استفان والت؛ میراث بینالمللی رئیسجمهور در حال خداحافظی/ اشتباه بزرگ بایدن عدم بازگشت به برجام بود
اکوایران: لزومی نداشت اوضاع به این شکل پیش برود، اما میراث سیاست خارجی جو بایدن دنیایی است که کمتر به قواعد پایبند است، کمتر شکوفا است، و بهطور قابلتوجهی خطرناکتر است.
در سال ۲۰۲۰ به جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، رأی دادم و همانطور که خوانندگان میدانند، با وجود تردیدهایم درباره مدیریت سیاست خارجی دولت، در نوامبر گذشته از کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، حمایت کردم. اکنون که بایدن آخرین حضور خود را در صحنه جهانی به پایان میرساند، تیم او چه عملکردی از خود نشان دادند؟ همانطور که انتظار میرفت، بایدن در سخنرانی پایانی خود در مورد سیاست خارجی، اعلام کرد که تیم او عملکردی فوقالعاده داشته است. ارزیابی من اما متفاوت است.
نقشه راه «هژمونی لیبرال»
به طور کلی، دولت بایدن تلاش کرد تا شرایط را به دورانی بازگرداند که رهبری جهانی ایالات متحده خوشایند و قابل قبول بود. بهجای سیاست «اول آمریکا»، ایالات متحده در برابر موج فزاینده استبداد بار دیگر نقش خود را بهعنوان رهبر خودخوانده «جهان آزاد» در کنار دموکراسیهای همپیمان خود ایفا میکرد.
دوستیهای فراآتلانتیکی احیا میشد، اتحادها در آسیا تقویت میگشت، و ارزشهای لیبرالی همچون حقوق بشر به «محور» سیاست خارجی آمریکا تبدیل میشدند. واشنگتن از نهادهای کلیدی جهانی حمایت میکرد، رهبری تلاشها برای مقابله با تغییرات اقلیمی را بر عهده میگرفت، به توافقی که برنامه هستهای ایران را بهطور مؤثر محدود کرده بود بازمیگشت، و متحدان بسیارش را برای مهار رقبای بزرگ قدرت مانند چین و روسیه به کار میگرفت. افزایش بودجه نظامی و اتخاذ تدابیر تهاجمی برای حفظ برتری تکنولوژیکی، سلطه ایالات متحده را برای آیندهای طولانی تمدید میکرد.
البته بایدن بهطور کامل نقشه راه «هژمونی لیبرال» را که از پایان جنگ سرد تا ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۱۷، سیاست خارجی ایالات متحده را هدایت میکرد، دنبال نکرد. در واقع، بایدن به عقبنشینی ترامپ از جهانیسازی ادامه داد: او تعرفههای اعمالشده توسط ترامپ را حفظ کرد، از کنترلهای صادراتی و سایر تحریمهای اقتصادی با شدت بیشتری استفاده کرد، و سیاستهای صنعتی ملی را برای احیای مشاغل تولیدی (که محقق نشد) و تضمین برتری ایالات متحده در زمینه فناوریهای پیشرفته مانند نیمهرساناها و هوش مصنوعی، در پیش گرفت.
اما در مجموع، رویکرد بایدن بهراحتی در چارچوب کلی اجماع نخبگان قرار داشت که برای دههها سیاست خارجی آمریکا را هدایت کرده است. این سیاست توسط تیمی باتجربه هدایت میشد که دیدگاه مشترکی داشتند و نیروهای مترقی و واقعگرایان سیاست خارجی در حاشیه قرار گرفته بودند.
عملکرد دولت بایدن چگونه بود؟ برای منصف بودن، باید گفت که در کارنامه این دولت برخی موفقیتهای مهم به چشم میخورد.
اتحادها
اکثر متحدان ایالات متحده در اروپا از آغاز به کار بایدن در سال ۲۰۲۱ با آسودگی خاطر استقبال کردند. هم بایدن و هم آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، بهشدت به روابط فراآتلانتیکی پایبند بودند و بهسرعت اقدام به اطمینانبخشی به متحدان اروپایی کردند که ایالات متحده همچنان به امنیت آنها متعهد خواهد ماند.
