به گزارش اکوایران، مردم آمریکا از پیش هشدارهایی درمورد اقدامات غیرقانونی دونالد ترامپ در عرصه داخلی دریافت کرده بودند. ترامپ و هم‌پیمانانش از طریق حملات مکرر به «دولت پنهان»، به‌وضوح نشان داده بودند که چگونه قصد دارند ساختار دولت ایالات متحده را از هم بپاشند.

اما در حوزه سیاست خارجی، آن‌ها با چیزی مواجه شدند که انتظارش را نداشتند. پیش از انتخابات، به نظر می‌رسید تمایلات ترامپ به انزواگرایی گرایش دارد. او از حضور آمریکا در «جنگ‌های بی‌پایان» افغانستان و عراق انتقاد می‌کرد. اما از همان سخنرانی افتتاحیه‌اش در ۲۰ ژانویه، به یک امپریالیست سنتی تغییر موضع داد. ترامپ اعلام کرد که قصد دارد کانال پاناما را بازپس بگیرد و سپس دانمارک را تهدید کرد که اگر کنترل گرینلند را به ایالات متحده واگذار نکند، با تعرفه‌های سنگین مواجه خواهد شد.

اصرار بر تهدید و اجبار

گرینلند واقعاً از نظر استراتژیک برای ایالات متحده اهمیت بیشتری پیدا کرده است؛ زیرا با گرم شدن زمین مسیرهای جدیدی در قطب شمال باز شده و این جزیره می‌تواند منبع مهمی از مواد معدنی باشد. اما به نظر می‌رسد اقدامات ترامپ صرفاً برای نمایش قدرت و تجاوزگری انجام شده باشد؛ زیرا دانمارکی‌ها پیش‌تر اعلام کرده بودند که مایل‌اند در مذاکراتی آرام نقش امنیتی بیشتری به آمریکا بدهند و حقوق استخراج منابع معدنی در بزرگ‌ترین جزیره جهان را واگذار کنند. اما ترامپ بر تهدید با استفاده از نیروی نظامی اصرار داشت.

این وضعیت شرایطی بی‌سابقه ایجاد می‌کند. ماده پنج پیمان ناتو بر حمایت متقابل در صورت حمله به یکی از اعضا تأکید دارد، اما هیچ ماده‌ای برای حالتی که یکی از اعضای ناتو به عضو دیگری حمله کند وجود ندارد.

اوج اقدام ترامپ به عنوان یک نواستعمارگر پیشنهاد اخیر او بود؛ که آمریکا کنترل نوار غزه را در دست بگیرد و حدود 2 میلیون فلسطینی ساکن این منطقه را تخلیه کند. ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اظهار داشت: «آمریکا کنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت و ما هم در آنجا کار خود را خواهیم کرد. ما مسئول خنثی کردن بمب‌های منفجر نشده و سایر تسلیحات خطرناک خواهیم بود، منطقه را صاف خواهیم کرد و از ساختمان‌های ویران‌شده خلاص خواهیم شد. ما توسعه اقتصادی ایجاد خواهیم کرد که فرصت‌های نامحدود شغلی و مسکن برای مردم منطقه فراهم کند... یک کار واقعی انجام خواهیم داد، کاری متفاوت».

آمریکا اسراییل

این پیشنهاد آن‌چنان عجیب و غریب بود که تقریباً تمام قدرت‌های منطقه‌ای، به جز اعضای راست‌گرای افراطی ائتلاف نتانیاهو، فوراً آن را رد کردند. این گروه خوشحال بودند زیرا این طرح می‌توانست یکی از مشکلات بزرگ اسرائیل را حل کند: اینکه با نوار غزه ویران و پر از جنگجویان حماس چه باید کرد.

نیازی به توضیح نیست که چرا طرح ترامپ کاملاً غیرقابل اجرا است. فلسطینی‌ها نمی‌خواهند غزه را ترک کنند، و هیچ‌یک از کشورهای عرب همسایه مانند مصر یا اردن نیز مایل به پذیرش آنان به عنوان پناهنده نیستند. «نکبت» اول و ایجاد اسرائیل در سال 1948 همچنان تأثیرات بی‌ثبات‌کننده‌ای در منطقه دارد. حماس نیز با وجود یک سال و نیم حملات بی‌وقفه اسرائیل همچنان مقاومت کرده است، و تنها یک نسل‌کشی واقعاً تمام عیار می‌تواند جمعیت فلسطینی را مجبور به ترک منطقه کند. طرح ترامپ نمونه‌ای وحشتناک از پاک‌سازی قومی خواهد بود که به عنوان یک شرارت اخلاقی در تاریخ باقی خواهد ماند.

