود با آذربایجان انجام داده و به پایگاه‌های اطلاعاتی ادعایی اسرائیل در منطقه کردستان شمال عراق موشک پرتاب کرده است. چنین فشارهایی می تواند شدیدتر شود. آذربایجان و دولت اقلیم کردستان ممکن است برای حمایت دیپلماتیک و دفاع هوایی به ترکیه و ایالات متحده متوسل شوند.

ترکیه ممکن است بتواند میان ایران و آذربایجان میانجیگری کند، اما فقط ایالات متحده می تواند از حکومت اقلیم کردستان حمایت کند – و چنین حفاظتی احتمالاً مستلزم حضور نظامی تقویت شده ایالات متحده است.گسترش بالقوه شراکت اسرائیل در خلیج فارس می‌تواند پیامدهای بسیاری داشته باشد.

اسرائیل روابط رسمی نزدیک با بحرین و امارات متحده عربی دارد و این کشورها به همراه عربستان سعودی در زمینه مسائل اطلاعاتی و امنیتی با اسرائیل همکاری می کنند. اما اسرائیل هنوز پایگاه عملیاتی در این منطقه ندارد که بتواند مستقیماً ایران را هدف حمله (ادعایی)قرار دهد.

قبل از 7 اکتبر، ایران با توافق عادی سازی میان عربستان و اسرائیل مخالف بود؛ توافقی که توسط یک پیمان دفاعی آمریکا با ریاض تضمین شود. از آنجایی که افکار عمومی عربستان از زمان شروع جنگ در غزه به شدت علیه اسرائیل تحریک شده، چشم انداز چنین توافقی امروز قریب الوقوع نیست. اما توقف مذاکرات عادی سازی بین اسرائیل و عربستان، آمریکا و عربستان سعودی را از تعمیق مشارکت استراتژیک باز نخواهد داشت. این مشارکت به ناچار درگیر رویارویی ایران و اسرائیل خواهد شد و امنیت کشورهای خلیج فارس را به خطر می اندازد و جاه طلبی های اقتصادی آنها را تضعیف می کند.

thumbs_b_c_f6faa2be7f619ea28a60fbae7fc6dd17

قربانیان رویارویی ایران و اسرائیل

برای کشورهای عربی امکان یک پیمان دفاعی با واشنگتن معماست. آنها خواهان چنین تضمینی هستند، اما در عین حال خواهان رویارویی با ایران نیستند. توافق دیپلماتیک این واقعیت را تغییر نمی دهد. از قضا، تعریف پیمان دفاعی در سناریویی که ایالات متحده و ایران تنش میان خود را کاهش داده اند، جذاب تر است. بنابراین احتمالاً کشورهای خلیج فارس حداقل در حال حاضر سعی خواهند کرد در منطقه خاکستری بین ایران و اسرائیل باقی بمانند. اما حفظ تعادل دشوارتر خواهد شد.

اسرائیل واشنگتن را تحت فشار قرار خواهد داد تا از نفوذ خود در پایتخت های خلیج فارس برای تضمین همکاری استفاده کند، در حالی که ایران به بازیگرانی که در این حوزه همکاری می کنند، هشدار خواهد داد. جمعیت‌های عرب که از جنگ غزه خشمگین شده اند نیز به دولت های خود فشار خواهند آورد تا به اسرائیل کمک نکنند. عراق بیش از هر کشور دیگری در کشمکش بین ایران و اسرائیل آسیب خواهد دید.

در جریان رویارویی اخیر، پهپادها و موشک‌های ایرانی بر فراز عراق پرواز کردند تا به سرزمین های اشغالی برسند و اسرائیل احتمالاً از آسمان عراق حمله (ادعایی) خود را به ایران آغاز کرده است. عراق تنها به عنوان اولین خط دفاعی در برابر حملات موشکی ایران اهمیت بیشتری پیدا می کند، که می تواند ایالات متحده را به حفظ و حتی گسترش ردپای نظامی خود در این کشور تشویق کند. ایران به نوبه خود فشار بر دولت عراق را برای بیرون راندن ایالات متحده تشدید خواهد کرد. برای مثال، اعضای مقاومت ممکن است حملات خود را به تأسیسات و پرسنل نظامی ایالات متحده در عراق افزایش دهند. تهران همچنین از دولت اقلیم کردستان می خواهد که همکاری با اسرائیل و ایالات متحده را متوقف کند. ایران قبلاً حملات موشکی را به اهدافی در شمال عراق انجام داده است.