پاسخ مثبت اروپا به این اقدامات چندان تعجبآور نبود، چرا که داشتن ایالات متحده بهعنوان نخستین پاسخدهنده در مواقع بحران، شرایط مطلوبی برای این قاره ایجاد میکند. این موقعیت به دو شکل نتیجه داد: اول، به دولت بایدن کمک کرد تا پاسخ سریعی به تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ هماهنگ کند (که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد). دوم، برخی از متحدان کلیدی را متقاعد کرد تا ویژگیهای حمایتگرایانه قانون کاهش تورم و قانون تراشهها و علوم و همچنین کنترلهای صادراتی مرتبط با چین را، علیرغم هزینههایی که این سیاستها برای آنها داشت، بپذیرند.
دولت بایدن همچنین برای تقویت مشارکتهای ایالات متحده در آسیا، بهعنوان بخشی از تلاش گسترده برای مقابله با قدرتگیری چین، شایسته تقدیر است. این اقدامات شامل دسترسی بیشتر به پایگاههای نظامی در فیلیپین، میزبانی از رهبران کره جنوبی و ژاپن در کمپ دیوید (که به توافق امنیتی سهجانبه جدیدی منجر شد)، و تقویت روابط امنیتی با استرالیا از طریق ابتکار آکوس (بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده) بود.
تیم بایدن همچنین تلاشهای ایالات متحده برای کند کردن پیشرفتهای تکنولوژیکی چین در برخی حوزههای کلیدی را بهبود بخشید، هرچند تأثیر بلندمدت این تلاشها هنوز نامشخص است. میتوان ادعا کرد که دولت بایدن این اهداف را بدون وخیمتر کردن قابلتوجه روابط ایالات متحده و چین محقق کرده است. این روابط همچنان شدیداً رقابتی باقی ماند، اما به درگیری آشکار منجر نشد.
البته، تلاشهای دولت بایدن از عواملی مانند جمعیتشناسی نامطلوب چین و اشتباهات اقتصادی این کشور بهرهمند شد که به پکن دلایل کافی برای محدود کردن تنشها داد. همچنین، نگرانیهای منطقهای از تجدیدنظرطلبی چین به تقویت این رویکرد کمک کرد. شاید بتوان دولت بایدن را بهدلیل عدم اجرای یک راهبرد اقتصادی معنادار در قبال آسیا مورد انتقاد قرار داد، اما با توجه به چرخش دوجناحی بهسمت حمایتگرایی در داخل کشور، اتخاذ چنین راهبردی چالشبرانگیز بود.
در مجموع، مدیریت روابط با آسیا احتمالاً مهمترین دستاورد سیاست خارجی دولت بایدن است.
در نهایت، بایدن به ناحق بهخاطر تصمیم شجاعانه و به نظر من درستش برای پایان دادن به جنگ بیثمر آمریکا در افغانستان مورد انتقاد قرار گرفت. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اجتنابناپذیر بود که به شکلی نامطلوب انجام شود، چرا که دولت افغانستان مانند خانهای از کارتها بود که هر زمان ایالات متحده تصمیم به ترک میگرفت، فرو میریخت. علاوه بر این، ادامه حضور طولانیمدتتر در افغانستان نیز نتیجهای بهطور چشمگیر متفاوت به همراه نمیآورد.
بایدن در کوتاهمدت بهای سیاسی این تصمیم را پرداخت، اما تا سال ۲۰۲۴ این موضوع عمدتاً از یادها رفت و نقش چندانی در انتخابات اخیر ایفا نکرد. هرچند هیچکس نمیتواند از آنچه پس از خروج آمریکا در افغانستان رخ داده است خوشحال باشد، بهتدریج مشخص میشود که ایالات متحده از ابتدا برنامهای مشخص برای موفقیت نداشت و هرگز نمیتوانست در آن جنگ پیروز شود. بایدن شایسته قدردانی کامل است که این واقعیت را تشخیص داد و شجاعت عمل به آن را داشت.