یک حواس‌‌پرتی؟

مانند بسیاری از ابتکارات ترامپ، دشوار است که بدانیم جهان تا چه اندازه باید او را جدی بگیرد. برنامه‌های او برای غزه چنان مضحک است که احتمال تحقق آن بسیار کم است. اما ممکن است این موضوع یک حواس‌پرتی از چیزی باشد که به احتمال بیشتری رخ خواهد داد. کابینه نتانیاهو ممکن است به دنبال اعلام حاکمیت اسرائیل بر کرانه باختری و نزدیک به 3 میلیون ساکن فلسطینی آن باشد. در حالی که توجه جهانی از زمان 7 اکتبر به غزه معطوف بوده، اسرائیل به آرامی کنترل خود را بر این منطقه که اکثریت فلسطینی‌ها در آن زندگی می‌کنند، افزایش داده است.

اسرائیل در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ احتمال الحاق کرانه باختری را مطرح کرد؛ ترامپ ممکن بود نسبت به این موضوع همدلی داشته باشد، اما دامادش جرد کوشنر در آن زمان مشغول مذاکره بر سر توافق‌نامه‌های ابراهیم بود و این موضوع از سوی دولت پیگیری نشد. تنها مانعی که امروز می‌تواند آمریکا را از تأیید این اقدام بازدارد، احتمال توافق با عربستان سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل است، اما این احتمال بسیار اندک به نظر می‌رسد. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، به‌صراحت اعلام کرده که بدون تضمین‌هایی برای تشکیل یک دولت فلسطینی، هیچ توافقی ممکن نخواهد بود؛ امری که اسرائیلی‌ها به طور کامل آن را رد کرده‌اند. این وضعیت موانع را برای اقدام تل‌آویو و واشنگتن کمتر می‌کند. مایک هاکبی، انتخاب ترامپ برای سفیر آمریکا در اسرائیل، مانند بسیاری از مسیحیان انجیلی معتقد است که کرانه باختری حقاً متعلق به اسرائیل است.

کرانه باختری

سابقه فوق‌العاده خطرناک

حتی اگر تهدیدات ترامپ درباره پاناما، گرینلند و غزه توخالی باشند، باز هم یک سابقه بسیار خطرناک ایجاد می‌کنند. یکی از دستاوردهای بزرگ جهان پس از 1945 پذیرش این اصل بود که قدرت‌های بزرگ نباید از نیروی نظامی برای تصاحب قلمرو دیگران استفاده کنند. این اصل به طور گسترده توسط روسیه پوتین در سال‌های 2014 و 2022 با الحاق بخش‌هایی از اوکراین نقض شد، و چین نیز در فکر استفاده از زور برای بازپس‌گیری تایوان است. ترامپ اساساً ایده قرن نوزدهمی حوزه‌های نفوذ را زنده کرده است: این‌که قدرت‌های بزرگ باید بتوانند مناطق جغرافیایی نزدیک به خود را کنترل کنند. ادعای روسیه نسبت به اوکراین و چین نسبت به تایوان قوی‌تر از ادعای آمریکا نسبت به پاناما یا گرینلند است، و میل آشکار ترامپ به گسترش سرزمینی به این دو کشور چراغ سبزی برای ادامه مسیر خود می‌دهد.

در سیاست خارجی ترامپ تناقض‌های بزرگی در پیش خواهد بود. نامزد او برای سمت مدیر اطلاعات ملی، تولسی گبرد، سابقه مخالفت با ابتکارات آمریکا در سوریه و اوکراین را دارد و اکنون باید از تلاش‌های ترامپ برای گسترش قلمرو آمریکا حمایت کند. برخی از جمهوری‌خواهان، مانند سناتور رند پال که به‌طور پیوسته به انزواگرایی پایبند هستند، شروع به طرح سوال درباره جهت‌گیری ترامپ کرده‌اند. پال اظهار داشت: «فکر می‌کردم ما به سیاست "اول آمریکا" رأی دادیم. ما هیچ دلیلی برای تأمل درباره یک اشغال دیگر که ثروت ما را به هدر دهد و خون سربازان ما را بریزد، نداریم.»

چپ‌گرایان، هم در داخل و هم در عرصه بین‌المللی، برای دهه‌ها امپریالیسم آمریکایی را محکوم می‌کردند. آن امپریالیسم گاهی شکل‌های ملایمی داشت، مانند اتحادهای امنیتی که آمریکا با متحدانش برای آن‌ها مذاکره کرده بود یا نظام اقتصادی لیبرالی که ترویج می‌کرد. اما آنچه امروز شاهد آن هستند چیزی واقعی‌تر است: آمریکایی که به دنبال گسترش قلمرو خود است و آماده است با تهدید به استفاده از زور این هدف را پیش ببرد.

به قرن نوزدهم خوش آمدید.

 منبع: پرسوئیژن