us-israel-iran-palestinian-conflict-235348_4040417_20240414150546

گزینه‌های واشنگتن

تشدید تنش بین ایران و اسرائیل می تواند ایالات متحده را مجبور کند از برنامه های خود جهت کاهش حضور نظامی اش در خاورمیانه دست بردارد. اگر هدف واشنگتن اجتناب از درگیر شدن در یک جنگ منطقه ای است، پس باید ثبات منطقه را تضمین کند. غریزه واشنگتن ممکن است تکیه بر نیروی نظامی برای بازدارندگی باشد، اما این کشور در حقیقت برای مهار و مدیریت درگیری به یک استراتژی عمدتاً غیرنظامی نیاز دارد.

ایالات متحده برای شروع، باید تمام نیروی دیپلماتیک خود را جهت پایان دادن به جنگ در غزه و به دنبال آن پیگیری جدی و مستمر ایجاد یک کشور پایدار فلسطینی به کار گیرد. این گزاره برای ایجاد نظم منطقه‌ای گسترده‌تر ضروری است چرا که انگیزه‌ هایی که تصمیم‌گیری در ایران و اسرائیل را هدایت می‌کند، محدود خواهد کرد. جنگ در غزه این انگیزه ها را تشدید کرده و تنها با پایان دادن به آن می توان تنش ها را فروکش کرد.پایان یک جنگ نباید آغاز جنگ دیگری در لبنان باشد. اسرائیل و حزب الله می بایست صلح سردی را که بین جنگ خود در سال 2006 و 7 اکتبر سال گذشته حفظ کرده بودند، احیا کنند. موفقیت در این جبهه، همراه با گام هایی در جهت حل سیاسی مسئله فلسطین، برای عادی سازی معنادار روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی و همچنین بین اسرائیل و بقیه جهان عرب حیاتی است.

ایالات متحده همچنین باید فشار دیپلماتیک، مشابه تلاش هایش برای میانجیگری بین اسرائیل و حزب الله، برای ایجاد خطوط قرمز بین اسرائیل و ایران در نظر بگیرد. هر یک از طرفین انواع اقدامات تحریک آمیز را که دلیل تشدید تنش می دانند، روشن خواهد کرد و برای اجتناب از عبور از این آستانه ها، اقدام کنند. اما برای آغاز چنین روندی، ایالات متحده و ایران باید تنش های خود را به واسطه از سرگیری مذاکرات در مورد برنامه هسته ای ایران و مسائل منطقه ای که سال گذشته در عمان آغاز کردند -اما پس از 7 اکتبر رها شد- کاهش دهند. علاقه به از سرگیری مذاکرات، می تواند دمای تنش بین ایران و اسرائیل را کاهش دهد. چنین تنش زدایی قبل از اینکه هر گونه پیشرفت دیپلماتیک در رابطه با برنامه هسته ای ایران امکان پذیر باشد – در میانه رقابت ایران و اسرائیل- ضرورت دارد.

خط نقره‌ای بحران در آوریل این بود که واشنگتن و تهران در این دو هفته در پشت پرده رایزنی داشتند. ارتباط آنها کلید جلوگیری از فاجعه بود. همانطور که ایالات متحده مسیر دیپلماتیک بعدی خود را ترسیم می کند، باید از این فرصت برای کاهش خطر وقوع جنگ بزرگتر استفاده کند. این کشور باید با ایران در مورد مسائل منطقه‌ای مانند تهدید انصار الله برای کشتی‌رانی بین‌المللی در دریای سرخ تعامل داشته باشد و بر تلاش‌های دیپلماتیک قبلی خود جهت ایجاد آرامش در مرز سرزمین های اشغالی و لبنان تکیه کند. اکنون زمان آن نیست که ایالات متحده گزینه های نظامی را به عنوان راه حل اول لحاظ  کند. در عوض، شرایط امنیتی و خطرناک منطقه ایجاب می‌کند که واشنگتن پتانسیل دولت‌گرایی آمریکا را درک کند.