شکستهای جدی: جنگ اوکراین
با این حال، این دستاوردها باید در برابر چند شکست جدیتر سنجیده شوند.
اولین شکست، جنگ در اوکراین است. دولت بایدن به کمکهایی که به اوکراین ارائه داده و هزینههایی که به روسیه تحمیل کرده، افتخار میکند. اما حامیان این موضع معمولاً هزینههای هنگفتی که اوکراین پرداخته و آسیبی که این جنگ به بقیه اروپا وارد کرده است را نادیده میگیرند.
در اینجا مهم است که درک کنیم این جنگ ناگهان از هیچ ظاهر نشد؛ بلکه اقدامات واشنگتن خود به ایجاد این مشکل کمک کرد. البته، روسیه مسئولیت کامل آغاز یک جنگ غیرقانونی را بر عهده دارد، اما بایدن و تیمش نیز بیتقصیر نیستند. بهطور خاص، آنها نتوانستند متوجه شوند که سیاستهایشان این جنگ را اجتنابناپذیر میکند. بهویژه، آنها به گسترش بیپایان ناتو و ایجاد یک مشارکت امنیتی نزدیک بین اوکراین و غرب و در نهایت ورود اوکراین به ائتلاف، پایبند ماندند.
آنها این مسیر پرخطر را ادامه دادند، با وجود اینکه رهبران روسیه - و نه فقط ولادیمیر پوتین - بهصراحت اعلام کرده بودند که چنین تحولی را تهدیدی وجودی میدانند و آمادهاند از نیروی نظامی برای مقابله با آن استفاده کنند. در شرایطی که تهدید جنگ بر سر منطقه سایه انداخته بود، دولت بایدن تنها تلاشهای نیمبندی برای یافتن راهحل دیپلماتیک و اجتناب از درگیری انجام داد.
هنگامی که جنگ آغاز شد، دولت اشتباه کرد که تلاش نکرد آن را هرچه سریعتر متوقف کند. آنها معتقد بودند که نیروهای مسلح روسیه بهشدت ناکارآمد هستند و اعمال تحریمهای «بیسابقه» اقتصاد روسیه را نابود کرده و پوتین را وادار به عقبنشینی میکند. این فرضیات اما بیش از حد خوشبینانه بودند.
در نتیجه این اشتباهات، دولت بایدن تلاش اندکی برای حمایت از اقدامات اولیه بهمنظور پایان دادن به جنگ انجام داد و حتی ممکن است این تلاشها را ناکام گذاشته باشد. همچنین، در پاییز ۲۰۲۲، زمانی که وضعیت اوکراین بهطور موقت بهبود یافت (طبق توصیه مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش)، چشمانداز آتشبس بررسی نشد یا به رهبران اوکراین اعلام نکردند که حملهای بزرگ به دفاعیات روسیه محکوم به شکست خواهد بود.
متأسفانه، این جنگ احتمالاً با شکست چشمگیر اوکراین و حامیان غربیاش به پایان میرسد. اگرچه مقامات ایالات متحده و ناتو بر اتحاد قوی ائتلاف تأکید میکنند، این اظهارات خوشبینانه، آسیبهای قابلتوجهی که جنگ به امنیت و سیاست اروپا وارد کرده است، نادیده میگیرند. این جنگ هزینههای اقتصادی چشمگیری بر اکثر دولتهای اروپایی تحمیل کرده (بسیاری از آنها اکنون با فشارهای شدید بودجهای مواجهاند)، هزینههای انرژی را افزایش داده که رقابتپذیری اروپا را کاهش داده است، به تجدید حیات افراطگرایان راستگرا دامن زده، و اختلافات درون اروپا را تشدید کرده است. همچنین منابعی که میتوانست برای مقابله با چین بهکار گرفته شود، منحرف شده است.
اگرچه روسیه نیز بهای سنگینی پرداخت کرده، اما این به نفع ایالات متحده و اروپا نیست که مسکو هرچه بیشتر به پکن نزدیک شود و بهدنبال فرصتهایی برای تضعیف غرب باشد. برای اروپا، ایالات متحده و بهویژه اوکراین، بسیار بهتر بود اگر این جنگ هرگز رخ نمیداد و دولت بایدن بهدلیل سیاستهایی که جنگ را محتملتر کرد، سهم بزرگی از تقصیر را بر عهده دارد.
خاورمیانه: شکست دوم
دومین شکست، خاورمیانه است؛ منطقهای که بهنظر میرسد رؤیاهای هر رئیسجمهوری در آن نقش بر آب میشود. اشتباه اصلی بایدن رها کردن وعدههای انتخاباتی خود و ادامه سیاستهای اشتباهی بود که از ترامپ به ارث برده بود. او به توافق هستهای ایران بازنگشت - همانطور که وعده داده بود - و این امر باعث شد تهران غنیسازی اورانیوم با غنای بالا را از سر بگیرد و موضع تندروها در ایران تقویت شود.
دولت بایدن نیز مانند ترامپ، مسائل مربوط به آینده مردم فلسطین را نادیده گرفت و تلاشهای خود را بر تلاش نافرجام برای متقاعد کردن عربستان سعودی به عادیسازی روابط با اسرائیل متمرکز کرد. این رویکرد، نگرانیهای فلسطینیان از به حاشیه رانده شدن دائمی را تشدید کرد و به متقاعد شدن رهبران حماس برای آغاز حمله مرگبارشان علیه اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ کمک کرد.
اشتباه دولت بایدن زمانی بهوضوح آشکار شد که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، تنها هشت روز پیش از حمله حماس اعلام کرد که منطقه «آرامتر از هر زمان دیگری در دو دهه گذشته» است.
از آن زمان، بایدن و تیمش در هر مرحله از اسرائیل حمایت کردهاند، حتی زمانی که اسرائیل درخواستهای آنها برای نشان دادن حداقلی از خویشتنداری را نادیده گرفت و یک کمپین نظامی بیامان و بیهدف را اجرا کرد که دستکم ۴۶,۰۰۰ فلسطینی - و شاید بسیار بیشتر - را کشت. این حمله غزه را عملاً غیرقابل سکونت کرده، تمامی دانشگاهها و تقریباً تمامی بیمارستانهای آن را نابود کرده، صدها خبرنگار را کشته، و رنج وسیع و آسیب دائمی به بیش از دو میلیون غیرنظامی تحمیل کرده است.
هیچ فرد منطقی [به زعم غربیها] انکار نمیکند که اسرائیل پس از ۷ اکتبر حق واکنش داشت، اما این کمپین انتقامجویانه از لحاظ اخلاقی و راهبردی غیرقابل دفاع بود. از جمله اینکه این خشونت بیامان به هدف اعلامشده حذف حماس یا آزادسازی اسرا نرسیده است. دولت بایدن نیز با ارائه بمبها و حمایت دیپلماتیک، این وضعیت را ممکن ساخت.
لحظهای تأمل کنید و به معنای این وضعیت بیاندیشید. عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر، دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ)، دیوان کیفری بینالمللی (ICC)، چندین سازمان مستقل امدادرسانی و تعدادی از کارشناسان برجسته در زمینه نسلکشی، همگی به این نتیجه رسیدهاند که اسرائیل مرتکب جنایات جنگی قابلتوجهی شده است و «به احتمال زیاد» در حال انجام یک نسلکشی است، آن هم با حمایت کامل آمریکا. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، وضعیت غزه را «رسوایی اخلاقی» توصیف کرده است. ویدئوهای این فجایع بهراحتی در شبکههای اجتماعی در دسترس هستند.
بهجای قطع حمایت از اسرائیل و محکوم کردن واکنش نامتناسب آن، این مدعیان دفاع از «نظم مبتنی بر قوانین» چندین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتشبس و آزادی باقیمانده اسرا بودند، وتو کردند و بهجای آن، به حمله به دیوان بینالمللی دادگستری و دیوان کیفری بینالمللی روی آوردند. همچنین تلاش جدی برای متوقف کردن خشونتهای فزاینده علیه فلسطینیان تحت اشغال در کرانه باختری انجام ندادند. این اقدامات منجر به استعفای چندین مقام دولتی در اعتراض شد و ظاهراً روحیه کارکنان وزارت خارجه و سایر نهادها را بهشدت تضعیف کرده است.
انتقادات و توجیهات
در سخنرانی خداحافظی خود در وزارت خارجه در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۵، بهنظر میرسید که بایدن این سیاستها را موفقیتآمیز میداند. او اظهار داشت که حماس و حزبالله بهشدت تضعیف شدهاند، بشار اسد سقوط کرده است، موقعیت ایران دچار آسیب شده و خطر نیاز به حملات هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران کاهش یافته است. از دید او، این اهداف وسیلهها را توجیه میکنند.
اما این دفاعیات از لحاظ اخلاقی پوچ و از نظر استراتژیک کوتاهبینانه هستند. عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی به تعویق افتاده، و احتمال ظهور موج دیگری از تروریسم جهادی بهوجود آمده است. حماس و حزبالله تضعیف شدهاند اما نابود نشدهاند؛ حوثیهای یمن همچنان بیپروایند و خواسته فلسطینیان برای داشتن کشوری مستقل یا حقوق سیاسی از بین نخواهد رفت.
مقامات ایران ممکن است بیشتر متقاعد شوند که رفتن بهسمت هستهای شدن تنها راه اجتناب از سرنوشتی مشابه معمر قذافی و اسد است. اگر این اتفاق بیفتد، خاورمیانه شاهد جنگ دیگری خواهد بود که نیازی به آن ندارد، قیمت نفت افزایش خواهد یافت، و ایالات متحده ممکن است درگیر یک بحران پرهزینه شود.
این سیاستها نه بهخاطر ضرورت راهبردی بلکه بهعنوان یک انتخاب سیاسی آگاهانه اتخاذ شدند. وضعیت غزه هیچ خطر قابلتوجهی برای ایالات متحده ایجاد نکرده بود و واشنگتن میتوانست بدون به خطر انداختن امنیت یا رفاه خود، حمایت از اقدامات اسرائیل را متوقف کند. این استاندارد دوگانه مشروعیت نظم موجود را تضعیف کرد و جایگاه اخلاقی ایالات متحده را بیشتر کاهش داد.
بایدن، که خود را یک صهیونیست معرفی کرده، با حمایت بیقید و شرط از اقدامات نتانیاهو حتی به اسرائیل نیز آسیب رساند. نخستوزیر و وزیر دفاع سابق اسرائیل اکنون با احکام بازداشت دیوان کیفری بینالمللی مواجه هستند - افتخاری که با پوتین در آن اشتراک دارند - و این لکه از پرونده آنها پاک نخواهد شد.
اگر اسرائیل به هدف خود در الحاق کرانه باختری ادامه دهد، هنجار پس از جنگ جهانی دوم مبنی بر ممنوعیت تصرف ارضی بیشتر تضعیف خواهد شد و رهبران دیگر نیز تشویق خواهند شد تا اراضی موردنظر خود را تصرف کنند. چنین اقدامی مرز میان کرانه باختری و اسرائیل را کاملاً از بین خواهد برد و بحثها درباره اینکه آیا اسرائیل یک حکومت آپارتاید است یا خیر، خاتمه مییابد. این مسئله بهسادگی میتواند به یک دور جدید پاکسازی قومی منجر شود، با پیامدهای وحشتناک انسانی و اثرات خطرناک بر کشورهای همسایه مانند اردن. به سختی میتوان دید که چگونه چنین تحولی به نفع اسرائیل خواهد بود.
در نهایت، جنگهای اوکراین و خاورمیانه - که سیاستهای بایدن به ایجاد آنها کمک کرد - مقادیر عظیمی از زمان و توجه را به خود اختصاص داد و مانع از تمرکز کافی بر مسائلی شد که شاید از نظر بلندمدت اهمیت بیشتری دارند. تلاشها برای آمادهسازی برای همهگیریهای آینده کمرنگ شد؛ پیشرفت در زمینه تغییرات اقلیمی بسیار کمتر از حد موردنیاز بود؛ و ناتوانی دولت در ارائه یک سیاست مهاجرتی معتبر، ضربهای جدی به هریس در انتخابات ماه نوامبر وارد کرد.
آفریقا بهویژه مورد غفلت قرار گرفت، با وجود اهمیت فزایندهاش. در چهار سال گذشته، آنتونی بلینکن ۱۶ بار به اسرائیل (جمعیت: کمتر از ۱۰ میلیون نفر) و ۷ بار به اوکراین (جمعیت: ۳۵.۶ میلیون نفر) سفر کرد، اما تنها ۴ بار به آفریقا سفر کرد؛ قارهای که جمعیت آن تقریباً ۱.۵ میلیارد نفر است.
شکاف در نظم مبتنی بر قوانین
وقتی دولت بایدن روی کار آمد، هدف اصلی آن تقویت «نظم مبتنی بر قواعد» و نشان دادن برتری دموکراسی بر خودکامگی بود. با این حال، بایدن و بلینکن در مواقعی که به نفعشان بود، از شکستن قوانین ابایی نداشتند و حتی برخی از نهادها (مانند سازمان تجارت جهانی، دیوان بینالمللی دادگستری، و دیوان کیفری بینالمللی) را که برای اجرای این قوانین تلاش میکردند، تضعیف کردند.
سایر کشورها دیگر نمیتوانند چنین رفتارهایی را به یک استثنا مانند ترامپ نسبت دهند؛ آنها بهدرستی آن را بهعنوان یک ویژگی ذاتی رویکرد ایالات متحده نسبت به جهان خواهند دید. در همین حال، دموکراسی در سطح جهانی همچنان در حال عقبگرد است، و مردی که تعهدش به نهادهای دموکراتیک بسیار سطحی است، هفته آینده بار دیگر وارد کاخ سفید خواهد شد.
در اینجا یک تناقض غمانگیز وجود دارد. علیرغم برخی دستاوردهای واقعی، سوءمدیریت بایدن در مورد اوکراین و خاورمیانه به نظم مبتنی بر قواعدی که او قصد تقویتش را داشت، آسیب عظیم و احتمالاً مرگباری وارد کرد. با ناکامی در حمایت مستمر از برخی هنجارهای مهم جهانی، بایدن و تیمش کار را برای دولت بعدی آسانتر کردند تا این هنجارها را کاملاً کنار بگذارند، و بسیاری از کشورهای دیگر نیز با خوشحالی از این رویه پیروی خواهند کرد.
لزومی نداشت اوضاع به این شکل پیش برود، اما میراث سیاست خارجی جو بایدن دنیایی است که کمتر به قواعد پایبند است، کمتر شکوفا است، و بهطور قابلتوجهی خطرناکتر است.
منبع: فارن پالیسی
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
ایران خودرو بالاخره با محصول محبوب خود وداع کرد / بازار خودرو خود را آماده خودروی جدید می کند
-
ترامپ: در صورت نقض آتشبس جهنم به پا خواهد شد/ نتانیاهو: حق کامل بازگشت به جنگ را داریم
-
ناو آمریکایی طعمه کروزهای یمن شد
-
حیاط خلوت لوازم خانگی داخلی تعطیل میشود
-
وقتی ترامپ بیبی را سورپرایز میکند؛ هیچ تعهدی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران
-
بازنده بزرگ سقوط اسد در خلیج فارس/ ضدانقلاب بن زاید بازی شام را بر میگرداند؟
-
تا اولین سخنرانی ترامپ معامله نکنید!
-
جنون در اسرائیل بالا گرفت/ یورش هواپیماهای جنگی اشغالگران به خانیونس پیش از آغاز رسمی آتش بس
-
بازار اجاره سبز شد؛ مستأجر نیست موجران مجبور به عقبنشینی شدند